اوضاع نابسامان خاورمیانه چالش جدید اتحادیه اروپایی


 
 
اتحادیه اروپایی امروزه با شرایط بسیار دشواری مواجه است. شاید به جرئت بتوان گفت در طی چند دهه اخیر هیچ‌گاه کشورهای اروپایی با این چنین اوضاع پیچیده‌ای مواجه نبوده‌اند. بحران پناهجویان و عزیمت ده‌ها هزار آواره خاورمیانه‌ای (سوری، لیبیایی، عراقی...) به سمت مرزهای اروپایی، این اتحادیه را با وضعیت بسیار دشواری مواجه کرده است. واگرایی در اتحادیه اروپایی امروزه بیشتر از هر زمانی دیده می‌شود. کنترل‌های مرزی و فیزیکی بار دیگر اهمیت خاص خود را یافته‌اند. از طرفی، منطقه خاورمیانه امروز با شرایط بحرانی جدیدی روبرو شده است. اتحادیه اروپایی و بخصوص کشورهای جنوبی آن که در نزدیکی منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه قرار دارند از این شرایط تاثیر می‌پذیرند. به نظر می‌رسد شرایط زمانی و واقعیت‌های موجود تغییر و تحولات جدیدی در نگاه کشورهای اروپایی ایجاد کرده است. زمانی اتحادیه اروپایی بدنبال خارج کردن بشار اسد از معادلات قدرت در سوریه و واگذاری قدرت از سوی جناح حاکم بود. لکن امروزه و بدنبال شرایط جدید در منطقه و پیروزی‌های نظامی دولت بشار اسد وضعیت تغییر کرده و اتحادیه و بسیاری از کشورهای قدرتمند عضو آن دیگر شرط کنار رفتن اسد را مطرح نمی‌کنند. زیرا به عینه دریافته‌اند که خروج اسد و نزدیکان وی الزاما به معنای روی کار آمدن یک دولت فراگیر و میانه‌رو مورد نظر غرب و اروپا نیست. اختلافات و دعواهای بیشمار بین گروه‌های مخالف اسد شرایط را برای همه بازیگران و حتی کشورهای اروپایی دشوار کرده است. از طرفی بنظر نمی‌رسد یک چشم‌انداز جدی برای توافق کوتاه‌مدت در مورد ترتیبات جدید نهادی در سوریه وجود داشته باشد و این در حالی است که اختلافات بین گروه‌های معارض و مخالف یکدیگر آنقدر زیاد است که رسیدن به یک دولت فراگیر و با راهبری جدید را مشکل می‌کند. لذا نشست‌ها و اجلاس‌های مختلف سوریه در ژنو، پاریس، لندن، کنفرانس امنیتی مونیخ و جاهای دیگر عملا تا به امروز نتیجه ملموسی نداشته و این امر کار را برای اتحادیه اروپایی و کشورهای قدرتمند آن سخت کرده است.
بحران سوریه و جنگ داخلی چندین ساله شرایط سیاسی ژئوپلیتیکی جدید و در عین حال دشواری در منطقه بوجود آورده و هر یک از بازیگران بدنبال حداکثر بهره‌برداری از آن در چارچوب اهداف و سیاست‌های خود می‌باشند. در این میان، شرایط تحمیلی بوجود آمده و احیانا غیرقابل پیش‌بینی حاضر، باعث نزدیکی اجتناب‌ناپذیر ترکیه و اتحادیه اروپایی شده و طرفین مجبور به تعامل بیشتر با یکدیگر هستند. از طرفی، بحران پناهجویان و آواره شدن چند میلیون تبعه سوری کشورهای همسایه بخصوص ترکیه و کشورهای اروپایی را با چالش بزرگی مواجه کرده که تبعات و عواقب منفی آن همچنان در حال گسترش است.
