مداخله ترکیه در بحران لیبی

(ماجراجویی یا توجه به عمق استراتژیک)


مقدمه : اخبار مربوط به بحران لیبی و تحرکات دیپلماتیک و نظامی جمهوری ترکیه در حمایت از دولت وفاق ملی لیبی طی روزهای اخیر در کانون توجه محافل سیاسی قرار دارد. برخی کارشناسان، این اقدام ترکیه را گونه ای ماجراجویی می دانند و معتقدند که آنکارا در باتلاق لیبی گرفتار خواهد شد ولی در اینجا به یک مؤلفه اساسی باید توجه داشت که دولت رجب طیب اردوغان افزون بر مشکلات داخلی ، مناسبات بسیار شکننده ای با جهان غرب دارد و با مسائل منطقه ای و بین المللی حل نشده ی زیادی مواجه بوده و در موقعیتی نیست که به دنبال ماجراجویی باشد و اگر دلایل محکم استراتژیکی پشت تصمیمات اردوغان نباشد ، قظعا" دست به این ریسک نمی زند. در این نوشته اهداف استراتزیک ترکیه در این زمینه به اختصار تبیین خواهد شد.

پیش زمینه تاریخی: سرزمین کنونی لیبی در سال 1551 میلادی با شکست اسپانیولی ها به دست امپراتوری عثمانی افتاد ودر سال 1911 که مصادف با سال های فروپاشی عثمانی بود توسط ایتالیا اشغال شد. حاصل دوره نزدیک به 400 سال حاکمیت ترکان عثمانی در این سرزمین که آن هنگام با نام ایالت های طرابلس غرب و بنغازی در درون ساختار سیاسی عثمانی شناخته می شد برجای ماندن نسل سربازان و مامورین دولتی ترک بود که از آناتولی به آنجا مهاجرت کرده بودند وبر خلاف سایر کشورهای عربی، سبب گرایش و سمپاتی مثبت به ترک ها در بین لیبیایی ها شده است. در زمان اشغال این سرزمین توسط ایتالیایی ها هواداران طریقت السنوسی مناسبات خوبی با ترکان داشتند و تا قبل از عقب نشینی سربازان عثمانی از طرابلس ، هواداران این طریقت دوشادوش سربازان عثمانی علیه ایتالیایی ها می جنگیدند. عمر مختار قهرمان مشهور مبارزه با استعمار نیز با ورود به جنبش السنوسی به جنگ با اشغالگران پرداخت و گفته می شود پدر وی زمانی جزو افسران امپراتوری عثمانی بوده است. بعد از استقلال لیبی نیز جمهوری ترکیه جزو اولین کشورهایی بود که با لیبی روابط خوبی برقرار کرد و پس از کودتای معمرقذافی نیز به رغم اختلاف نظر بین وی و دولتمردان ترک در برخی مسائل ، در مواقع لازم دو کشور به حمایت از یکدیگر می پرداختند که سوخت رسانی رایگان به هواپیماهای جنگی ترکیه و حمایت سیاسی قذافی از آنکارا در جریان حمله به جزیره قبرس علیرغم تحریم های جهانی علیه ترکیه از مصادیق این دلبستگی دو طرفه بود. هم از این رو بود که ترکیه در برابر تحریم های غربی ها علیه لیبی در دهه های پیش و نیز حمله ناتو به این کشور در سال 2011 مقاومت زیادی از خود نشان داد.بعد از سقوط قذافی نیز ترکیه همواره از دولت وفاق ملی لیبی حمایت کرده که یکی از دلایل اصلی آن سرمایه گذاری چشمگیر شرکت های ترکیه ای در این کشور بود.با توجه به پیش زمینه تاریخی گفته شده حمایت کنونی دولت ترکیه از دولت فائزالسراج در برابر ژنرال حفتر در لیبی، افزون بر صف بندی ترکیه در برابر عربستان،امارات متحده عربی، مصر و متحدان غربی شان ، از سمپاتی مثبت تاریخی بین دو ملت نیز نشأت می گیرد.

