واکاوی تحولات جدید طرح معامله قرن و مخاطرات احتمالی آن برای محور مقاومت


مقدمه

براساس برخی از اخبار منتشرشده، زمان اعلام رسمی طرح آمریکا برای احیاء روند سازش میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی موسوم به «معامله قرن» نزدیک است. این طرح که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا مدعی است می‌تواند ازطریق آن، مهم‌ترین چالش منطقه غرب آسیا یعنی مسئله فلسطین را حل‌وفصل کند، سؤالات زیادی را در میان تحلیل‌گران و ناظران بین‌المللی و منطقه‌ای ایجاد کرده است که مهم‌ترین آنها پیشران‌ها و پسران‌های تحقق اهداف طرح آمریکایی «معامله قرن» و همچنین مخاطرات احتمالی آن برای محور مقاومت است.

ایالات‌ متحده آمریکا مدعی رهبری در عرصه بین‌المللی است و براساس همین ادعا اصولاً سعی دارد راه‌حلی را برای چالش‌های بین‌المللی، البته براساس منافع و مصالح خود بیابد. قضیه فلسطین به‌عنوان یکی از چالش‌های بزرگ بین‌المللی، نزدیک به یک قرن تداوم داشته، به‌طوری‌که ایدئولوژی توسعه‌طلبی به نام صهیونیسم، زمینه اشغال بخشی از سرزمین‌های عربی و اسلامی به‌خصوص کشور فلسطین را فراهم کرده است و این توسعه‌طلبی همچنان نیز با اشکال مختلف از اشغال سرزمین تا ایجاد فضای امنیتی در پیرامون رژیم صهیونیستی مشاهده می‌شود. دولت ایالات‌ متحده آمریکا تاکنون طرح‌های مختلفی را برای حل قضیه فلسطین ارائه کرده که مهم‌ترین آنها راه‌حل دو کشور بوده است؛ اما این طرح‌ها به دلایلی همچون مقاومت مردم فلسطین و منطقه غرب آسیا، تمامیت‌خواهی صهیونیست‌ها، ناسازگاری با واقعیت‌های قضیه فلسطین و رویکرد حمایتی آمریکا از رژیم صهیونیستی تاکنون با شکست روبه‌رو بوده، به‌طوری‌که روند سازش فلسطینیان و رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی به بن‌بست رسیده و نه‌تنها پیشرفتی در زمینه این طرح‌ها ایجاد نشده، بلکه بر چالش‌های داخلی فلسطینیان و همچنین کشورهای منطقه افزوده است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، از زمان رقابت‌های انتخاباتی آمریکا، با نقد سیاست خارجی این کشور درقبال منطقه غرب آسیا به‌خصوص در فلسطین اشغالی، طرح‌های گذشته را ناکارآمد دانسته و مدعی داشتن طرح‌هایی برای حل‌وفصل نهایی قضیه فلسطین بوده است. وی بعد از ورود به کاخ سفید از طرح خود به‌عنوان «معامله قرن» یاد کرده و در دو سال اخیر، با همراهی جرد کوشنر، داماد و مشاور خود، درصدد پیشبرد آن بوده است. دراین‌راستا، مقامات آمریکایی و در رأس آنها، کوشنر، بارها به منطقه غرب آسیا، و مقامات کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی نیز بارها به واشینگتن سفر کرده و با یکدیگر ملاقات داشته‌اند.

