رفتار شناسی اسپانیا در قبال تحولات اخیر شمال آفریقا و خاورمیانه


بدون شک خیزش های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا یکی از مهمترین وقایع سلسله واری است که طی چند سال اخیر به وقوع پیوسته است. گذشته از تحولات عمیق سیاسی ناشی از این خیزش‌ها، رویکرد و نوع نگاه کشورهای مختلف نظام بین الملل نسبت به تحولات اخیر آشکارا در مقابل دیدگان افکار عمومی جهان قرار گرفته و نیت و اهداف بازیگران نظام بین الملل در چارچوب این تحولات نمود یافته است. در این میان ارزیابی و بررسی رویکرد کشورهایی همچون اسپانیا نسبت به خیزش‌های منطقه، علی رقم جایگاه این کشور در اتحادیه اروپا و موقعیت جغرافیایی و همجواری نسبی باکشورهای درگیر در شمال آفریقا و همچنین سطح مناسبات تاریخی- فرهنگی با آن کشورها مغفول مانده است. نظر به اهمیت موضوع در تحلیل حاضر به رفتارشناسی اسپانیا در قبال خیزش‌های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا خواهیم پرداخت. در واقع این تحلیل ضمن تبیین اظهارات و اقدامات صورت گرفته از سوی اسپانیا در قبال خیزش‌های اخیر به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا اسپانیا بر خلاف شرکای قدرتمند خود در اتحادیه اروپا، در یک انفعال نسبی در قبال خیزش‌های منطقه به سر می برد؟ در این راستا دلایل این انفعال مورد بررسی قرار می گیرد و در پایان به این مسئله خواهیم پرداخت که آیا تحولات اخیر در اسپانیا می‌تواند ناشی از خیزش های اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا باشد و اصولا هیچ سنخیتی با یکدیگر دارند؟

با نگاهی به عملکرد اسپانیا متوجه خواهیم شد که این کشور اقدام ملموس و قابل توجهی در قبال خیزش‌های مردمی در شمال آفریقا و خاورمیانه از خود بروز نداده است. در آوریل گذشته وزیران امور خارجه، دفاع و سفیران اسپانیا درکشورهای عربی از جمله مصر، تونس، یمن و سوریه جلسه‌ای اضطراری جهت بررسی آخرین تحولات  کشورهای درگیر برگزار کردند که مهمترین بحث این جلسه بحران لیبی بود. جلسات دیگری نیز در همین راستا برگزار گردید که در آنها تاثیر خیزش‌ها بر دو مسئله مهاجرت و امنیت انرژی محوریت داشت. در توضیح باید گفت به طور کلی تحولات اخیر عرضه انرژی اروپا را در معرض تهدید قرار داده است چراکه اروپا وابستگی زیادی به ذخایر گاز شمال آفریقا دارد. اما این مسئله در مورد اسپانیا با 55 درصد وابستگی جدی تر به نظر می رسد. بنابراین بحث امنیت انرژی برای اسپانیا از اهمیت بالایی برخوردار است. این مسئله در مورد مهاجرت نیز مصداق دارد چراکه خیزش های مردمی در شمال آفریقا منجر به سرازیر شدن سیل جمعیت به اسپانیا می‌شود که می‌تواند تبعات منفی برای این کشور به همراه داشته باشد. بنابراین می‌توان گفت نگاه  اسپانیا به تحولات اخیر در عین منفعلانه بودن منفعت طلبانه است چرا که  این کشور با در نظر گرفتن منافع خود از موضع‌گیری صریح و اقدام ملموس در قبال خیزش ها سرباز می زند. اما سوالی که مطرح می شود این است که انفعال اسپانیا از چه عواملی ناشی می شود؟

به نظر می رسد مهمترین عامل موضع انفعالی اسپانیا نسبت به خیزش‌های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا، مشکلات داخلی و عدم انسجام سیاسی مقامات تصمیم‌گیر این کشور باشد. در این میان یکی از مشکلات عمده، بحث بحران مالی و اقتصادی در اسپانیاست که  زندگی را بر مردم این کشور دشوار کرده و فشار زیادی بر حکومت از سوی افکار عمومی وارد آورده است. طبق آمارهای منتشر شده توسط بانک مرکزی اروپا، درحالی‌که کشورهای منطقه‌ یورو دارای بیکاری 10 درصدی هستند، اسپانیا بیکاری 23.3 درصدی را تجربه می‌کند. هم‌چنین درحالی ‌که حداکثر کسری بودجه‏ اتحادیه، 3 درصد درنظر گرفته شده است، این رقم برای اسپانیا به بیش از 11 درصد می‌رسد که با طرح ریاضت اقتصادی «زاپاته‌رو» به 9.8 درصد کاهش یافته است. بنابراین به نظر می رسد همزمان با وقوع تحولات عمیق در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، عمده سیاست‌های راهبردی رهبران اسپانیا به حل بحران اقتصادی معطوف شده و فضای مانور کمی برای این کشور درقبال خیزش‌های مردمی باقی گذاشته است.

