تنش در روابط سوریه و ترکیه:

بازگشت به تعارضات گذشته یا حل اختلافات


بررسی مسایل دو کشور ترکیه و سوریه هنگامی اهمیت می‌یابد که بدانیم وجود ثبات یا بی‌ثباتی در هر یک از این دو کشور تاثیر بسیاری بر موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه خواهد داشت. ترکیه در دهه اخیر توانسته است با بهره‌گیری از موقعیت استراتژیک جغرافیایی خود، با  پیشرفت‌های چشمگیر اقتصادی و پیش گرفتن سیاست‌های منطقه‌ای پویا و آگاهانه و در راستای  استراتژی "به صفر رساندن مشکلات با همسایگان " و در چهارچوب استراتژی" کمر بند امنیتی پیرامونی"  به گسترش روابط با کشورهای منطقه و به ویژه ایران و سوریه بپردازد و در عین حفظ روابط دوستانه  خود با رژیم اسراییل، اروپا و ایالات متحده نقشی متفاوت از سال‌های گذشته را به عنوان یک قدرت مطرح اقتصادی، سیاسی ونظامی در سطح منطقه ایفا کند.

تنش در مرزهای سوریه و ترکیه از آنجا آغاز شد که طی یک هفته‌های گذشته و با کشته شدن حدود 120 نیروی امنیتی سوری در شهر مرزی جسر الشغور، شهروندان این منطقه از ترس گسترش خشونت و ناامنی و هم چنین وحشت از مقابله به مثل ماموران دولتی به مناطق یایلاداغ، آلتین ئوزو و ریحانلی ترکیه پناه بردند.

به دنبال این مسئله  اظهار نظرهای تندی از طرف مقامات دو کشور شنیده شد و بیم آن می‌رفت  که این اختلافات به یک بحران جدی در روابط دو کشور منجر شود چرا که ترکیه‌ای که در دو ماه اخیر نسبت به تحولات سوریه موضعی معتدل را در پیش گرفته بود به یکباره موضعی تند را اتخاذ کرد و مقامات این کشور حین سخنرانی‌های تبلیغاتی انتخابات پارلمان و حتی بعد از آن سعی نمودند که درگیری‌ها در سوریه را پررنگ تر و مهم‌تر از گذشته بنمایانند.

اما باید در نظر داشت که موضع‌گیری های اخیر ترکیه هیچ گاه ناشی از تاکید بر برکناری حکومت اسد نبوده است بلکه ترکیه همواره سعی کرده از الگوی دموکراسی غربی در منطقه دفاع کند که سوریه نیز از آن استثنا نمی‌باشد. از سوی دیگر ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو که خود را  کشوری اروپایی می‌داند، بار دیگر سعی کرده تا همراهی و حمایت متحدان غربی خود را بدست آورد و این گونه بنماید که موضعی مشابه موضع آنان را در قبال مسایل منطقه‌ای دنبال می‌کند. مواضع ترکیه در قبال ناآرامی‌ها در بحرین و یمن را می‌توان نمونه بارز پیروی از مواضع اروپا و آمریکا دانست که همسو با غرب و آمریکا  در یک موضع‌گیری محافظه کارانه از رژیم های موجود در این کشورها حمایت کرد تا بتواند  آنها را راضی نگه دارد و از دستاوردهای سیاسی و اقتصادی آن بهره‌مند گردد. در لیبی نیز اگرچه ترکیه در ابتدا با انجام عملیات نظامی ناتو مخالفت ورزید اما داوود اوغلو اعلام کرد که ترکیه مخالفتی با قطعنامه شورای امنیت ندارد بلکه به روش اجرای آن انتقاد دارد و ترکیه حاضراست در راستای کنترل تحریم تسلیحاتی و کمک‌های بشر دوستانه و نه بمباران و عملیات نظامی با ناتو همکاری کند. در واقع  ترکیه به شکل مستقیم  یا غیر مستقیم در همان مسیری گام برداشت که متحدین غربی اش انتظار داشتند.

اما تنها نگاهی گذرا به روابط گذشته دو کشور سوریه و ترکیه نشان می‌دهد که بروز بحران و درگیری و داشتن رابطه‌ای پرتنش امر غیرعادی نبوده است و روابط دو کشور همواره متاثر از چند عامل زیر بوده است:

1. کردها و ادعای ترکیه نسبت به حمایت سوریه از اعضا و رهبران پ ک ک و انجام تمرین‌های نظامی آنها در داخل خاک سوریه؛

2. مسأله آب و تقسیم منابع آبی فرات که از ترکیه سرچشمه گرفته و به سوریه میریزد؛

3. اختلافات بر سر استان‌ هاتای (اسکندرون).

