مناسبات اخیر ایران ـ جمهوری آذربایجان در بستر چالش‌های سیاسی


مناسبات اخیر ایران ـ جمهوری آذربایجان در بستر چالش‌های سیاسی
  

دوشنیه 15 اسفند 1390
 
 
 
در میان کشورهای قفقاز جنوبی، جمهوری آذربایجان با دارابودن وسعت بیشتر، جمعیت فراوانتر، منابع انرژی فسیلی، آب و خاک نسبتاً مناسب، بطور بالقوه بیشترین امکان را برای رشد و رسیدن به قدرت ملی بالاتر برخوردار است. جمهوری آذربایجان با دارابودن ویژگیهایی از قبیل تجانس جمعیتی، قومی و فرهنگی با شمال غرب ایران مهمترین همسایه شمالی ایران محسوب می‌شود. روی همین اصل، به اعتقاد کارشناسان، به دلیل وجود وابستگیهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی عمیق بین ایران و جمهوری آذربایجان در بستر اشتراکات و تجانس‌های جغرافیایی، جمعیتی، مذهبی، تاریخی و فرهنگی، شرایط فوق‌العاده‌ای در جهت تعمیق همکاری‌های دوجانبه وجود دارد؛ ولی تحت تأثیر دلایل کاملاً سیاسی و ماهیت کاملاً سینوسی مناسبات دو کشور در طول دو دهه گذشته، طرفین تاکنون موفق نشده‌اند سیاست خارجی و منافع راهبردی خودشان را بر محوریت وابستگیهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی شکل بدهند. به گونه‌ای که در وضعیت فعلی به‌راحتی می‌توان نمود واقعی این موضوع را در بستر چالش‌های سیاسی اخیر در مناسبات طرفین رصد کرد.

حال سؤال این است که با وجود این همه وابستگی‌های جغرافیایی و ژئوپلیتیکی یا فضای کاملاً بارور برای تعمیق مناسبات بین ایران ـ جمهوری آذربایجان، مهمترین دلایل بروز چالش‌های سیاسی در بستر مناسبات سیاسی طرفین چیست؟ چرا بعد از گذشت سال‌ها از استقلال جمهوری آذربایجان، هنوز بلحاظ روان‌شناسی ژئوپلیتیکی، طرفین شناخت دقیقی از یکدیگر ندارند؟ یا کمال شناخت ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی طرفین قابل مشاهده نیست؟ برخی از کارشناسان معتقدند چالش‌های سیاسی اخیر در مناسبات ایران ـ جمهوری آذربایجان ریشه در قرائت متفاوت طرفین از تاریخ یا تخیلات تاریخی طرفین دارد و مناسبات طرفین درگیر نوعی نوستالوژی احساسی است، با این حال از دید یک ژئوپلیتیسین بایستی چالش‌های سیاسی اخیر در مناسبات طرفین را در ذهنیت منفی دو کشور از نگرانی‌های ژئوپلیتیکی متقابل رصد نمود.


واقعیت آن است که ماهیت وابستگی‌های ژئوپلیتیکی بین طرفین طوری است که هرکدام از طرفین به‌راحتی قادر است تحت تأثیر ذهنیت منفی از آنها به‌عنوان ابزار فشار علیه طرف مقابل استفاده نماید. در حقیقت، سوای هویت دینی مشترک (هویت تشیع) بین ایرانی‌ها و آذربایجانی‌ها که از این حیث می‌توان مردم هر دو کشور را ملتی مشترک با تاریخ و هویت مشترک در نظر گرفت، در مقابل هویت شیعی و ایدئولوژی محور دولت ایران، دولت جمهوری آذربایجان با هویت لائیک و ناسیونالیسم ترکی شناخته می‌شود و این موضوع باعث شده است نوعی ذهنیت منفی خصومت‌آمیز ژئوپلیتیکی بر سیاست ملی تهران ـ باکو در مقابل یکدیگر حاکم باشد.


