تحول در راهبرد دفاعی_ امنیتی ژاپن؛

زمینه ها و پیامدها (۲۰۱۸_۲۰۰۱)


مطالعه سیاست خارجی ژاپن حکایت از تغییر آهسته و پیوسته آن، از دولتی صلح‌طلب و بدون پشتوانه نظامی به دولتی با توانمندی نظامی و کنشگری فعال در حوزه امنیتی دارد. صلح‌طلبی‌ای که به پشتوانه قانون اساسی، به‌ویژه ماده 9 آن، در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم در دستور کار سیاست خارجی این کشور قرار داشت، در سال‌های اخیر، با تحولات معنادار و در برخی مواقع، متناقض روبه‌رو شده است. اگرچه در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، چتر امنیتی آمریکا توانست ژاپن را از بحران‌های جنگ سرد و پس‌از آن حفظ نماید، در سال‌های اخیر، شاهد ایجاد پویایی‌های قابل ‌توجهی در راهبردهای کلان این کشور هستیم که درطی آن، ژاپن به‌تدریج خواهان ازمیان برداشتن محدودیت‌های قانونی و نهادی در ساختارهای دفاعی و نظامی برای افزایش نقش خود در تحولات امنیتی بین‌المللی و تعمیق همکاری و مشارکت در روندهای امنیتی بین‌المللی و منطقه‌ای شده است.

غفلت از حوزه پژوهشی شرق آسیا و به‌ویژه ژاپن، فهم چرایی این تحولات را با دشواری همراه ساخته است؛ ازاین‌رو، مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران با راه‌اندازی کرسی مطالعات ژاپن‌ درصدد است گام مؤثری را درجهت پاسخگویی به این نیاز بردارد. کتاب حاضر تلاشی برای آشنایی با تحولات جدید ژاپن است و بدین‌منظور، یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخی در سیاست خارجی این کشور یعنی 2001 تا 2018 مبنای توجه نویسنده قرار گرفته است. در این دوره، ژاپن در مسیر اصلاحات ساختاری و نهادی گام نهاد تا از این رهگذر و با بازتعریف نقش خود، از بازیگری صلح‌جو و غیرمداخله‌گر در عرصه سیاست بین‌الملل، به بازیگری که خواهان ایفای نقشی فعال، ولو در حوزه مشارکت نظامی است تبدیل شود. از زمره این اصلاحات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 1. پایان دادن به ممنوعیت فروش تسلیحات (2014)؛ 2. تصویب بالاترین بودجه نظامی تاریخ این کشور در سال 2015؛ 3. تلاش برای تفسیر مجدد قانون اساسی به‌طور خاص، ماده 9 آن و با هدف پایان دادن به ممنوعیت ورود به جنگ‌های فراسرزمینی.

یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که تحول در محیط امنیتی ژاپن در بُعد ساختار (تغییر در ماهیت و ساختار قدرت در نظام بین‌الملل) و بُعد بازیگران (روی‌کار آمدن بازیگران آشوب‌ساز نظیر: چین و کره ‌شمالی) موجب تجدیدنظر در مبانی قدرت و کشش بازیگران داخلی ژاپن (رهبران) به ایجاد اصلاحات و تغییرات در راهبرد دفاعی ـ امنیتی متناسب با شرایط جدید بین‌المللی و منطقه‌ای شده است. دراین‌راستا، دو متغیر «فرد» و «نظام بین‌الملل» بیش از سایر عوامل (نقش، ساختار حکومت و ویژگی‌های ملی) در تحولات امنیتی این کشور نقش داشته‌اند. یافتۀ دیگرِ پژوهش درخصوص پیامدهای تحول در راهبرد دفاعی ـ امنیتی ژاپن حکایت از آن دارد که سطح منطقه‌ای بیش از سایر سطوح متأثر از تحولات امنیتی این کشور است.

نویسنده در این اثر کوشیده است که به چرایی ورود ژاپن به دوره جدید در حوزه سیاست خارجی خود پاسخ گوید؛ فهم چرایی تغییر و تعدیل راهبرد دفاعی ـ امنیتی این کشور و نیز پیامدهای احتمالی این تغییر و تحولات در حوزه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی از مهم‌ترین سؤالاتی است که ذهن نویسنده را به خود مشغول کرده است. با توجه به تحولات حوزه شرق آسیا، تنش دو کره و روابط آمریکا با چین، چین با روسیه، و آمریکا با روسیه به‌نظر می‌رسد ژاپنی‌ها به این باور رسیده‌اند که درصورت ادامه روندهای پیشین، از پیامدهای آن در امان نخواهند بود؛ ازاین‌رو، با تغییر راهبردهای امنیتی و دفاعی، خود را برای ایفای نقشی فعال‌تر و پیگیری منافع خود در شرایط خاص، برای آینده آماده کرده‌اند.

مؤسسه ابرار معاصر تهران امیدوار است نشر کتاب حاضر بتواند افق‌های جدیدی را در برابر پژوهشگران، کارشناسان و متولیان امور مربوط به شرق آسیا، به‌ویژه ژاپن بگشاید. خاطرنشان می‌شود که نشر این اثر به‌معنای تأیید دیدگاه‌های نویسنده ازسوی ناشر نیست.