ماهنامه امنیت بینالملل - شماره 3
فهرست تفضیلی:
سخن مدیر مسئول
تلاشهای آمریکا در ایجاد ائتلافهای راهبردیِ چندجانبه در غرب آسیا/ روحاله طالبی آرانی
سیاست خاورمیانهای آمریکا؛ تداوم و استحکام حضور/ حسین دهشیار
جایگاه عراق در سیاست خارجی آمریکا/ علیاکبر اسدی
آمریکا، سیاست کاهش حضور نظامی در افغانستان و مذاکره با طالبان/ جعفر حقپناه
جایگاه و نقش پاکستان در سیاست خارجی آمریکا/ امانالله شفایی
نقش ترکیه در سیاست خاورمیانهای آمریکا؛ احاله مسئولیت یا مدیریت روابط؟/ ولی گلمحمدی
سخن مدیر مسئول
تجارب دولتهای ملی، یافتهها و آموختههای مراکز دانشگاهی و مطالعاتی موفق و تاثیرگذار نشاندهنده آن است که شناخت و تامین امنیت بینالمللی از اصول نسبتا مشخصی پیروی میکند که بیتوجهی به آنها میتواند پیامدهای خسارتباری برای کشور بهدنبال داشته باشد. این اصول را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
1. امنیت بینالملل به عنوان مهمترین وظیفه دولت، بدون مطالعه نظاممند، شناخت درست، سیاستگذاری سنجیده و اجرای دقیق نمیتواند به شکل موثر و مفید حفظ و تأمین شود.
2. امنیت بینالملل دارای ابعاد گوناگون سیاسی ـ امنیتی، اجتماعی ـ فرهنگی، اقتصادی، زیستمحیطی و نظامی است و اعمال موثر آن را باید در سه سطح ملی، منطقهای و بینالمللی بررسی کرد.
3. امنیت بینالملل با سازوکارها و ابزارهای مختلفی قابل تامین است. شناخت مناسبترین، کمهزینهترین و موثرترین این سازوکارها، نیازمند بررسی علمی توانمندیها، آسیبها و مزیتهای نسبی و مطلق هر بازیگر است.
4. شناخت دقیق و نظاممند امنیت بینالملل میتواند به ایجاد ساختاری دانشبنیاد در حوزه مطالعات راهبردی در جامعه و تصمیمگیری بر اساس یافتههای علمی منجر شود.
براساس این اصول و یافتهها، در ماهنامه امنیت بینالملل، بازیگران، مسائل و موضوعات راهبردی معطوف به امنیت بینالمللی در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و زیستمحیطی انتخاب و با توجه به رویدادها، روندهای موجود و چشمانداز آنها بررسی خواهند شد. درعینحال، در نوشتن گزارشها تلاش میشود با توجه به رویدادها و عوامل مادی و ساختاری آنها، از روندها، عوامل معنایی و گفتمانی نیز غفلت نشود؛ ویژگیهای خاص هرکدام از مسائل و موضوعات لحاظ گردد؛ نگرش کلان به مسائل و موضوعات موجب جدایی علم از واقعیت و ورود آن به وادی خیال نشود؛ کلاننگری بر پایه رویدادهای خُرد بنا شود و تحلیل کلان بر پایه وقایع متکثری استوار گردد که به شکل نظاممند جمعآوری شده و در کنار هم قرار گرفتهاند. موسسه ابرار معاصر تهران بر این باور است که بدون بررسی و تجزیه تحلیل دقیق تکتک این موضوعات و رویدادها، نمیتوان درک درستی از واقعیت امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران داشت و تصویری کامل و جامعی از آن ارائه نمود و ماهنامه امنیت بینالملل به دنبال رفع این نقیصه مهم و کمک به اتخاذ تصمیمات مفید موثر در عرصه کشورداری و ایجاد ساختاری دانشبنیاد در حوزه مطالعات راهبردی و فرایند تصمیمگیری در حوزه امنیت بینالملل است.