این ذهنیت منفی خصومت‌آمیز ژئوپلیتیکی از ماهیت کاملاً پیچیده‌ای برخوردار است. در این بین، از یک طرف باکو ادعا دارد سیاست‌های حمایتی ایران از هویت‌طلبان دینی و احزاب مخالف دولت آذربایجان، مناسبات عمیق ایران با ارمنستان و عدم همراهی قاطع ایران از شیعیان آذربایجان در مقابل سیاست‌های اشغال‌گری ارمنی‌ها در قره‌باغ و سرزمین‌های پیرامونی و نیز نوعی نگرش تحقیرآمیز نسبت به استقلال آذربایجان از سوی برخی از ایرانی‌ها که هنوز سرزمین‌های ماوراء ارس را جزئی از خاک ایران قلمداد می‌کنند و یا نگاه از بالا به پایین از سوی تهران در خصوص ماهیت مناسبات باکو با اسرائیل و غرب بزرگترین تهدید برای موجودیت دولت مستقل جمهوری آذربایجان محسوب می‌شود و در مقابل آن تهران نیز ادعا دارد حضور و نفوذ روزافزون اسرائیلی‌ها و غربی‌ها در جمهوری آذربایجان، انعکاس ناسیونالیسم ترکی باکو در بخش شمال غرب ایران، اسلام‌ستیزی و ممنوعیت فعالیت آزاد اسلام‌گرایان کاملاً با منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در تضاد است. در حقیقت، این موارد و دیگر شواهد موجود درباره فعالیت گروه‌های مخالف ایران در خاک جمهوری آذربایجان باعث شده است نوعی ذهنیت کاملاً منفی بر روند و ماهیت مناسبات طرفین حاکم باشد؛ ذهنیتی که نمود واقعی آن را می‌توان در تنش‌ها و چالش‌های سیاسی اخیر بین تهران ـ باکو مشاهده کرد.


از طرفی دیگر، جمهوری آذربایجان در شطرنج ژئواستراتژیکی جهان سیاست جزو محورهای ژئوپلیتیکی است. محورهای ژئوپلیتیکی دولت‌هایی هستند که به دلیل موقعیت حساس خود از اهمیت زیادی برخوردار هستند. مشخصه اصلی آنها جغرافیای آنهاست که بلحاظ دسترسی به مناطق مهم و یا منابع استراتژیکی نقش مهمی بازی می‌کند. بنابراین، گاهی ممکن است مجاورت یک محور ژئوپلیتیکی با همسایه‌ای که بازیگر ژئواستراتژیکی محسوب می‌شود نتایج و تبعات سیاسی مهمی برای آن بازیگر درپی داشته باشد. این موضوع در مورد ماهیت مناسبات بین ایران ـ جمهوری آذربایجان نیز کاملاً صدق می‌کند. طبق این دیدگاه، ذهنیت منفی طرفین از یکدیگر در چارچوب این نظم ژئوپلیتیکی (آذربایجان محور ژئوپلیتیکی مکمل ژئواستراتژی غرب ـ ایران بازیگری ژئواستراتژیک در مقابل غرب)، بزرگترین تهدید در مقابل مناسبات ایران ـ جمهوری آذربایجان محسوب می‌شود.


همچنین، از دید ژئوپلیتیکی، چون جمهوری آذربایجان فاقد استقلال تاریخی است و دولت ملی آن هنوز در مرحله طفولیت قرار دارد و به نوعی خود را در انزوای ژئوپلیتیکی می‌بیند (آذربایجان از سوی شمال (روسیه) و غرب (ارمنستان) احساس تهدید دارد و از سوی شرق (دریا) و جنوب (ایران) نیز احساس کمک و مساعدت قاطع نمی‌بیند)، بنابراین تکیه‌گاه بقای خود را در خارج از منطقه جستجو می‌کند و در صدد است پیوندهای نظامی و اقتصادی خود را بویژه با اسرائیل و آمریکا که رقیب یا مخالفان اصلی دولت‌های محسوب می‌شوند، تقویت نماید. در واقع این موضوع بدین معنی است که دولت جمهوری آذربایجان به دلیل سوابق تاریخی نسبت به مسکو و تا اندازه‌ای تهران بدگمان است و طبیعی است تا مادامی که این بدگمانی حاکم باشد ماهیت مناسبات در بستر تنش‌ها و چالش‌های سیاسی کاملاً سینوسی خواهد بود.

با این حال، بر حسب آنچه که بحث شد می‌توان گفت واقعیت بسیار مهمی که دستگاه دیپلماسی طرفین نبایستی از آن غفلت بکند، آن است که عاری ساختن مناسبات بین تهران ـ باکو از تنش‌ها و چالش‌های سیاسی یا زدودن غبار بی‌اعتمادی از مناسبات طرفین، قبل از همه مستلزم رعایت احترام متقابل در قبال استقلال و منزلت بین‌المللی هریک از طرفین است. ایران و آذربایجان می‌توانند با تمرکز بر فرایند‌های تنش‌زا، حداقل در گام نخست، اجازه دهند تا غبار کنونی در روابط فرونشسته و پس از آن به بررسی جدی موانع موجود بر سر یک رابطه توام با اعتماد در میان خود بنشینند.