ابهام در فضای سیاسی اسپانیا نیز که از وضعیت نامساعد اقتصادی این کشور ناشی می شود، در انفعال این کشور در قبال خیزش‌های مردمی بی‌تاثیر نبوده است. روی گردانی مردم از حزب حاکم سوسیالیست طی مدت بحران اقتصادی و تلاش این حزب برای بازیابی اعتماد مردم جهت پیروزی در انتخابات، نشان‌دهنده اولویت فعالیت و رسیدگی به مسائل داخلی است. امری که انتخابات محلی چندی پیش اسپانیا نیز آن را مورد تایید قرار داد و حزب محافظه کار موفق شد با کسب 8/35 درصد، بیشترین آرا را نصیب خود کند. به نظر می‌رسد طی یک سال آینده نیز احزاب اسپانیا و به ویژه حزب حاکم در پی کسب اعتماد مردم برای پیروزی در انتخابات پارلمانی 2012 باشند، لذا تا آنجا که این انفعال از این مسئله ناشی شود، موضع انفعالی اسپانیا در طی سال آینده نیز ادامه خواهد یافت.
 
 

از سوی دیگر به نظر می رسد حضور قابل توجه مسمانان در اسپانیا و تشابهات فرهنگی این کشور با کشورهای شمال آفریقا این کشور را به در پیش گرفتن سیاست احتیاط و مدارا در قبال خیزش های مردمی واداشته است. باید در نظر داشت که در بین تمامی کشورهای اروپایی نزدیکی فرهنگی اسپانیا به کشورهای مسلمان منطقه بیشتر است. با این توضیح می‌توان این مسئله را از دو منظر بررسی کرد. اول اینکه به نظر می‌رسد اسپانیا با توجه به اعتراضات اخیر در این کشور و احتمال اینکه این اعتراضات گسترش یافته و ممکن است به سرکوب معترضان دست بزند، نوعی سیاست انفعالی را در پیش گرفته و محتاطانه عمل می‌‌کند تا سایر کشورها آن را بهانه‌ای برای تحت فشار قرار دادن این کشور در قبال سرکوب احتمالی مردم قرار ندهند. دوم اینکه بنا به تشابهات فرهنگی میان اسپانیا و کشورهای اسلامی منطقه، علقه‌های فرهنگی مانع از موضع‌گیری صریح در قبال خیزش‌های مردمی شمال آفریقا و خاورمیانه شده و این کشور سیاست مدارا و مراعات را بر اتخاذ سیاستی ملموس و فعالانه ترجیح داده است. مجموعه عوامل ذکر شده به نوعی می‌تواند توجیه‌گر انفعال اسپانیا باشد.

اما مسئله پایانی اینکه آیا اعتراضات اخیر در اسپانیا و حضور خیابانی مردم این کشور ناشی از خیزش مردمی در شمال آفریقا و خاورمیانه است؟ و به عبارت دیگر تحولات دو طرف سنخیتی با یکدیگر دارند؟ در پاسخ باید گفت با وجود اینکه شیوه اعتراضات در اسپانیا (با توجه به خودجوش بودن، جوان محور بودن، تحصن در میدان خورشید مادرید و برپا کردن خیمه در آن و...) شباهت بسیاری با اعتراضات در مصر و سایر کشورها دارد اما این به معنای شباهت محتوایی نیست. آنچه مبرهن است اینکه خیزش‌های مردمی در کشورهای عربی ناشی از نظام بسته حکومتی و به عبارتی دیکتاتوری است که آزادی را از مردم سلب کرده است اما گرچه اکثر مردم اسپانیا انتخاب راست یا چپ در انتخابات را انتخاب طاعون  یا وبا می‌دانند، ولی با توجه به سیستم پارلمانی اسپانیا تمام احزاب امکان رقابت و رسیدن به قدرت را دارند. از طرف دیگر خیزش‌های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا خیزشی اسلامی و برگرفته از اصول اسلامی است در حالی که در اسپانیا اینگونه نیست. تنها عامل مشترک بین اعتراضات در اسپانیا و کشورهای عربی رکود اقتصادی و بیکاری است. در نتیجه مباحث مطرح شده به نظر می رسد شباهت‌های شکلی و فرمی فراوان میان «میدان خورشید» مادرید و «میدان تحریر» مصر به عنوان نماد قیام های عربی به گونه‌ای است که نمی‌توان الهام پذیری جنبش جوانان اسپانیا از موج بیداری عربی را نادیده گرفت. اما در هر حال باید منتظر بود که ابعاد جدیدی از اعتراضات در اسپانیا نمودار شود تا بتوان تحلیلی دقیق در این زمینه ارائه داد.