محدودیتها و موانع تحقق اهداف سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
پیشگفتار
کشورها در تعیین سیاستها و راهبردها فقط بر وضعیت درونی خود متمرکز نیستند و بهنوعی در یک سری پویشهای تعاملی با مجموعهای از کشورهای خارجی بهویژه مناطق پیرامونی و همسایگان خود درارتباطاند. حال اگر این دولتها در شکل مدرن و تعریفشدة آن علاوه بر مشروعیت و قانونمندی داخلی، بر وسایل نظامی و ابراز خشونت خود تسلط داشته باشند، تنها نگرانی بقیه دولتها، تنظیم معادلات دوجانبه و چندجانبه برای پیشبرد تامین منافع و جلوگیری از برهم خوردن موازنه منطقهای است. زیرا دولتی که با ملت ساکن در آن کشور کمترین تعارض و تقابل را داشته باشد تسلط تروریستها و دیگر گروههای نامشروع را ناممکن میکند؛ اما دولتهای ضعیف و حاکمیتهای ضعیف پناهگاه مطمئنی را برای سازماندهی و ایجاد گروههای تروریستی بینالمللی ایجاد، و برنامه حملات خود را سازماندهی کنند. این حملات در ابعاد سرزمینی محدود نمیمانند؛ زیرا بستر رشد «سرزمینی» است، ولی ابعاد برنامه و حملات «فراسرزمینی» است. اهمیت این مسئله از این جهت است که شکست دولتها یا دولتهای ورشکسته ثبات منطقه و امنیت جهانی را تهدید میکنند؛ زیرا دولتهای ملی همان بلوکهای ساختمان اصلی نظم و امنیت بینالملل موجود هستند. وقتی این دولتها نتوانند مزرهای خود را کنترل کنند، مرزی که تنگاتنگ با دولتهای بینالمللی قراردارد، آسیبهای این ناتوانی بهصورت مستقیم وارد مناطق پیرامونی آن دولت و محیط بینالمللی میشود. بنابراین، مشکل امنیتی یک دولت ورشکسته در یک مجموعه، با کل مجموعه و دیگر مجموعهها در ارتباط است. این فرایند ازیکطرف، حاصل تعامل ساختار آنارشی با پیامدهای آن برای توازن قوا و ازطرفدیگر، ناشی از فشارهای نزدیکی جغرافیایی است.
یکی دیگر از مهمترین تهدیدات پیرامونی سطح حضور و نفوذ قدرتهای منطقهای و بینالمللی رقیب است. این حضور و نفوذ، زمینه فعالشدن لایههای سیاسی، امنیتی و نظامی علیه کشور را فراهم میآورد که نتیجه آن سرریزشدن بحرانها به داخل و تأثیرگذاری آن بر امورمختلف کشور خواهد بود. این امر به تبع ضرورت حضور منطقهای را ایجاد میکند و همین حضور نیز دارای پیامدهای مختلف داخلی و خارجی است. بررسی ابعاد مختلف این حضور و نفوذ قدرتهای رقیب در پیرامون و همینطور تبعات حضور فعال در پیرامون برای پاسخ به تهدیدات ناشی از آن ضروری به نظر میرسد.
موضوع دیگر قابل تأمل درباره بررسی مسائل محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران، بسترهای فرهنگی و اجتماعی، تاریخی، قومی و مذهبی موزاییکی پیرامون است که خود زمینهساز افزایش یا کاهش تهدیدات میشود. این بسترها اگرچه با اقدامات رقبا حالتی جهشی پیدا میکنند ولی همواره در بطن خود بحرانزا هستند و به نوعی حتی میتواند زمینه را برای تحرکات رقبا فراهم کند. به همین منظور تحلیل و بررسی این بسترها برای شناخت تهدیدات پیرامونی و همچنین یافتن راهکارهای مواجه با آنها ضروری بهنظر میرسد.
اهمیت دیگری که برای توجه به ثبات سیاسی در مناطق پیرامونی میتوان برشمرد این است که اگر ثبات هردولتی در منطقه تهدید شود و نظام سیاسی و تصمیمگیری آن کشور در دست گروههای مختلف قرار گیرد، نه تنها ناامنی ناشی از آن گسترش مییابد بلکه امکان شکلگیری یک رژیم امنیتی حداقلی (در مفهوم بازدارندگی و قرارداد امنیتی عدم تجاوز) نیز از بین میرود. ازدست رفتن امکان شکلگیری رژیم امنیت هم به معنی افزایش سوءنیت و شکلگیری معمای امنیت در یک منطقه است که نتیجهای جز رقابت تسلیحاتی نخواهد داشت. غرب آسیا و محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران نماد واقعی مفهوم منطقه سرشار از دولتهای ورشکسته است و همین امر رصد و اشراف کامل براین کشورها را برای جلوگیری از سرریز بحرانها ضروری میسازد.
در کنار مسائل فوق که جنبه سلبی اهمیت انجام رصد و پژوهش درباب مناطق پیرامونی جمهوری اسلامی ایران را مدنظر داشت، اهمیت روزافزون منطقهگرایی بهعنوان یکی از ویژگیهای بارز تعاملات جهانی امروز، میتواند ضرورت دقیق مسائل و رویدادهای پیرامونی مختصات منطقهگرایی غرب آسیا برای بازشناسی شرایط مطلوب از وضعیت نامطلوب را توضیح دهد.
مؤسسه ابرار معاصر تهران با فهم این ضرورت و با توجه به سرعت تحولات و پویاییهای سیاسی و امنیتی در محیط پیرامونی خود کوشیده است در مجموعهای جدید، مهمترین موضوعات منطقه غرب آسیا را تحلیل و بررسی، و در قالب گزارشهای تبیینی، نتایج پژوهشهای صورتگرفته را منتشر کند. امیدواریم بازخوردهای پژوهشگران از این مجموعه، این مؤسسه را در جهت ارتقاء آن یاری رساند.
نظر شما