اگرچه دولت آمریکا تاکنون به‌طور رسمی جزئیات این طرح را اعلام نکرده است، برخی از رسانه‌ها جزئیاتی از آن را به‌صورت ضدونقیض و غیررسمی منتشر کرده‌اند. آخرین این موارد، اخبار غیررسمی رسانه‌های صهیونیستی در مه 2019 بوده که براساس آنها، رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش حماس قرار است برای ایجاد یک دولت فلسطینی، توافق جدیدی را با یکدیگر صورت دهند و جنبش حماس در هنگام امضاء این توافقنامه، سلاح‌های خود را تحویل خواهد داد. این دولت فلسطینی شامل کرانه باختری و نوار غزه است که یک پل هوایی آنها را به‌هم متصل خواهد کرد؛ ولی زمین‌های اشغال‌شده توسط شهرک‌های صهیونیستی از این مناطق جدا، و به رژیم صهیونیستی ملحق می‌شوند. نکته جالب این طرح محرومیت فلسطینیان از داشتن ارتش است و فقط نیروهای انتظامی این کشور می‌توانند سلاح‌های سبک داشته باشند. براساس این اخبار، بیت‌المقدس تقسیم نخواهد شد و رژیم صهیونیستی بر بیشتر آن حاکمیت خواهد داشت. فلسطینیان نیز می‌توانند برخی از اراضی مصر را در نزدیکی غزه بدون حق سکونت و مالکیت دراختیار بگیرند؛ اما در آنجا تأسیسات زیربنایی و مکان‌هایی را برای کشاورزی و تجارت ایجاد کنند. حمایت مالی از اجرای این طرح برعهده ایالات ‌متحده آمریکا، کشورهای عضو اتحادیه اروپا و به‌خصوص کشورهای خلیج ‌فارس است. علاوه‌براین، این اخبار مدعی‌اند براساس طرح «معامله قرن»، حاکمیت بر غربِ دره اردن همچنان متعلق به رژیم صهیونیستی خواهد بود.

تاکنون اگرچه جزئیات رسمی این طرح اعلام نشده است تا شاهد اظهارنظرهای رسمی در این زمینه باشیم، از موضع‌گیری‌های رسمی و غیررسمی مقامات برخی کشورهای عربی و همچنین صهیونیست‌ها می‌توان دریافت که این طرح با ایجاد دگرگونی در طرح‌های قبلی، همچنان بر راه‌حل دو کشور تأکید می‌کند و سعی دارد مناطق بیشتری را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دهد و موضوع مهم آوارگان را نادیده بگیرد. هدف از طرح مذکور این است که کشورهای عربی منطقه را به‌سمت به‌رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی سوق دهد و روابط بین طرفین را عادی‌سازی کند.

 

پیشران‌ها و پسران‌های اجرایی شدن طرح معامله قرن

ارائه و اجرایی کردن این طرح نیازمند زمینه‌هایی است که بخشی از آنها را آمریکا تاکنون اجرایی کرده است و بخشی دیگر نیز ‌باید عملی شود که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 1. به‌رسمیت شناختن بیت‌المقدس به‌عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی؛ 2. عادی‌سازی روابط صهیونیستی با کشورهای عربی؛ 3. کاهش اثرگذاری گروه‌های مقاومت در فلسطین و کشورهای پیرامون رژیم صهیونیستی؛ و 4. استفاده از ابزارهای اقتصادی برای پیشبرد طرح معامله قرن. با توجه به زمینه‌های ارائه و اجرایی شدن طرح معامله قرن، عواملی را می‌توان به‌عنوان پیشران این طرح ذکر کرد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 1. حمایت ویژه کاخ سفید و دونالد ترامپ از طرح؛ 2. از اولویت خارج شدن قضیه فلسطین در منطقه غرب آسیا؛ و 3. چندپارگی فلسطینیان و کشورهای عربی.

اگرچه این پیشران‌ها کمک زیادی به پیشبرد طرح معامله قرن می‌کنند، درمقابل، با پسران‌های جدی‌ای نیز برای ارائه و اجرایی شدن روبه‌روست که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

1. عدم تطابق طرح معامله قرن با واقعیت‌های قضیه فلسطین: همان‌طور که در مطالب فوق ذکر شد، مشکل اساسی اکثر طرح‌های سازش، عدم تطابق آنها با واقعیت‌های میدانی، سیاسی و امنیتی فلسطین و منطقه غرب آسیاست، به‌طوری‌که این طرح‌ها بدون درنظر گرفتن تصنعی بودن و جعلی بودن رژیم صهیونیستی و چالش‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی منتج از آن، سعی در عادی جلوه دادن و مشروعیت‌بخشی به این موجودیت دارند و واقعیت‌هایی همچون بیش از هفت میلیون آواره فلسطینی و همچنین اشغالگری این رژیم را نادیده می‌گیرند. این امر را می‌توان مهم‌ترین پسران اجرایی شدن طرح معامله قرن دانست.

