رویکرد آمریکا در قبال ایران پس از توقف جنگ

آتش‌بس صرفاً نقطه پایانی موقت نیست، بلکه گوشه‌ای از چهارچوب دیپلماسی اجبار است که با تهدید بازگشت فوری به عملیات نظامی، اهرم فشار مرحله‌ای خلق می‌کند.

دولت ترامپ پس از حمایت علنی از حمله رژیم صهیونیستی به تأسیسات هسته‌ای ایران، با درخواست آتش‌بس و مذاکره بدون پیش‌شرط کوشید فشار مخالفان داخلی خود را کاهش دهد و آن را اقدامی محدود نه جنگی تمام‌عیار معرفی کند.  به باور دولت ترامپ، نمایش توان نظامی از طریق بمباران تأسیسات هسته‌ای، پیامی مبنی بر «تهدید مؤثر» ارسال کرد و نشان داد واشنگتن هم برای عملیات محدود و هم در صورت لزوم برای حملات بعدی آمادگی دارد. وعده مذاکرات بدون پیش‌شرط همراه با تعیین ضرب‌الاجل‌های کوتاه‌مدت، نقش «پاداش مشروط» و «حفظ ارتباط شفاف» را ایفا کرده است تا ایران بتواند درباره شروط گسترده واشنگتن تصمیم بگیرد. آتش‌بس صرفاً نقطه پایانی موقت نیست، بلکه گوشه‌ای از چهارچوب دیپلماسی اجبار است که با تهدید بازگشت فوری به عملیات نظامی، اهرم فشار مرحله‌ای خلق می‌کند. به تصور واشنگتن، تهران میان پذیرش کامل خواسته‌های حداکثری آمریکا برای جلوگیری از تشدید منازعه یا امتناع و روبه‌رو شدن با تشدید تحریم‌ها و حملات نظامی قرار گرفته است. در دور بعدی درگیری، احتمال دارد آمریکا و رژیم صهیونیستی علاوه بر اهداف هسته‌ای، به زیرساخت‌های اقتصادی، پایگاه‌های نظامی و شخصیت‌های سیاسی کلیدی حمله تا توان بازسازی را از ایران سلب کنند. هدف از حملاتی که منجر به انهدام مراکز قدرت و ترور فرماندهان ارشد شود، تضعیف اتحاد داخلی نظام سیاسی است تا شکاف‌ها عمیق‌تر شده و امکان نفوذ گروه‌های مخالف فراهم آید. در دیپلماسی اجبار، اگر وضعیت به‌گونه‌ای پیش رود که طرف مورد حمله واقع‌شده، بر مواضع خود پافشاری کند و همزمان از توانایی مقاومت مؤثر تهی گردد یا نتواند تصور ضعف را از محاسبات طرف مقابل حذف نماید، در آن صورت می‌توان انتظار گذار از دیپلماسی اجبار را به سوی جنگ گسترده‌تر یا تلاش برای «تغییر نظام سیاسی» داشت.

رویکرد آمریکا در قبال ایران پس از توقف جنگ

این مقاله را به اشتراک بگذارید