دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران


کتاب دیپلماسی و سیاست خارجیِ جمهوری اسلامی ایران محصول چندین نگارش مجزا و مستقل در باب دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است که در فضاهای متفاوت زمانی به قدمت بیش از یک دهه تألیف شده است. فصل اول یعنی آسیب‌شناسی دیپلماسی سیاسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیشتر به‌صورت تک‌نگار منتشر و در شمارگانی محدود توزیع شده است؛ سپس با عنوان بخشی از کتاب دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران به طبع سپرده، و با اصلاحاتی شامل اصول و رویکردهای سیاست خارجی دولت جدید در کتاب حاضر بازتنظیم شده و استعداد نشر یافته است.
فصل دوم نیز که در باب «دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران» است و پیشتر به‌صورت تک‌نگار و در ابعادی محدودتر امکان نشر یافته، اکنون به‌عنوان فصل دوم کتاب جانمایی شده است. این فصل با پیشینه‌ای در باب دیپلماسی و تقسیمات ثنایی آن، یعنی جدید و قدیم، رسمی و غیررسمی، آشکار و پنهان، سنتی و عمومی و نیز تحول شکلی و محتوایی دیپلماسی و روند درحال گذار آن آغاز شده و سپس به معنایابی دیپلماسی عمومی که از حیث ساختی و بافتی جدید و از منظر منطق و محتوا قدمتی به درازای تاریخ دیپلماسی دارد، پرداخته و از سر نیاز، تمایزها و تفاوت‌های دیپلماسی عمومی با مفاهیم قرین و هم‌ترازی چون: قدرت نرم، امور فرهنگی، روابط عمومی، جنگ روانی و تبلیغات را برجسته کرده و با طرح این مهم که دیپلماسی عمومی، دیپلماسی دولت‌ها با ملت‌ها در کنار دیپلماسی سنتی که دیپلماسی کشورها با کشورهاست، شأن و ضرورت اعمال دیپلماسی عمومی را مبرهن ساخته است و درنهایت، با ذکر آسیب‌شناسی دیپلماسی عمومی ج.ا.ایران در حوزه‌های مفهومی، موضوعی، نهادی، ساختاری و کارگزاری به طرح راهبردها و راهکارهایی مانند: تمرکز بر سیاست‌های چندلایه، تقویت دیپلماسی مشارکتی، مدیریت زمان و تصویر و توجه به خرده‌سیاست‌ها و خرده‌گفتمان‌ها با وام‌گیری از آراء صاحبان فن، در طریق رفع آسیب‌های مطرح‌شده اهتمام ورزیده است.
فصل سوم در باب «دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران» است که برای نخستین‌بار امکان نشر یافته، از این جهت بسیار حائز اهمیت است که انقلاب اسلامی ایران بزرگ‌ترین رسالت خود را در عرصۀ فرهنگ تعریف می‌کند و یا دست‌کم بیش از عناصر سیاسی ـ اقتصادی مفید فرهنگ و مشتقات آن می‌داند. بااین‌وصف و علی‌رغم این تلقی، آثار اندکی دراین‌خصوص منتشر شده است که هم پراکنده و حاصل خلاقیت‌های فردی بوده و هم قادر نیست رسالت عظیم فرهنگی این مرز و بوم را نمایندگی کند. این فصل در گذار از تعاریف مختلف دیپلماسی فرهنگی، مقومات آن، مفاهیم هم‌تراز و وجه ممیزۀ آنها، اهداف و ابزارهای دیپلماسی فرهنگی، ساختار و سازمان‌های ذی‌ربط، آسیب‌شناسی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را پردازش نموده است.