2. تقویت ژئوپلیتیک محور مقاومت: بعد از دستاوردهای محور مقاومت در سال‌های اخیر، به‌تدریج بر قدرت این محور افزوده شد و رهبران این محور توانسته‌اند به انسجام و توسعه آن بپردازند. در این دوره، با ورود جدی‌تر کشورهای سوریه و عراق و همچنین انسجام گروه‌های مقاومت، اقدامات محور مقاومت فراتر از یک محور محلی رفت و به محور منطقه‌ای برای مقابله با محور غربی _ عبری _ عربی در غرب آسیا تبدیل گردید و به‌نوعی ژئوپلیتیک محور مقاومت تقویت شد؛ این امر هم می‌تواند یک پسران جدی در طرح‌های آمریکایی برای قضیه فلسطین همچون معامله قرن محسوب شود؛ زیرا تداوم مقاومت در تعارض جدی با روند سازش است.

3. موافقت نکردن دولت‌ها و ملت‌های منطقه با طرح معامله قرن: اگرچه برخی از مقامات فلسطینی و کشورهای عربی، با توجه با روابط خود با ایالات ‌متحده آمریکا اظهارنظر روشنی درمورد طرح معامله قرن نکرده‌اند، فضای عمومی و برخی از اظهارنظرها نشان از نارضایتی از این طرح دارد. حتی براساس اخبار غیررسمی، کشورهای مهم مرتبط با قضیه فلسطین همچون مصر و اردن از این طرح راضی نبوده‌اند و تشکیلات خودگردان فلسطینی و شخص محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز مخالفت خود را با آن ابراز کرده است. ازسوی‌دیگر، گروه‌ها و کشورهای حامی مقاومت همچون جنبش‌های حماس، جهاد اسلامی فلسطین و حزب‌الله لبنان و همچنین کشورهای سوریه و جمهوری اسلامی ایران به‌صراحت با آن مخالفت کرده‌اند. به‌نظر می‌رسد همین امر یکی از عوامل تأخیر در ارائه طرح و شکست در اجرای آن در آینده باشد.

4. رویکرد افراطی در سیاست داخلی و خارجی رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی با توجه به ذات تمامیت‌خواه ایدئولوژی خود همواره نشان داده است که به‌دلیل عدم تأمین خواسته‌های بیشینه‌اش، مانع از پیشبرد طرح‌هایی شده است که حتی رویکرد حمایتی از صهیونیست‌ها دارند، به‌طوری‌که تجربه روند سازش نشان می‌دهد فلسطینیان هرچقدر هم از خواست‌های خود کوتاه بیایند، صهیونیست‌ها زیاده‌خواهی بیش‌ازپیش دارند، به‌خصوص که احزاب راست به رهبری بنیامین نتانیاهو در این رژیم، قدرت را دردست دارند و همین امر یکی از پسران‌های طرح معامله قرن محسوب می‌شود.

5. اختلافات موجود در غرب آسیا: همان‌طور که اختلافات میان کشورهای عربی و اسلامی برای پیشبرد اهداف «معامله قرن» فرصت محسوب می‌شود، درعین‌حال می‌تواند مانع از روند مطلوب آمریکا در به‌رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی شود. اجرایی شدن طرح معامله قرنی که اهداف آمریکا را تأمین کند، نیازمند به‌رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی ازسوی همه کشورها و بازیگران منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست. عدم همراهی کشورهای بزرگ و مؤثر منطقه همچون: جمهوری اسلامی ایران، سوریه، عراق، لبنان، قطر و ترکیه به‌عنوان یک پسران قابل‌ملاحظه است.

6. مشکلات حقوقی ناشی از تغییرات احتمالی سرزمینی و ارضی: با توجه به اخبار غیررسمی منتشرشده از طرح معامله قرن، ‌باید برخی از تغییرات سرزمینی و ارضی در فلسطین و کشورهای منطقه همچون: مصر و اردن ایجاد شود. تغییرات اینچنینی براساس قوانین اساسی کشورها نیازمند طی شدن روندهای حقوقی همچون همه‌پرسی و تصویب در مجلس‌های قانون‌گذاری‌شان است و جدا از نتیجه آن، در موافقت یا مخالفت در این روندهای سیاسی و حقوقی، بحث زمان‌بر بودن به‌خصوص فراتر رفتن از دوره ترامپ در تحقق اهداف آن بسیار مؤثر است.

