داعش در افغانستان


داعش در افغانستان
 
 
یکشنبه 3 خردا 1394
 
 

در این‌باره که آیا واقعاً داعش در افغانستان حضور یافته است یا نه شایعه است، برداشت‌های متفاوتی از طرف مقامات دولتی و امنیتی این کشور اعلام شده است. برخی شواهد تأییدنشده از ولایاتی نظیر هلمند، زابل و فراه حکایت از آن دارند که پرچم سیاه داعش در برخی از جاها جایگزین پرچم سفید طالبان شده است، اما این‌‌گونه شواهد کافی نیستند که حضور داعش یا امارت اسلامی را که در عراق و سوریه با کسب جغرافیا خلافت اسلامی اعلام کرده در افغانستان و پاکستان هم جدی فرض کرد. بااین‌حال اظهارات اخیر حنیف اتمر، مشاور امنیتی رئیس‌جمهوری افغانستان در مجلس ملی این کشور و نیز صحبت‌ها و ابراز نگرانی چندی پیش ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه درباره حضور داعش در شمال افغانستان و در امتداد مرزهای مشترک این کشور و آسیای مرکزی نشان می‌دهد که بحث حضور احتمالی داعش در افغانستان فراتر از حد یک شایعه است. به‌ویژه آنکه در اظهارات پوتین و اتمر هر دو خطر داعش برای آسیای مرکزی و کشورهای همسایه با افغانستان مورد تأکید قرار گرفته است. دو پرسش اساسی دراین‌خصوص به‌لحاظ نظری مطرح می‌شود:
1. چرا افغانستان برای داعش جاذبه دارد؟
2. حضور داعش در افغانستان چه تناسبی با رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دارد؟
از اظهارنظرهای پراکنده می‌توان چنین استنباط کرد که داعش به‌عنوان مدعی خلافت اسلامی نمی‌تواند افغانستان یا بهتر بگوییم خراسان تاریخی را در توجیه ایدئولوژیکی خلافت ادعایی‌اش نادیده بگیرد. خراسان جایی است که طبق یک روایت از پیامبر اسلام و در برداشتی آخرالزمانی، آغاز قیام برای احیای خلافت اسلامی از این منطقه خواهد بود. در نقشه‌ای که داعش از متصرفات احتمالی‌اش طی سال‌های آتی انتشار داده است به محدوده جغرافیایی خراسان بزرگ نه‌تنها بخش‌هایی از آسیای مرکزی، افغانستان و ایران را دربر می‌گیرد، بلکه تا عمق شبه‌قاره هند و در هر کجا که مسلمانان حضور دارند پیش رفته است، اما جدا از این نگاه تاریخی‌ داعش به افغانستان حنیف اتمر دو دلیل اصلی‌تر عنوان کرده است: علاقه داعش به مواد مخدر و ناامن کردن همسایگان افغانستان. اگر حضور داعش واقعاً در ولایت هلمند که نود درصد مواد مخدر افغانستان را تولید و به بازار مصرف جهانی روانه می‌کند تأیید شود و حضورش را در ولایت زابل و فراه و نیمروز افغانستان به آن اضافه کنیم، در آن صورت می‌توان گفت که داعش به منافع مالی و سود حاصل از تولید، توزیع و قاچاق مواد مخدر توجه دارد. طالبان و سایر گروه‌ها از قبل به مواد مخدر به‌عنوان یک منبع درآمدی مطمئن توجه کرده بودند و اساساً خیلی از گروه‌های چریکی چپ و راست و مذهبی و غیرمذهبی در سطح جهانی به مواد مخدر توجه کرده و با مافیای مواد مخدر مناسباتی برقرار می‌کرده‌اند. در شبه‌قاره هند، خاورمیانه، شرق آسیا، و آمریکای لاتین پیوند بین مواد مخدر و گروه‌های چریکی امری ثابت‌شده است.
بنابراین علاقه داعش به هلمند را نباید امر تازه و غریبی دانست. آنچه که جای بحث دارد این است که این داعش افغانی است یا داعش عربی ـ خاورمیانه‌ای که از خارج وارد افغانستان شده است. هرچند اطلاعات قابل اتکای موثقی در این‌باره وجود ندارد ولی قابل تصور است که داعش از تجربه حاصل‌شده در سوریه و عراق استفاده کند و در افغانستان نیروی بومی افغانی به‌وجود بیاورد. در عراق و سوریه داعش از نیروهای القاعده بهره گرفت و با جذب آنها، به جغرافیا در عراق و سوریه دست یافت و بعداً شروع کرد که از ملیت‌های دیگر نیروی کارآمد جذب کند. درحال‌حاضر گفته می‌شود بیش از هشت هزار نفر ملیت‌های مختلف اروپایی، کانادایی، آمریکایی، چینی، روسی، ترکیه‌ای، و پاکستانی در جمع داعش در عراق و سوریه حضور دارند که برخی از آنها نظیر عمر الشیشانی که اسم اصلی‌اش «ترخان باتیراشویلی» است یکی از کارکشته‌ترین فرماندهان نظامی