عمق استراتژیک ترکیه در مدیترانه و شمال آفریقا : فراتر از دلایل یاد شده، در پشت تصمیم دولت ترکیه برای حمایت کامل از دولت وفاق ملی لیبی(از جمله اعزام نیروی نظامی) که به تصویب مجلس ملی ترکیه نیز رسیده است یک هدف استراتژیک نهفته است که آن هم تلاش برای حفظ منافع بالقوه منطقه ای ترکیه در دریای مدیترانه و شمال آفریقاست. بعد از توافق و اقدامات مشترک اسرائیل، مصر و یونان برای فعالیت های اکتشافی نفت و گاز در مدیترانه شرقی، ترکیه که منافع خود در مدیترانه را که در بین ترک ها با نام " وطن آبی"(Mavi Vatan) از آن یاد می شود در معرض تهدید می دید دست به اقدامات متقابل زد و سه کشتی تحقیقاتی و اکتشافی به این دریا اعزام کرد . این اقدام ترک ها از سوی جبهه مقابل نوعی تک روی و اقدام یکجانبه قلمداد شد و آنکارا برای مشروعیت بخشیدن به این اقدام مدیترانه ای خود ، با تکیه بر پیوندهای مشترک قبلی با لیبی، موافقتنامه ای در خصوص تعیین حدود دریایی با این کشور منعقد نمود که مناطق مختلف دریایی از جمله دریای سرزمینی و منطقه انحصاری اقتصادی(EEZ) و نیز منطقه فلات قاره (که از لحاظ فعالیت های اکتشافی و استخراجی نفت و گاز دارای اهمیت است) در این موافقتنامه مشخص شده و متعاقب آن این دو کشور منطقه توافق شده فلات قاره خود را (وفق مادة 76 کنوانسیون 1982 حقوق دریاها) در بین اسناد کمیسیون حدود فلات قاره سازمان ملل متحد(Commission on the Limits of theContinental Shelf) به ثبت رساندند. این اقدام ترکیه سبب می شود تا از یک سو این کشور در رقابت و مناقشه انرژی در مدیترانه شرقی جای پای محکم تری نسبت به قبل داشته باشد و از سوی دیگر زمینه را برای سرمایه گذاری آتی در منطقه فلات قاره لیبی نیز فراهم سازد. این اقدام ترکیه و لیبی با ناخشنودی و نگرانی زیاد جبهه مقابل همراه بود از این رو دولت های یونان و قبرس جنوبی به همراه رژیم صهیونیستی اسرائیل بلافاصله بعد از این اقدام ترکیه و لیبی اقدام به انعقاد قرارداد خط لوله گازی مدیترانه شرقی (EastMed pipeline)  نمودند و سعی دارند ایتالیا را نیز به امضای این قرار داد راضی نمایند که تاکنون موفق نشده اند.

علاوه بر اهداف اقتصادی در توافقنامه دریایی با لیبی از نظر ژئو استراتژیک نیز با این توافقنامه ترکیه دیواری فرضی بر سر راه ارتباط دریایی بین یونان و جزیره قبرس ایجاد می کند زیرا محدوده دریایی تقسیم شده، بین جزیره کرت (شرقی ترین جزیره یونان) با جزیره قبرس قرار دارد و اگر فعالیت های دریایی ترکیه (اعم از نظامی و اقتصادی) در آینده در این محدوده به صورت جدی جریان داشته باشد برنامه های مشترک دریایی یونان با شرق مدیترانه (شامل جزیره قبرس، اسرائیل و مصر) به آسانی اجرا نخواهد شد و اگر در کنار این مساله به نقش بنادر و سواحل لیبی به مثابه دروازه گشایش اقتصادی آنکارا به آفریقا نیز توجه نمائیم در می یابیم که ترک ها در رقابت استراتژیک آتی مدیترانه دست برتر را خواهند داشت. بنابر این تلاش های دیپلماتیک ترکیه همراه با اعزام نیروی نظامی به لیبی در راستای حفظ این برتری به دست آمده و بالقوه در دریای مدیترانه و شمال آفریقا قابل تفسیر است. البته این اقدام استراتژیک برای دولت ترکیه چه در داخل و چه در خارج بدون هزینه هم نخواهد بود.