7. اختلافات درونی در آمریکا درمورد طرح معامله قرن: بخش مهمی از جریان فکری حاکم بر سیاست خارجی آمریکا عموماً طرفدار روندهای گذشته بر قضیه فلسطین هستند و بر این باورند که طرح معامله قرن به‌دلیل درنظر نگرفتن برخی از واقعیت‌ها و همچنین خواسته‌های حداقلی فلسطینیان و کشورهای عربی، زمینه بی‌ثباتی بیشتر را در غرب آسیا فراهم می‌کند و منافع آمریکا را به‌خطر می‌اندازد. این اختلاف‌نظر را می‌توان در رویکرد اندیشکده‌ای نیز ملاحظه کرد. اتفاق‌نظر نداشتنِ بخش‌های مختلف سیاسی و امنیتی آمریکا با کاخ سفید می‌تواند پسرانی در اجرایی شدن این طرح باشد.

8. تجربه ناموفق طرح‌های آمریکایی برای قضیه فلسطین: شکست طرح‌های آمریکایی چشم‌انداز اجرای طرح جدید معامله قرن را نیز با تردیدهای زیادی روبه‌رو می‌سازد و بازیگران مؤثر در این طرح‌ها را نیز به محقق شدن اهداف آنها بدبین می‌سازد.

 

مخاطرات معامله قرن برای محور مقاومت

جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب اسلامی، رژیم صهیونیستی را مهم‌ترین تهدید جهان اسلام دانسته است که درصورت تداوم وجودی آن، خسارت‌های جبران‌ناپذیری به آن وارد خواهد شد و لزوم دفع این تهدید باید از اولویت سیاسی و امنیتی جهان اسلام و ایران باشد. براساس این دیدگاه، جمهوری اسلامی ایران محور مقاومت را تشکیل داد که نتیجه آن، براساس تأکیدات مقامات صهیونیست، تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به مهم‌ترین چالش امنیتی این رژیم است و ایالات ‌متحده آمریکا، در نقش مهم‌ترین متحد این رژیم، به‌دنبال کاهش چالش‌های سیاسی و امنیتی آن است و به‌همین‌دلیل، ارائه هر طرحی درحقیقت، درجهت منافع رژیم صهیونیستی قابل تحلیل است. با توجه به موارد گفته‌شده، ارائه و اجرایی شدن طرح معامله قرن، مخاطرات احتمالی سیاسی و امنیتی را برای محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران درپی خواهد داشت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

1. تضعیف روند مقاومت: با نگاهی به تاریخ قضیه فلسطین می‌توان دریافت اصولاً صهیونیست‌ها اعتقادی به حل این قضیه ندارند و خواهان تحقق اهداف توسعه‌طلبانه خود هستند و اگر هر زمانی وارد روند سازش شده‌اند، مقاومت مردم فلسطین و جهان اسلام در شرایط مطلوب قرار داشته و همچنین هدف از ارائه این طرح ازسوی متحدانش همچون ایالات ‌متحده آمریکا و وارد شدن این رژیم به روند سازش، تضعیف روند روبه‌رشد مقاومت و کاهش تهدیدات علیه این رژیم بوده است؛ برای مثال، در شکل‌گیری سازش کمپ دیوید در سال 1978، شاهد آن بودیم که رژیم صهیونیستی و غرب با دو تهدید جدی ازسوی کشورهای اسلامی روبه‌رو شدند که یکی موفقیت نسبی اعراب در جنگ 1973 و بازپس‌گیری بخش‌هایی از سرزمین اشغالی و نیز بحران نفتی 1973 بود که آمریکا را به ارائه طرح سازش واداشت و رژیم صهیونیستی نیز که از این امر احساس تهدید می‌کرد، وارد این روند شد و به‌این‌ترتیب، روند روبه‌رشد مقاومت کشورهای عربی با این سازش متوقف و ضعیف گردید.

درمورد پیمان اسلو در سال 1993 می‌توان گفت که آغاز انتفاضه مردمی فلسطین در 1987، موجب تقویت مقاومت فلسطین و آسیب‌پذیری جدی صهیونیست‌ها شد. دراین‌راستا، آمریکا با ارائه طرح تشکیل دو کشور فلسطینی و رژیم صهیونیستی، سعی در تضعیف مقاومت داشت و صهیونیست‌ها نیز برای کاهش تهدیدات این طرح را پذیرفتند و به‌این‌ترتیب، روند روبه‌رشد مقاومت را متوقف کردند و شاهد آن بودیم که با کاهش تهدیدات علیه این رژیم، صهیونیست‌ها به هیچ‌یک از تعهدات خود عمل نکردند. با توجه به موارد فوق می‌توان دریافت که افزایش چالش‌های سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی و تقویت محور مقاومت، آمریکا و رژیم صهیونیستی را به‌سمت ارائه روندهای سازش همچون طرح معامله قرن سوق داده است. به‌نظر می‌رسد ارائه طرح معامله قرن، راهبردی برای تضعیف محور مقاومت باشد. با توجه به این امر، هرگونه پیشرفت در ارائه و اجرای این طرح در حقیقت اقدامی علیه محور مقاومت است.

