نقش نظام بین‌الملل در ثمردهی جنبش‌های مردمی خاورمیانه


نقش نظام بین‌الملل در ثمردهی جنبش‌های مردمی خاورمیانه

 
چهارشنبه 30 شهریور 1390
 
 

دولت‌ها در عرصه سیاست بین‌الملل تحت تأثیر مختصات ساختارهای داخلی و استلزامات نظام بین‌الملل به‌واسطه الگوهای رفتاری خاص، دچار تحولاتی در سطوح سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می‌شوند.


در تحولات اخیر خاورمیانه نیز نظام‌های سیاسی از این روند مستثنی نبودند؛ به‌طوری‌که در سطح داخلی، تمامی این کشورها ضمن برخورداری از هویت اسلامی که از ناحیه نظام‌های سیاسی متبوع نادیده گرفته می‌شد، از عدم آزادی‌های سیاسی و مدنی و توزیع نامتناسب قدرت و ثروت در سطح جامعه رنج می‌بردند. چنین عواملی در سطح داخلی نظام‌های سیاسی، موجبات تحولات اخیر و بی‌ثباتی نظام‌های مذکور را فراهم کرد.


در سطح بین‌المللی، فناوری‌های نوین ارتباطی و فرایند جهانی شدن، حاکمیت دولت‌ها را برای اعمال قدرت مشروع و نامشروع در محدوده سرزمینی دچار محدودیت‌های شدیدی کرده است و به عبارتی دولت ملت‌ها از یکی از عناصر چهارگانه خود یعنی وجود مرز به‌طور نسبی در پاره‌ای از موارد محروم شدند.


در این سطح تحلیل، نقش‌آفرینی شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک و توییتر در تحولات خاورمیانه، طبقات مختلف جوامع مذکور را با انگیزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و دینی با یک هدف مشترک و بدون رهبری منسجم در کنار هم قرار داد تا برای رسیدن به خواسته‌های گوناگون خود به پاخیزند. از طرفی دیگر، شبکه‌های ماهواره‌ای که اکنون در بسیاری از موارد از حیطه کنترل دولت‌ها خارج شده‌اند، تلاش می‌کنند با مخابره اخبار دست اول، مخاطبان بیشتری را به خود جذب کنند. در تحولات اخیر، این رسانه‌ها که تصویری زنده از مطالبات جوامع خاورمیانه به افکار عمومی جهان ارائه دادند، توانستند بسیاری از دولت‌هایی را که به‌دلیل منافع ملی خویش، از رژیم‌های دیکتاتوری موصوف حمایت می‌کردند، خلع سلاح کنند.


به‌رغم آنکه متغیرهای داخلی و بین‌المللی یادشده تا حد زیادی در سطوح داخلی و بین‌المللی مشابه می‌باشد، اما روند پیشرفت جنبش‌ها از الگوی واحدی تبعیت نمی‌کند. به‌عنوان مثال انقلاب‌های مصر و تونس در کمتر از یک ماه به پیروزی رسید، در لیبی رویکرد نظامی مؤثر واقع شد و در بحرین نیز به مانند لیبی رویکرد نظامی ولی با استراتژی متفاوت به‌کار گرفته شد که البته چندان نیز کارآمد نبود.


برای واکاوی این تفاوت باید مختصات دقیق‌تری را از نظام بین‌الملل و ویژگی‌های آن در شرایط فعلی بازگو کنیم. در این راستا، اگرچه در نظام بین‌الملل تحت تأثیر پدیده جهانی شدن، قدرتِ تنها بازیگر این عرصه یعنی دولت ملت‌ها کاهش یافته، یا در کنار این بازیگر، بازیگران دیگری همچون سازمان‌های بین‌المللی و حتی سازمان‌های مردم‌نهاد، انحصار بازیگری دولت ملت‌ها را در این عرصه از بین برده‌اند؛ اما هنوز دولت ملت‌ها در نظام بین‌الملل، بازیگر اصلی محسوب می‌شوند. از این‌رو، نظام بین‌الملل به‌رغم تغییرات بسیار از حالت هابزی و کلاسیک خود خارج نشده است.


با وجود آنکه بسیاری، وجود فناوری‌های ارتباطی را عاملی برای پیشرفت و توسعه روند دموکراتیزاسیون و مردم‌سالاری جهانی می‌دانند و قائل به حکومت جهانی و شهروند جهانی می‌باشند، دولت‌ها تحت تأثیر رویکرد واقع‌گرایی، منافع ملی را بر هر امر ایده‌آلیستی ترجیح می‌دهند.


به‌عنوان مثال در لیبی به‌رغم خلع سلاح این کشور و تحویل سلاح و تأسیسات هسته‌ای آن به غرب، نظام بین‌الملل (که از سخت‌افزارهای فناوری‌های نوین بهره می‌برد ولی هنوز برداشت‌های متناسب با این سخت‌افزار بر روح نظام بین‌الملل مستولی نشده است)، تحت تأثیر گفتمان کلاسیک، نظام سیاسی لیبی را به‌عنوان بازیگر یاغی مورد شناسایی قرار داد و بنابراین برخورد نظامی را با این کشور روا دانست. حال آنکه در بحرین به‌دلیل نوع برداشت نظام بین‌الملل از این کشور به‌رغم مطالبه اکثریتی مردم در تغییر نظام سیاسی، حمایت نظامی از رژیم آل خلیفه صورت می‌گیرد.


واقعیت آن است که نظام بین‌الملل با توجه به انقلاب‌های اطلاعاتی و پدیده جهانی شدن، دوران گذار خود را سپری می‌کند. این امر به‌رغم آنکه می‌تواند نقش مهمی در بیداری انسانی و آگاهی فزاینده انسان‌ها از حقوق بنیادین خویش داشته باشد، به‌دلیل عدم تکامل نسبی همچنان متأثر از منافع ملی قدرت‌های بزرگ و تحت تأثیر برداشت‌هایی که هنوز از نظام بین‌الملل کلاسیک در ذهن دارند، گاهی پیش‌برنده جنبش‌هایی نظیر آنچه در خاورمیانه شاهد هستیم می‌شود و گاهی نیز بازدارنده جنبش‌های مردمی در رسیدن به خواسته‌ها و مطالبات آنها می‌باش
د.