بعد از سال 1998 بحران در روابط دو کشور تا آنجا پیش رفت که مسعود ییلماز در شصتمین سالگرد الحاق هاتای به ترکیه گفت:"آنکارا به خاک هیچ کشوری چشم نداشته است ولی ما مصمم هستیم چشم آنهایی را که به خاک ما چشم دوخته‌اند کور کنیم" و محمد سلمان، وزیر اطلاعات سوریه، نیز در پاسخ گفت: "اسکندرون جزیی از خاک ماست و سوریه هیچ‌گاه از حقوق خود چشم پوشی نخواهد کرد "، نیروهای ترکیه در مرزها به حالت  آماده‌باش در آمدند و حتی ترکیه طی دو یادداشت به سازمان ملل اعلام کرد که قصد حمله به سوریه را دارد  و توانست یک جانبه خواسته‌های خود را به سوریه دیکته کند. سپس با انعقاد پیمان همکاری امنیتی آدنا و پس از آن با انعقاد معاهده جیحان وحل وفصل نسبی اختلافات دو کشور راجع به کردها که حتی منجر به اخراج اوجالان از سوریه شد روابط دو کشور رو به بهبودی گذاشت به ویژه اینکه به دنبال سفر رجیب طیب اردوغان به سوریه در  ژانویه 2005 چندین قرارداد گسترش همکاری اقتصادی و سیاسی بین طرفین امضا شد که در آن دو کشور مرزهای یکدیگر را به رسمیت شناختند و دو توافقنامه تجارت آزاد با یکدیگر امضا کردند.

روابط سال‌های اخیردو کشور به گونه‌ای بوده که ترکیه توانسته خودش را به عنوان میانجی در روند صلح و بازپس‌گیری جولان بین اسراییل و سوریه معرفی کند و حتی اردوغان روابط دو کشور را به عنوان الگوی دوستی دو همسایه در منطقه بنامد. اما پرسش اصلی این جاست که چرا تعامل دوستانه دو کشور طی دهه اخیر به تنش‌های کنونی رسیده است؟ به عبارتی دیگر آیا بار دیگر شاهد بروز بحران‌های گذشته در روابط دو کشور خواهیم بود؟                                                                                                    

آنچه در روند کنونی سیاست‌های ترکیه و روابط دو کشور قابل فهم است این نکته می‌باشد که کشور ترکیه همواره و از دیر باز خواهان باز گشت به دوران پر شکوه عثمانی و افزایش قدرت خود به عنوان دولت برتر منطقه بوده است. در این برهه از زمان با توجه به انزوای سوریه در نظام بین‌الملل و درگیری‌های داخلی سوریه، ترکیه سعی کرده تا نقش فعالی را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در قبال تحولات اخیر منطقه ایفا کند و به نوعی با موضع‌گیری‌های نمادین در قبال مسائل منطقه به دنبال کسب وجهه بین‌المللی باشد. درواقع ترکیه همه گیر شدن اعتراضات به حکام منطقه را یک فرصت تاریخی برای مطرح کردن الگوی دموکراسی خود می‌داند و در این زمینه به موفقیت‌هایی نیز دست یافته است؛ به عنوان مثال راشد الغنوشی رهبر حزب اسلام گرای نهضت تونس گفته است: حزب نهضت ادامه دهنده راه حزب عدالت و توسعه ترکیه است.


بنابر این می‌توانیم به سوال طرح شده بالا این‌گونه پاسخ دهیم که اگرچه روابط دو کشور به لحاظ تاریخی سرشار از تنش‌، درگیری و در برخی موارد یک بحران تمام عیار بوده است اما با تغییر شرایط منطقه‌ای در آستانه هزاره سوم و تعدیل مواضع هر دو طرف با تغییر در هیئت حاکمه  دو کشور ( مرگ حافظ اسد و به قدرت رسیدن  بشار اسد و روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه ترکیه) تعارضات جای خود رابه تعامل داد.

اگرچه ترکیه خود را میزبان هزاران آواره سوری تبار می‌داند که با توجه به ناامنی در کشور خود به ترکیه پناه آورده‌اند ودرگیری‌های لفظی هم بین مقامات دوکشور رد وبدل شده است اما اختلافات در شرایط فعلی آنچنان گسترده نیست که امکان یک برخورد نظامی و یا تغییر بنیادین سیاست دو کشور نسبت به یکدیگر را به وجود آورد و چنین تنش‌هایی نمی‌تواند روابط دوکشور را به چالشی همچون گذشته بکشاند چرا که اختلافات گذشته ترکیه با سوریه در مسئله کردها و استان هاتای  بسیار مهمتر و مستقیما با امنیت ملی و تمامیت ارضی این کشور مرتبط بوده است حال آنکه مشکل کنونی تنها بخشی از منافع کشور ترکیه را در برمی‌گیرد. بنابر این به نظر می‌رسد دو کشور به دنبال حل این اختلافات باشند تا دامن‌زدن به آنها.

سوریه در حال حاضر در وضعیتی است که به اتحاد و همکاری با همسایگان خود نیازمند است و نه درگیری و چالش با آنها. از سوی دیگر ترکیه نیز هرگز حاضر نخواهد بود با ایجاد درگیری نظامی و بحران در مرزها ثبات خود را در بحبوحه بی‌ثباتی‌ها در خاورمیانه به خطر اندازد چرا که سیاستمداران ترک به خوبی آکاه هستند که کوچکترین نا آرامی و بی‌ثباتی در کشور همسایه تاثیر مستقیم بر امنیت و ثبات ترکیه خواهد داشت. در مورد سوریه قضیه حتی کمی کلیدی‌تر است و یادآور این سخن کسینجر که"هیچ صلحی در خاورمیانه بدون حضور سوریه در خاور میانه امکان پذیر نیست".