2. محدودیت بیشتر برای محور مقاومت با ایجاد رژیم‌های سیاسی و حقوقی جدید: ارائه و اجرای طرح معامله قرن برای تسریع روند سازش، درحقیقت، تلاشی برای ایجاد رژیم‌های حقوقی، سیاسی، امنیتی و عرفی جدید در روابط میان رژیم صهیونیستی با فلسطینیان و کشورهای عربی است. برقراری هر نوع رژیم جدید در این روابط و روند سازش می‌تواند محدودیت‌های جدیدی را برای محور مقاومت در اتخاذ سیاست‌ها، راهبردها و همچنین انجام تحرکات جدید ایجاد کند؛ برای مثال، روند سازش کمپ دیوید در سال 1978، موجب شکل‌گیری رژیم حقوقی میان مصر و رژیم صهیونیستی در صحرای سینا شد و این رژیم حقوقی تاکنون مانع جدی‌ای در فعال شدن محور مقاومت در جبهه جنوبی علیه رژیم صهیونیستی بوده و یا روند سازش منجربه شکل‌گیری توافق اسلو و ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم حقوقی، سیاسی و امنیتی شده که محور مقاومت را توسط خود فلسطینیان در کرانه باختری رود اردن و بیت‌المقدس محدود کرده است. به‌نظر می‌رسد ارائه و اجرای طرح معامله قرن نیز منجربه ایجاد رژیم‌های جدیدی خواهد شد که محدودیت‌های جدیدی را برای محور مقاومت در جبهه‌های مختلف به‌وجود می‌آورند.

3. تسریع در برسازی تهدید محور مقاومت به‌عنوان مهم‌ترین تهدید منطقه غرب آسیا: همان‌طور که اشاره شد، رژیم صهیونیستی و ایالات ‌متحده آمریکا درصدد برسازی تهدید غیرواقعی جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به‌جای تهدید واقعی رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا هستند؛ ولی تا زمانی که روند مشروعیت‌بخشی و عادی‌سازی روابط کشورهای عربی و فلسطینیان که از اهداف اصلی طرح معامله قرن است اجرایی نشود، رژیم صهیونیستی همچنان یکی از تهدیدات اصلی منطقه غرب آسیا محسوب می‌شود و تلاش صهیونیست‌ها و آمریکا برای تسریع برسازی تهدید ایران ناکام خواهد ماند. اگر بخشی از اهداف معامله قرن به‌خصوص در عادی‌سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی محقق شود، روند برسازی تهدید ایران به‌عنوان مهم‌ترین تهدید منطقه غرب آسیا تسریع خواهد شد و این امر کمک بسزایی به انسجام راهبردی علیه جمهوری اسلامی ایران، مطابق نظر آمریکا و صهیونیست‌ها در میان کشورهای منطقه خواهد کرد.

4. افزایش بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا: با نگاهی به تاریخ قضیه فلسطین و مطالب فوق می‌توان نتیجه گرفت که طرح‌هایی که از بیرون از منطقه بدون درنظر گرفتن واقعیت‌های سیاسی، تاریخی و امنیتی فلسطین به کشورهای آن تحمیل شده‌اند نه‌تنها به ثبات یافتن این منطقه کمک نکرده، بلکه بی‌ثباتی آن را نیز افزایش داده‌اند. افزایش هرگونه بی‌ثباتی در غرب آسیا، به همه کشورهای آن ازجمله جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت آسیب خواهد زد؛ آسیب‌هایی همچون افزایش تهدیدات امنیتی و کند شدن روند توسعه اقتصادی و همچنین افزایش مداخله خارجی.