فصل چهارم در باب «دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران» است که پیشتر به‌عنوان بخشی از کتاب دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است و اکنون با به‌کارگیری اصطلاح مرکب دیپلماسی انرژی توجیه منطقی یافته و مفهوم انرژی را که زیرمجموعه اقتصاد جهانی است به‌عنوان یک مفهوم راهبردی و تأییدکننده در عرصه سیاسی ـ بین‌المللی تلقی می‌کند. اهمیت انرژی (شامل: نفت و گاز و سایر حامل‌های انرژی نو و فسیلی) در این فصل به آن است که پیوند «انرژی ـ سیاست» و «انرژی ـ اقتصاد» را توأمان ترجمان کرده است؛ به‌ویژه که مدار و محور متن حاضر آن است که ایران ازیک‌سو دارای ذخایر عظیم نفت و گاز و دیگر حامل‌های انرژی است و ازسوی‌دیگر، دیپلماسی انرژی آن در مقیاس وسیعی ناکارآمد بوده است. همچنین در این فصل به‌مثابه یک مطالعه تطبیقی، دیپلماسی انرژی واحدهای سیاسی مختلف جهان نیز مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته و شاخص‌های دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران در مطابقت با آنها نگارش یافته است.
فصل پنجم یعنی «دیپلماسی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران» که ماهیت پیچیدۀ سیاسی و حقوقی آن، واجد ظرفیت‌ها و ظرافت‌های منحصربه‌فردی است، به‌دلیل ضرورت انطباق با شرایط جدید، دیپلماسی هسته‌ای دولت یازدهم موسوم به برجام به آن اضافه شده و اصلاحات اساسی نیز در آن صورت گرفته است؛ به‌ویژه آنکه ابعاد آسیب‌شناسی دیپلماسی هسته‌ای علاوه‌بر ادغام ادوار دیپلماسی هسته‌ای واجد بداعت ساختاری و راهبردی نیز هست.
فصل ششم با عنوان «دیپلماسی تطبیقی هسته‌ای» درحقیقت ضمیمه‌ای ضروری برای فصل پنجم با عنوانی مستقل است و در مقام اثبات این مدعاست که تجربۀ دیپلماسی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران منحصربه‌فرد بوده است. طی این طریق و اثبات این مهم با مطالعه تطبیقی دیپلماسی هسته‌ای برخی کشورهای دیگر که به‌نحوی با موضوع هسته‌ای درگیر بوده‌اند (ازجمله: ژاپن، پاکستان، کره شمالی، و لیبی) امکان‌پذیر نبود؛ برای مثال، ایران با کره شمالی فرق دارد؛ زیرا کره شمالی از همان ابتدا درپی دستیابی به سلاح هسته‌ای بوده، و تاکنون چندین‌بار نیز سلاح هسته‌ای خود را آزمایش کرده است. ازسوی‌‌دیگر، بارها مقررات آژانس را نقض کرده و حتی از معاهدۀ منع گسترش خارج شده است؛ همچنین مردمِ خود را به قیمت دستیابی به سلاح هسته‌ای فقیر و گرسنه نگه داشته و درواقع، از قافلۀ پیشرفت و توسعه بازمانده است. مهم‌تر اینکه، غیر از دو کشور همجوار، یعنی ژاپن و کرۀ جنوبی، حساسیت منطقه‌ای و بین‌المللی خاصی را برنینگیخته است، تقابل ایدئولوژیک نیز ندارد و فقط برای بقای رژیم خودکامه‌اش تلاش می‌ورزد. این درحالی است که ایران به‌تأکید و بارها، هرگونه دستیابی به سلاح هسته‌ای را واجد حرمت شرعی می‌داند و این سلاح را در دکترین دفاعی خود تعریف نکرده است. علاوه‌براینها، تحت نظارت آژانس فعالیت می‌کند و حتی فراتر از پادمان با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری می‌کند؛ هیچ‌گاه به خروج از ان‌پی‌تی اقدام نکرده است و بنای این کار را هم ندارد؛ به بسیاری از ابهامات آژانس پاسخ داده است و به ادامه همکاری بیشتر نیز تمایل نشان می‌دهد؛ برای مدتی نیز با اجرای پروتکل الحاقی اعتمادسازی کرده است. حتی گزارش‌های مدیرکل سابق آژانس نیز دال بر این است که ایران از مقررات ان‌پی‌تی منحرف نشده است. جمهوری اسلامی ایران بااینکه ازسوی رژیم صهیونیستی که خود مجهز به سلاح هسته‌ای است تهدید می‌شود، سلاح هسته‌ای را بازدارنده نمی‌داند و حاضر است به قیمت به‌رسمیت شناخته شدن چرخه سوخت هسته‌ای‌اش، همۀ مقررات آژانس را نیز عمل کند.