چچن است که در جنگ عراق و سوریه نقش مهمی داشته است. بنابراین واقع‌بینانه‌تر آن است که گفته شود داعش به سراغ خود افغان‌ها رفته باشد و افراد ناراضی از طالبان و سایر گروه‌ها را با دادن امتیاز جذب کند چنان‌که رهبری داعش در افغانستان و پاکستان به حافظ سعیدخان یک شخصیت جنجالی منطقه «اورکزی» قبایل پشتون پاکستان واگذار شده است که خود قبلاً یکی از سران و رهبران طالبان پاکستان بوده است. در مراحل بعدی غیر از اتباع افغان این ظرفیت وجود دارد که چچن‌ها، ایغورها، ازبک‌ها، تاجیک‌ها و ملیت‌های دیگر جذب داعش نمونه افغانی آن شوند.
اما بحث مهم‌تر حضور داعش در افغانستان، تناسب آن با رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. در همین‌جاست که اظهارات «پوتین» را می‌توان مهم ارزیابی کرد. واقع امر آن است که روسیه و چین حضور اتباع خود و آسیای مرکزی را در جمع داعش در خاورمیانه امری تصادفی ارزیابی نکرده‌اند. گفته می‌شود که الشیشانی صدور یک‌هزار نفر از اتباع روسیه، آسیای مرکزی و چین را در عراق و سوریه فرماندهی می‌کند. این نیروها درحال کسب تجربه نظامی هستند که هدف نهایی آنها چچن، آسیای مرکزی و ایالت سین‌کیانگ چین است. این درست همان چیزی است که در اظهارات ابومحمد العدنانی، سخنگوی داعش در افغانستان می‌توان آن را مشاهده کرد. وی بهنگام تأسیس «شورای خراسان» که در آن حافظ سعیدخان رهبر و امیر خراسان و عبدالرئوف خادم معاون وی اعلام شد، به‌صراحت هدف داعش را دستیابی به خراسان بزرگ و در محدوده تاریخی‌اش اعلام کرد. عبدالرئوف خادم چندی پیش در جنگ با دولت مرکزی افغانستان کشته شد ولی در سابقه او معاونت ملامحمد عمر، رهبر طالبان وجود دارد که به داعش پیوست و طالبان را عامل پاکستان دانست و حتی تعدادی از فرماندهان وفادار به ملامحمد عمر را در ولایت نورستان حلق‌آویز کرد.
در همین‌جاست که ابراز نگرانی پوتین از حضور داعش در شمال افغانستان معنای خاص خود را می‌یابد؛ زیرا ازنظر روسیه و چین این حضور بخشی از جنگ پنهانی است که رقبای آمریکایی و اروپایی علیه این دو کشور به راه انداخته‌اند. اینکه داعش واقعاً به این امر آگاهی داشته باشد یا نداشته باشد موضوع چندان مهمی نیست. اندیشه آخرالزمانی داعش در خراسان بزرگ خواهی نخواهی با اهداف آمریکا در یک جهت قرار می‌گیرد. داعش به جغرافیای افغانستان و پاکستان در کوهستان‌های قبایلی در بلندمدت نیاز خواهد داشت؛ زیرا آینده‌اش در عراق و سوریه چندان مطمئن نیست. این تنها موضوع هم نیست. در اندیشه خراسان بزرگ ایران هم در بخش‌های شرقی‌اش قرار می‌گیرد و داعش از این ظرفیت بالقوه برخوردار است که اهدافش را با اهداف عربستان سعودی که در رقابت ایدئولوژیک با ایران قرار دارد در یک جهت قرار دهد. ازاین‌رو می‌توان تصور کرد که داعش در بلندمدت در افغانستان و پاکستان هم بتواند جانشین القاعده شود و هم خود را جایگزین طالبان کند، اگر قابل تصور باشد که طالبان تن به مصالحه با دولت مرکزی افغانستان بدهند و شریک قدرت شوند. طالبان ناراضی به احتمال زیاد پرچم سیاه داعش را جایگزین پرچم سفید طالبان خواهند کرد.
درهرحال داعش را باید یک سازمان منطقه‌ای و جهانی با اهداف بلندپروازانه درنظر گرفت که داعیه احیای خلافت اسلامی را دارد و از ابزار خشونت در بالاترین سطح آن بهره می‌گیرد. این ماشین جنگی جدا از اینکه خود چه فکر می‌کند از این ظرفیت برخوردار است که منابع جهانی و منطقه‌ای قدرت آن را درجهت منافع خود هدایت نمایند. افغانستان مناسب‌ترین کشور است که هم با چین مرز مشترک دارد و هم آسیای مرکزی و هم ایران. در معادله رقابت‌آمیز قدرت سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک جاری در منطقه و جهان، آمریکا و اروپا ازطریق آن می‌توانند رفتار چین و روسیه را اصلاح نمایند و خاورمیانه عربی به مرکزیت عربستان سعودی می‌تواند با ایران وارد چالش شود و پاسخ نفوذش در سوریه، لبنان، عراق، یمن، و بحرین را بدهد.