 

جمع‌بندی و ارائه توصیه‌ها

در جمع‌بندی مطالب فوق باید گفت رژیم صهیونیستی در دهه‌های گذشته، با اتخاذ راهبردهای نظامی، امنیتی و سیاسی توانسته بود به ایجاد فضای امنیتی در مرزها و پیرامون آن اقدام کند؛ اما با تقویت و شکل‌گیری محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، این فضای امنیتی حیاتی به چالش کشیده شد، به‌طوری‌که با اقدامات و راهبردهای اتخاذی این محور به اشغال نظامی نوار غزه و جنوب لبنان پایان داده شد و این دو جبهه به جبهه‌های فعال تبدیل شدند. در شرایط کنونی، با تقویت حضور محور مقاومت در پیرامون جبهه جولان، زمینه برای تحول در این جبهه نیز درحال فراهم شدن است. با توجه به فعال شدن سه جبهه مقابل رژیم صهیونیستی، چالش‌های نظامی و امنیتی این رژیم بیش‌ازپیش شده است. طرح معامله قرن درحقیقت ناشی از افزایش تهدیدات محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی، و همچنین تلاشی برای عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با این رژیم است.

این طرح که دونالد ترامپ بر آن بسیار تأکید دارد، با موانع زیادی روبه‌روست و احتمالاً این طرح نیز به سرنوشت طرح‌های سازش در گذشته گرفتار می‌شود. با توجه به اهتمام ترامپ به تحقق اهداف طرح مذکور به‌نظر می‌رسد کشورهای اسلامی و عربی به‌خصوص محور مقاومت هوشمندی بیشتری را در این زمینه به‌کار گیرند تا چالش‌های قضیه فلسطین و ثبات منطقه‌ای غرب آسیا بیش‌ازپیش ازبین نرود. با توجه به این امر، اتخاذ راهکارهایی در این زمینه ضروری است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

1. افزایش تحرکات محور مقاومت علیه صهیونیست‌ها: محور مقاومت در چند سال اخیر جبهه‌های مختلف را علیه امنیت رژیم صهیونیستی فعال کرده است. به‌نظر می‌رسد این امر، امنیت رژیم صهیونیستی را با چالش روبه‌رو کند که نتیجه آن، تحرکات بیشتر رژیم صهیونیستی در سوریه و همچنین تحرک دولت آمریکا در ارائه طرح سازش همچون معامله قرن است. به‌نظر می‌رسد محور مقاومت با افزایش تحرکات مدیریت‌شده خود می‌تواند چالش‌های سیاسی و امنیتی بیشتری را برای رژیم صهیونیستی ایجاد کند و روند سازش را نیز با چالش مواجه سازد.

2. فعال شدن دیپلماسی رسانه‌ای: با توجه به رویکرد صهیونیستی مقامات آمریکایی به‌نظر می‌رسد طرح معامله قرن، یک طرح یک‌سویه و به نفع صهیونیست‌هاست و اگر جزئیات آن در فضای رسانه‌ای مدیریت‌شده‌ای برای افکار عمومی منطقه‌ای و بین‌المللی تبیین شود می‌تواند اجرای آن را با چالش‌های زیادی روبه‌رو کند. محور مقاومت باید در اتخاذ راهبرد رسانه‌ای متناسب در سطح رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، درمورد آسیب‌های طرح معامله قرن روشنگری نماید.

3. فعال‌تر شدن دیپلماسی سیاسی: آمریکا در ارائه و اجرای طرح معامله قرن، به افزایش تنش‌های میان جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت با کشورهای منطقه امید دارد. به‌نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران باید تلاش ویژه‌ای درجهت کاهش تنش با کشورهای منطقه به‌خصوص کشورهای مؤثر در قضیه فلسطین همچون مصر و اردن داشته باشد. در این زمینه، فعالیت بیشتر در عرصه دیپلماسی و افزایش ملاقات‌های سیاسی با مقامات کشورهای عربی و اسلامی می‌تواند با این کشورها برای مقابله با این قبیل ماجراجویی‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی هماهنگی ایجاد کند.

4. رصد اقدامات آمریکا علیه محور مقاومت: حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی و تحت‌فشار قرار دادن محور مقاومت از راهبردهای اصلی سیاست خارجی ترامپ محسوب می‌شود و اقداماتی همچون ارائه طرح معامله قرن یکی از اقدامات در این زمینه است که به‌احتمال‌زیاد اقدامات مشابه بیشتری را دراین‌راستا صورت خواهد داد. دراین‌زمینه، رصد دقیق اقدامات بعدی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت برای پیش‌بینی و عدم غافلگیری ضروری به‌نظر می‌رسد.