حملات تروریستی 13 نوامبر پاریس، بار دیگر مساله تهدید گروه‌های تروریستی را برای اروپا نمایان ساخت و برای اولین بار، مقابله با داعش را به عنوان اولویت نخست در دستور کار کشورهای اروپایی قرار داد. امروزه، می‌توان گفت در سطح اتحادیه اروپایی نیز داعش به عنوان یک چالش جدی مطرح شده است که لازم است برای مقابله با آن تدابیر جدی و عملی اتخاذ گردد. این در حالی است که چالش داعش به طرق مختلفی در نزد رهبران اروپایی درک می‌شود که این امر بستگی به چارچوب اجتماعی آنها دارد. اما در کل، مساله داعش به عنوان موضوعی دارای دو جنبه و ویژگی نگاه می‌شود: که یک جنبه آن داخلی و جنبه دیگر آن در حوزه سیاست خارجی است. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد که بیشتر مسئولین و تحلیلگران سیاسی در اروپا موافق هستند که حملات تروریستی و انتحاری داعش و گروه‌های مشابه آن نه تنها فقط یک مساله امنیت داخلی نیست، بلکه ارتباط تنگاتنگی با سیاست‌های خارجی و امنیتی کشورهای اروپایی دارد. پاسخ فوری از جانب فرانسه، روسیه بعد از حوادث تروریستی داعش در 13 نوامبر در پاریس و چندی بعد از سوی انگلیس و آلمان، علیه داعش و حملات هوایی به مناطقی که داعش در آنها مستقر است، از همین امر ناشی می‌شود. اگرچه این حملات آسیب چندان جدی به داعش وارد نکرد اما در عمل، از اهمیت نمادین زیادی برخوردار بودند؛ به خصوص ضروری بود که فرانسه و همچنین روسیه خود را مصمم در حمله کردن به آنها نشان می‌داد تا مرتکبان چنین اقداماتی (داعش) در مناطق خود احساس امنیت نداشته باشند و بار دیگر دست به عملیات انتحاری در داخل قلمروی اروپا نزنند.
سیاست خارجی آلمان نسبت به دیگر شرکای اروپایی همیشه و بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم برخوردار از نوعی تعادل بوده است. در واقع، بر خلاف سایر کشورهای بزرگ اروپایی همچون فرانسه و انگلیس که به میزان بسیار زیادی نگرش‌های سیاسی و ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی آنها غالب است، آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی ـ پولی و صنعتی اروپا بیشتر از هر چیز منافع اقتصادی، ایجاد امنیت، ثبات و ایمنی سرمایه‌گذاری در جهت تولید ثروت ملی را مد نظر دارد. این نگرش تقریبا در تمامی دولت‌های آلمان اعم از سوسیال دمکرات یا دمکرات مسیحی حاکم بوده است و همچنان تداوم دارد. در همین راستا، آلمان معمولا در بحران‌های متعدد خاومیانه رویکرد متعادل و متوازنی را در سیاست خارجی خود لحاظ کرده است. آلمان از درگیر شدن در مداخلات نظامی مستقیم همچون انگلیس و فرانسه، احتراز و در صورت لزوم و برای نشان دادن یک رویکرد حمایت‌کننده بیشتر در بعد لجستیکی و کمک‌های مالی نقش‌آفرینی کرده است.
برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ در سال گذشته در مونیخ، سپس در تهران (25 مهر 1394) و همچنین نشست اخیر در تاریخ 23 بهمن در مونیخ بیانگر تلاش این کشور برای رسیدن به یک راهکار متکی بر گفتگو و دیپلماسی برای بحران سوریه و تشکیل یک دولت فراگیر در این کشور است(1). سفر اخیر فرانک والتر اشتانمایر وزیر خارجه آلمان به تهران و ریاض اقدامی برای نزدیک کردن مواضع و سیاست‌های دو کشور بزرگ منطقه یعنی ایران و عربستان سعودی در راستای حل و فصل بحران‌های موجود در سوریه، یمن و کلا خاورمیانه بوده است. بنابراین، وجود ثبات و امنیت در منطقه خاورمیانه از اهمیت راهبردی بسیار بالایی برای آلمان برخوردار است. و آلمان از این رهگذر در جهت رسیدن به حداکثر منافع اقتصادی ـ مالی، سرمایه‌گذاری‌های کلان و حضور فزانیده اقتصادی ـ صنعتی و تحرک بخشیدن به قدرت بالای اقتصادی و تولیدی خود بهره می‌برد.