ازطرف‌دیگر، ایران با هند و پاکستان نیز متفاوت است؛ زیرا این دو کشور در تقابل با یکدیگر مسابقۀ تسلیحات هسته‌ای دادند و به آن نیز رسیدند. همچنین این دو کشور معاهدۀ منع گسترش را امضا نکرده‌اند و درنتیجه، عضو ان‌پی‌تی نیستند. فراتر از آن، هر دو کشور هند و پاکستان با چراغ سبز قدرت‌های مؤثر بین‌المللی نظیر: چین، روسیه، آمریکا، و اروپا به فناوری سلاح هسته‌ای دست یافتند و هیچ‌گونه مانع جدی‌ای در مسیر فناوری هسته‌ای خود ندیدند؛ این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران با آنکه سلاح هسته‌ای را به‌رسمیت نمی‌شناسد و آن را ناکارآمد می‌داند و فقط درپی چرخۀ سوخت هسته‌ای مسالمت‌آمیز برای تولید برق و مصارف کشاورزی، علمی، تحقیقاتی، پزشکی و صنعتی است، با انواع و اقسام فشارها و تحریم‌ها مواجه شده است.
ایران با لیبی نیز متفاوت است؛ زیرا آن کشور با کمترین فشار بین‌المللی، به رویکردی خفت‌بار اقدام کرد و تمام تأسیسات هسته‌ای خود را که افتخار کشور است، برپایۀ دکترین «رول بک»  برچید و به آمریکا فرستاد و البته مابه‌ازاء خاصی نیز دریافت نکرد؛ هرچند مشخص نیست دولت لیبی چه هدفی از تأسیسات هسته‌ای خود داشته است. به‌‌هرحال، به‌نظر می‌رسد با هر کشور دیگری مقایسه شود، حتی با ژاپن که برخی این مقایسه را انجام می‌دهند، بازهم ایران مختصات خود را دارد. ظاهراً وصف ایدئولوژیک حاکمیت، شرایط ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئوکالچرال منطقه‌ای، تمکن ثروت و انرژی، پیشینۀ تمدنی، چالش با نظام بین‌الملل و رقابت‌های منطقه‌ای، عوامل اصلی تمایز دیپلماسی هسته‌ای کشور با سایر کشورها هستند که بالطبع، واجد مشکلات و تنگناهای فراروی نظام و فرایند دیپلماسی هسته‌ای گردیده‌اند؛ به‌همین‌دلیل، افزون‌بر اثبات انحصاری بودن دیپلماسی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران، ابطال الگوهای موردنظر نیز از داده‌ها و یافته‌های این رویکرد تطبیقی است.