دکتر عابد اکبری
تلاشهای آمریکا در ایجاد ائتلافهای راهبردیِ چندجانبه در غرب آسیا/ روحاله طالبی آرانی
يكي از گزينههاي فراروي دولتها در عرصه بينالمللي ايجاد ائتلافهاي راهبردي است. آمریکا بهويژه در طي سه دهه اخير، اين تمهيد را به مهمترين ابزارهاي پيشبرد سياست خارجي و بينالمللي خود تبديل كرده است. یکی از گرانيگاههای تلاشهاي آمریکا در اين زمينه را ميتوان در غرب آسيا مشاهده كرد. دراینراستا، با بررسی سیر تحول تلاشهای آمریکا در ایجاد ائتلافهای راهبردی چندجانبه در غرب آسیا میتوان استدلال کرد که تشکیل مثلث سعودی ـ صهیونیستی ـ آمریکایی را میتوان برآیند دو تلاش آشکار و همزمان آمریکا در زمینه ایجاد ائتلافهای راهبردی چندجانبه در غرب آسیا قلمداد کرد که نمایانگر اوج نقشآفرینی این قدرت فرامنطقهای در پویشهای امنیتی غرب آسیاست؛ زیرا بهنظر میرسد ائتلافسازی راهبردی چندجانبه آمریکا برای نخستین بار از گستره خلیج فارس فراتر رفته و با شمولیتِ اردن، مصر، و رژیم صهیونیستی غرب آسیا را درنوریده و به شمال آفریقا رسیده است.
این ارزیابی، الزامات مهمی برای امنیت ملی، منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت: تلاشهای کنونی آمریکا در زمینه ایجاد ائتلاف راهبردی در غرب آسیا سه حلقه چالشهای امنیتی فراروی ایران در سه سطح را بههم پیوند خواهد زد، بهگونهای که بهصورت مکمل اعمال تحریمهای اقتصادی در تحمیل فشارهای فزاینده علیه جمهوری اسلامی ایران بهکار گرفته خواهد شد. به بیان بهتر، میتوان گفت که تلاشهای کنونی آمریکا برای ایجاد ائتلافهای راهبردی علیه جمهوری اسلامی ایران به ابزار دیپلماسی عمومی واشینگتن در ترویج ایرانهراسی مبدل خواهد شد، بهگونهای که بهعنوان پشتوانه دیپلماسی اقتصادیِ تحریمبنیان آن درقبال جمهوری اسلامی ایران نقشآفرینی خواهد کرد. برایناساس، جمهوری اسلامی ایران نیازمند راهبرد هوشمندانهای است که قدرت تخریبگری این ائتلافسازی را مهار کند؛ این راهبرد هوشمندانه میتواند برپایه بازسازی روابط عربی باشد، بهنحوی که از شکافهای موجود میان آنها برای انسجامزدایی از این ائتلاف بهرهبرداری نماید.
ادامه مطلبسیاست خاورمیانهای آمریکا؛ تداوم و استحکام حضور/ حسین دهشیار
ـ اگر استراتژی را چنین تعریف کنیم که چه خطمشیهایی باید با توجه به منابع در اختیار برای تحقق اهداف به صحنه آیند، محققاً استراتژی دونالد ترامپ را باید بسیار متمایز از دیگر رهبران آمریکا در دوران پساجنگ سرد ترسیم ساخت.
ـ استراتژی سه محور را دربرمیگیرد. در ابتدا، باید مشخص شود منافع چه هستند که از نظر ترامپ تداوم پویایی اقتصادی آمریکا با پیگیری سیاست خارجی است که کمترین هزینه مادی را برای آمریکا داشته باشد و کمترین خطر را برای امنیت فیزیکی کشور متجلی کند. ضلع دیگر مثلث استراتژی مشخص کردن خطرهایی است که متوجه منافع حیاتی آمریکاست. از نظر ترامپ، چین و روسیه رقبای جدیای در قلمرو اقتصادی و نظامی هستند؛ اما دشمنان آمریکا نه در میان قدرتهای بزرگ، بلکه در خاورمیانه هستند. ضلع دیگر این مثلث چگونگی مواجه شدن با خطرهایی است که منافع آمریکا را تهدید میکند. چین در شرق آسیا رقیب روسیه در اروپاست؛ اما در خاورمیانه، آمریکا دشمن دارد، پس خطمشی بسیار متفاوتتر و منابع موجود در جعبه ابزار که باید استفاده شوند به ضرورت بُرندهتر است.
ـ ماهیت استراتژی آمریکا حکم میکند که این کشور در منطقه خاورمیانه برای بیاثر کردن دشمنان (سیاست حداقلی) و یا حذف دشمنان (سیاست حداکثری) حضور فراگیر داشته باشد. با عین تداوم حضور در دوران دونالد ترامپ استراتژی او فراوان متفاوت با دهههای گذشته است. استراتژی او تهاجمی نیست، چه از نوع یکجانبهگرایی آن (عراق) و چه از نوع چندجانبهگرایی (لیبی)، بلکه آمریکای دونالد ترامپ پیگیر استراتژی خویشتنداری است.