یکی از نگرانی کشورهای اروپایی از اوضاع بحرانی خاورمیانه هجوم گسترده پناهجویان به قلمروی اروپایی است. مسأله ورود پناهجویان به قاره سبز که تا پیش از این، عادی و مرسوم بود، در پی بروز ناامنی و بی‌ثباتی در کشورهای مختلف خاورمیانه و شمال آفریقا، از کنترل خارج شده و بطور مستقیم، امنیت ملی کشورهای عضو اتحادیه اروپا را تهدید ‌کند. از یک منظر، تداوم این امر در بلندمدت می‌تواند نه تنها کشورهای اروپایی را از درون در معرض تهدید قرار دهد، بلکه اختلاف‌نظرها درباره این موضوع می‌تواند اساس اتحاد در میان دولت‌های اروپایی را نیز با خطر مواجه سازد. آنچه در بحث بحران پناهجویان، کمتر مورد اشاره قرار می‌گیرد، ریشه‌ها و عوامل زیربنایی شکل‌گیری این بحران است. در این زمینه، نگاهی به بافت جمعیتی پناهجویان وارد شده به اروپا طی ماه‌های اخیر، می‌تواند بهتر بیانگر روند واقعی اوضاع باشد. مطابق گزارش‌ها، بیشترین پناهجویانی که در ماههای اخیر تلاش کرده‌اند به هر طریقی خود را به اروپا برسانند، از دو کشور جنگ‌زده سوریه و سپس لیبی هستند که کشور نخست، بیشترین پناهجویان را روانه مرزهای شرقی این قاره کرده و کشور دوم نیز مبدأ بیشتر پناهجویانی است که سعی دارند از جنوب و به‌ویژه ایتالیا خود را وارد اروپای غربی کنند. بر این اساس، باید گفت اتحادیه اروپا اکنون با بحرانی روبه‌روست که از یک سو، پیچیدگی ابعاد مربوط به سیاستگذاری آن، کشورهای عضو این اتحادیه را در انتخاب میان تشدید سیاست‌های سفر و رفت و آمد آزاد دچار تردیدهای جدی کرده و از سوی دیگر، تهدیدی امنیتی را برای این کشورها به وجود آورده است. بنابراین، به نظر می‌رسد حتی در صورت یافتن راه‌حلی مشترک برای این موضوع، باز هم اتحادیه اروپا سال‌ها با پیامدهای روند جاری دست به گریبان خواهد بود.
مواضع و علایق کشورهای اروپایی نسبت به تحولات خاورمیانه و بحران های جاری آن یکسان نیست و هر کشور راهبرد و منافع خاص خود را دارد. رسیدن به رویکرد جنگ و مخاصمه در خاورمیانه از سوی اروپا موضوع بسیار دشواری است و بعید است اروپاییان از یک درگیری گسترده در خاورمیانه و علیه گروه‌های تروریستی و تکفیری حمایت کنند. مگر اینکه به راهبرد جدید و در هماهنگی با آمریکا نائل شوند. بعبارت دیگر اروپاییان نگاه به مواضع و عملکرد آمریکا دارند. اگر آمریکا تصمیم به استفاده از قدرت نظامی بگیرد، اروپا نیز از این اقدام دنباله‌روی خواهد کرد. اما در شرایط کنونی، چنین احتمالی کمتر دیده می‌شود. این وضعیت برای اروپایی‌ها انتخاب دیگری جز پیروی از رهبری آمریکا را باقی نمی‌گذارد؛ حتی هنگامی که رهبری آمریکا، فاجعه‌آمیز باشد؛ همان‌گونه که این امر قبلا در عراق اتفاق افتاد و تبدیل به چالشی در روابط کشورهای اروپایی با آمریکا شد و چندین سال این چالش در مناسبات بین آمریکا با برخی کشورهای اروپایی بخصوص فرانسه و آلمان سایه افکند.
 
پی‌نوشت؛
1. پنجاه و دومین کنفرانس امنیتی مونیخ از 12 تا 14 فوریه (23 تا 24 بهمن) در مونیخ آلمان برگزار شد که 23 تن از سران دولت های جهان و دهها وزیر از جمله وزیران امور خارجه ایران در آن شرکت کردند.