دراین‌اثنا، قدر مشترک ابواب دیپلماسی ذکر شده، تلاش برای نقد آسیب‌شناسانه و واکاوی اقدامات، فعالیت‌ها و حتی رویکردهای متخذه در باب دیپلماسی، مبرا از هرگونه جهت‌گیری معنادار سیاسی و جانبدارانه، و با بهره‌گیری از روش‌های علمی و تحلیلی است؛ نقدی‌ که خود، فارغ از نقد نیست و چه‌بسا برای اصلاح، تجربه‌اندوزی، امعان‌نظر، شفافیت، ساده‌سازی، واقع‌بینی، درک مشکل و فزون‌تر از آن، ارائه راهکارهای نظری و عملی، اینگونه نقد را نقدی مکرر و مستمر لازم است. براین‌پایه، می‌توان اثر موجود را یک آغاز و یک شروع نامید و نه یک فرجام، که به باور اهل فن، چونان سمی مهلک، مسیر تحولات ساختاری، رویکردی و مدیریتی، بازآفرینی نقش‌های سلبی و ایجابی و نیز بازخوانی مبانی نظری و عملی را در حوزه‌های پیش‌گفته مسدود می‌کند؛ ازاین‌رو، اصلاح مداوم شیوه‌های طی‌شده، به‌مثابه ضرورت انکارناپذیر و اسباب اعتبار و استقبال، و موجب پویایی مسیر و پایایی اهداف موردنظر است. ازسوی‌دیگر، گرچه نگارنده سابقۀ فعالیت دیپلماتیک و کار در دستگاه دیپلماسی را ندارد، امّا ازآنجاکه دانش‌آموختۀ روابط بین‌الملل و حقوق دیپلماتیک است، همچنین به‌دلیل وظایف حرفه‌ای و مناسبت شغلی، با مجموعه دستگاه دیپلماسی تعامل مستمر دارد و از نزدیک با مسائل ماهوی و متراکم‌ عرصۀ دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران انیس و مأنوس است. از طرف دیگر کثیری از دیپلمات‌های حرفه‌ای وزارت امور خارجه و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط، مستقیم یا غیرمستقیم، در تدوین اثر حاضر، نهایت مهارت و تجربۀ خود را در میان گذاشته و به روش موسوم به طوفان مغزی، غنای آن را فزونی بخشیدند که به پاس ادب و احترام از تک‌تک آنان تجلیل و قدردانی می‌شود و همین‌طور تشکر مضاعف از مؤسسه تحقیقاتی و مطالعاتی ارزشمند ابرار معاصر تهران به‌خصوص جناب آقای سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، مدیر مؤسسه، که امکان طبع و نشر این اثر را با وقار تمام مهیا ساخته است. با این توصیف، به‌علت نگارش چند مقدمۀ متمایز در هریک از فصول دیپلماسی که مشعِر بر ابعاد فنی و تخصصی موضوع است، از تطویل کلام پرهیز می‌کنم و مخاطبان و خوانندگان معزز را به خوانش ناقدانۀ مطالب فرامی‌خوانم؛ باشد که گشایشی در این عرصۀ فراخ فراهم فرمایند.
فقط مایلم به‌اختصار، بداعت و ابعاد نوآورانۀ کتاب را از باب ذکر ضرورت یادآور شوم:
1. طرح آسیب‌شناسانه دیپلماسی ج.ا.ایران در همۀ ابواب و فصول به‌مثابه سنجش و ارزیابی روند و فرایند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری با هدف درک چالش‌ها و فرصت‌ها و مآلاً انجام اصلاحات و جبران کژی‌ها و کاستی‌ها؛
2. تمرکز بر ابعاد موضوعی دیپلماسی در حوزه‌های پرچالش و هزینه‌بر نظیر: فرهنگ و انرژی به‌مثابه فهم فرازوفرودهای مستمر دیپلماتیک که در نوع خود مستعد نقد و نظر است و حاجت به تأمل و بازاندیشی دارد؛
3. دسته‌بندی تحلیلی و غیرتوصیفی حاصل از ظرفیت‌های کارشناسی و تخصصی در حوزۀ سیاست خارجی و دیپلماسی به‌مثابه پذیرش نخبگی و پرهیز از داوری در مؤلفه‌های موردنظر عرصه‌های خارجی و دیپلماتیک؛
4. ماهیت آموزشی کتاب و امکان استفاده از آن در سرفصل‌های درسی دانشگاهی.