ـ استراتژی خویشتنداری در عین احاله مسئولیت برای مقابله با دشمنان آمریکا در منطقه خاورمیانه متکی بر این باور است که استفاده از ظرفیتهای اقتصادی آمریکا (بهخصوص دسترسی کشورهای برتر به مصرف بسیار وسیعش) میتواند دشمنان منطقهای را در دسترسی به سرمایه لازم برای هزینه مادی سنگین معارضه با مشکل مواجه سازد و در کنار آن کشورهای دشمن را بهسبب وجود فشارهای اقتصادی با بحرانهای داخلی مواجه نماید.
ـ استراتژی ترامپ که امروزه چهارچوب تعیینکننده سیاستهای آمریکا در منطقه است، درعین اینکه با کمترین توجه به استفاده مستقیم از نیروی پیادهنظام، دیگر توانمندیهای آمریکا را به صحنه میآورد تا بازیگران دشمن در منطقه خاورمیانه را بیاثر یا حذف کند؛ اما این استراتژی بهجهت شخصیت غریزهمحور ترامپ و محروم از چهارچوب تئوریک پایدار بهشدت مستعد مذاکره و گفتگو با بازیگران دشمن برای معامله است.
ادامه مطلبجایگاه عراق در سیاست خارجی آمریکا/ علیاکبر اسدی
عراق را میتوان یکی از مهمترین حوزههای سیاست خارجی آمریکا در طول سه دهه اخیر دانست. بهرغم اینکه دولتهای اخیر آمریکا بر لزوم کاهش حضور و نقشآفرینی در خاورمیانه تأکید دارند، بررسی رویکردهای سیاست خارجی دولت ترامپ نشان میدهد که عراق همچنان یکی از حوزههای راهبردی در سیاست خاورمیانهای آمریکا محسوب میشود. اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و تداوم حضور این نیروها در عراق نشانگر تفاوت قابل ملاحظه بین عراق و سایر حوزههای منطقهای از منظر رهبران آمریکاست. با توجه به این وضعیت، درحالیکه ترامپ برای تغییر بسیاری از ابعاد و اهداف سیاست خارجی آمریکا و مسلط ساختن نگاهی نوین در رفتارهای بینالمللی واشینگتن تلاش میکند، در اینجا این پرسش مورد بررسی قرار میگیرد که مهمترین ابعاد و محورهای سیاست خارجی آمریکا در عراق در دوره ترامپ کداماند. دراینراستا، ضمن تبیین مهمترین مواضع ترامپ درخصوص عراق، بر این مسئله تأکید میشود که سیاست خارجی آمریکا در این حوزه تلفیقی از دیدگاههای خاص تیم ترامپ و نگرشهای راهبردی و بلندمدت واشینگتن است.
ـ بررسیها و یافتههای این مطالعه نشان میدهد که میتوان بر محورهای زیر بهعنوان ابعاد و رویکردهای اصلی سیاست آمریکا درخصوص عراق در دوره ترامپ تأکید کرد: حفظ روند دولتسازی فدرال ـ دموکراتیک در عراق؛ تداوم حضور نظامی در عراق؛ حفظ تمامیت ارضی و مدیریت ثبات و امنیت داخلی عراق؛ کنترل روندهای سیاسی و موازنه قدرت داخلی عراق؛ کاهش نقش ایران در عراق؛ و توسعه مشارکت عربی در عراق.
ادامه مطلبآمریکا، سیاست کاهش حضور نظامی در افغانستان و مذاکره با طالبان/ جعفر حقپناه
تحولات پرشتاب افغانستان طی ماههای اخیر وارد مرحله جدیدی شده است. درحالیکه ناامنی، بیثباتی سیاسی و التهابات مربوط به انتخابات پرحاشیه پارلمانی و نیز انتخابات ریاستجمهوری آتی فضای سیاسی این کشور را بهشدت ملتهب، و دستهبندیهای جدیدی را ایجاد کرده است، تحولات مهمتر را باید در عرصههای مرتبط با یکدیگر جستجو کرد. این تحولات اعلام خروج نیمی از نیروهای آمریکایی و پیشبرد همزمان مذاکرات صلح میان ایالات متحده و طالبان با میانجیگری و همراهی قطر و پاکستان هستند. این امر بهواقع تحول در رویکرد آمریکا و عدول از ایده ملتسازی به امنیتسازی از راه دور و درگیر کردن متحدان در هزینهها و فایدههای آینده افغانستان است. در نوشتار حاضر، با واکاوی پیامدهای این تحولات، این نتیجه بهدست آمده است که با وجود تداوم گفتگوهای صلح، این روند همچنان با عدم قطعیتها و ابهامات و بیاعتمادی طرفین همراه خواهد بود و با توجه به حذف طرف اصلی یعنی مردم ستمدیده افغانستان راه به جایی نخواهد برد.
ادامه مطلبجایگاه و نقش پاکستان در سیاست خارجی آمریکا/ امانالله شفایی
مناسبات دیپلماتیک پاکستان و ایالات متحده آمریکا در هفت دههای که از حیات پاکستان میگذرد فرازوفرود بسیاری داشته است. در دهه 1960 و با ورود پاکستان به باشگاه قدرتهای هستهای، این کشور در نقش قدرت نوظهور منطقهای، نگرانی واشینگتن را برانگیخت و مجموعهای از تحریمهای نظامی و اقتصادی را بهجان خرید؛ اما پس از تهاجم شوروی به افغانستان در دهه 1980 و پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 تاکنون، متحد استراتژیک ایالات متحده شناخته میشود. بهنظر میرسد که با رویکار آمدن دونالد ترامپ (2016) در آمریکا و انتقادهای گزنده و بیپیشینه وی از نقش مخرب پاکستان در مبارزه با تروریسم و بازیهای دوگانه این کشور درمورد جنگ و صلح در افغانستان، جایگاه پاکستان در نقش شریک استراتژیک ایالات متحده در مبارزه با تروریسم دستخوش تحولی سطحی شده است. بررسیها نشان میدهد که روابط این دو کشور با توجه به ادامه حیات تروریسم در منطقه و لاینحل ماندن بحران افغانستان، دچار تغییر ماهوی نشده است؛ زیرا نیاز آمریکا به پاکستان به جای خود باقی است و هیچ کشور دیگری نمیتواند جایگاه پاکستان را برای آن پُر کند. بنابراین میتوان گفت سیاست خارجی ایالات متحده در دوره پساترامپ در مقابل پاکستان در سطح تاکتیک تغییر کرده است، نه در سطح استراتژی؛ ضمن آنکه با رویکار آمدن نیروی سوم به رهبری عمران خان در پاکستان، کاخ سفید امیدوارتر شده است که خطمشی شفافتری از جانب سیاستمداران و نظامیان پاکستان دریافت نماید.
ادامه مطلبنقش ترکیه در سیاست خاورمیانهای آمریکا؛ احاله مسئولیت یا مدیریت روابط؟/ ولی گلمحمدی
در دهه گذشته، پیوندهای راهبردی در روابط آمریکا و ترکیه در غیاب همگرایی منافع امنیتی بهتدریج سست شده است، بهگونهای که واشینگتن بهدنبال بازاندیشی در رویکرد سنتی خود به تداوم شراکت راهبردی با آنکاراست. اتاق فکر رئیسجمهور اردوغان تقریباً به این برداشت رسیده است که ترکیه دیگر از جایگاه راهبردی در سیاستهای خاورمیانهای آمریکا برخوردار نیست؛ ازاینرو، رهبران آن بهمنظور تثبیت موقعیت راهبردی این کشور در منطقه، آینده خود را در نقش قدرت منطقهای و کنشگر تعیینکننده در تحولات مناطق مجاور بهویژه خاورمیانه و شمال آفریقا میبینند که نیازمند بازیگری نسبتاً مستقل از متحدان غربی است.
در گزارش حاضر، با بررسی جایگاه و نقش راهبردی ترکیه در سیاست خاورمیانهای آمریکا به این سؤال پاسخ داده میشود که آیا سیاست واشینگتن درقبال آنکارا در راستای خروج آمریکا از خاورمیانه و احاله مسئولیت به متحدان خود است یا درجهت تداوم و تقویت حضور راهبردی آن در معادلات آتی خاورمیانه. بهنظر میرسد که درحالحاضر، سیاست دولت ترامپ درقبال ترکیه مبتنیبر عدم واگذاری نقش راهبردی و احاله مسئولیت به آنکارا در معادلات خاورمیانه و مدیریت روابط با این کشور بهمنظور حفظ موقعیت سنتی آن در چهارچوب امنیتی غرب و جلوگیری از گرایش راهبردی آن به سمت محور روسیه و ایران است. در زمانی که کاخ سفید تعریفی برای نقش راهبردی ترکیه ارائه نداده است، رویکردهای دولت ترامپ تأثیر قابل توجهی در راستای خروج این کشور از خاورمیانه یا درجهت تداوم و استحکام حضور آن در منطقه نخواهد داشت. آینده روابط راهبردی دو کشور نیز بهشدت به همگرایی منافع امنیتی آمریکا و ترکیه در محیط استراتژیک خاورمیانه بستگی دارد.
ادامه مطلب
نظر شما