درس‌های برجام برای مذاکرات کره شمالی با آمریکا


طی روزهای گذشته بار دیگر کره شمالی خبرساز شد؛ اما این بار خبر از مذاکره پیونگ یانگ با واشینگتن به سرخط خبرهای رسانه‌ها تبدیل شد. فارغ از اینکه چنین چرخشی در رویکرد کره شمالی حاصل قاطعیت آمریکای ترامپ در برقراری تحریم‌های فلج‌کننده بوده یا نتیجه هنر و تلاش‌های کره جنوبی یا تحمیل قانون بقا در روابط بین‌الملل به کره شمالی است؛ اما اینگونه به‌نظر می‌رسد که آخرین سنگر کمونیست توسط جهان لیبرال درحال فتح شدن است. 
توئیت ترامپ مبنی‌بر قبول کره شمالی به خلع سلاح هسته ای به‌جای تعلیق اگرچه اندکی تردیدآمیز و دور از ذهن است؛ اما حداقل نشان از سطح انتظارات آمریکایی‌ها برای قبول مذاکره با این کشور خاص است.
واشینگتن می‌داند پیچیدگی پرونده تسلیحاتی کره شمالی به اندازه‌ای است که نمی‌توان به فوریت به نتیجه رسید؛ ازاین‌رو، قبول مذاکره بدون پیش‌شرط وارد شدن به یک قمار سیاسی است. دراین‌میان، هدف کره شمالی قابل فهم است تعلیق تحریم‌ها، زمان خریدن و جلوگیری از حمله پیشدستانه آمریکا و متحدانش. ازسویی‌دیگر، کره شمالی نیز واقف به شرایط مذاکره و مزیت‌های خود است. این کشور هم‌اکنون در مذاکره با آمریکا چندان دست‌وپا بسته نیست. اگرچه تحریم‌های نفتی، کشتیرانی و تحت فشار قرار دادن چین برای لغو مراودات تجاری کارساز بوده اما کره شمالی متحدان آمریکا، مسیر تجارت آزاد و پایگاه‌های آمریکا در نقاط مختلف ازجمله گوام را به‌راحتی می‌تواند تهدید کند. مشخصاً روند دنبال‌شده نشان از شدت و عینیت این تهدیدات برای آمریکاست که امتیازگیری بازیگر فرصت‌طلبی مانند پیونگ‌یانگ را ساده‌تر می‌کند. حال با چنین شرایطی کره شمالی تصمیم به ورود به این قمار سیاسی گرفته است.
دراین‌میان مشخصاً هم رویه و روندهای منتج به برجام و هم خود برجام تحت تأثیر مذاکرات موصوف قرار می‌گیرد. درصورتی‌که هدف کره شمالی تنها خرید زمان و دست زدن به یک سلسه مذاکرات طولانی برای دستیابی به اهدافی ازجمله مشروعیت به سیاست هسته‌ای و مقبولیت بین‌المللی و مقابله با انزوا باشد، دراین‌صورت، تمرکز فعلی آمریکا از روی ایران تا حدودی برداشته می‌شود و لذا موضوع هسته‌ای و موشکلی ایران از صدر اولویت‌های تهاجمی آمریکا به‌طور مقطعی خارج می‌شود و تهران فرصت خواهد داشت با حسابگری بیشتری با تهدیدات فزاینده آمریکا مقابله کند.
اما درصورتی‌که تمایل پیونگ‌یانگ برای مذاکره جدی باشد و پیش‌شرط‌هایی که تا ماه مه، زمان احتمالی دیدار سران این کشورها، اعلام می‌شود با موافقت کیم روبه‌رو شود سیاست همسان‌سازی ایران و کره شمالی که از زمان بوش شکل گرفته وارد مرحله جدیدی می‌شود. جواب دادن سیاست فشار اقتصادی درمورد این دو کشور مخالف آمریکا بار دیگر کارآمدی تحریم‌ها و اولویت یافتن این رویکرد درمقابل گزینه‌های نظامی را اثبات می‌کند و لذا گزینه حداکثر فشار و تعامل برای سیاست‌های موشکی ایران با جدیت بیشتری کاربرد می‌یابد.
روی دیگر سکه اما رویکرد کره شمالی است که به زعم بسیاری می‌تواند آموزنده باشد. این کشور با پیگیری سیاست تهاجمی و مانور بر فشردن کلید تهاجم هسته‌ای جهان و متحدان آمریکا را دچار هراس هسته‌ای مضاعف کرد تاجایی‌که با تعبیر طنزی مقامات کره جنوبی کمتر پیش می‌آمد که بعد از بیداری از خواب مجبور به شرکت در جلسه شورای امنیت ملی شوند. آزمایشات مکرر هسته‌ای و هیدروژنی و هراس‌افکنی غیرمعقول اینک جواب داده و با این شرایط کره شمالی عزم امتیازگیری از آمریکا را کرده است.
در کلیت ماجرا نگاه برجامی آمریکا و کره به فرایند مذاکره با یکدیگر قابل تأمل و محسوس خواهد بود و بر مذاکرات احتمالی سایه خواهد انداخت. مشخصاً برجام مسیر مذاکره کره شمالی با آمریکا را بیش‌ازپیش روشن کرده است. پیونگ‌یانگ می‌داند که درمقابل خواسته‌های آمریکا باید تضمین‌های متناسب نیز طلب کند.
از منظری دیگر، آمریکا با درس‌هایی که از مذاکرات برجام گرفته و تسری آن به مذاکرات احتمالی با کره شمالی سعی می‌کند نواقص برجام درمورد کره شمالی را تکرار نکند؛ ازجمله اینکه در کنار ملاحظات حقوقی و سازوکارهای نظارتی جامع، مذاکرات را با طرف‌های محدود و با بازیگرانی که حداکثر همسویی با خود را دارند  پیش ببرد؛ البته این امر توأم با چالش‌هایی نیز خواهد بود؛ به‌طور مثال، حذف چین و یا روسیه از این مذاکرات احتمال سنگ‌اندازی آنها را درپی خواهد داشت.
آمریکا می‌داند طولانی شدن مذاکرات مطلوب کره شمالی است و احتمال شکست این فرایند را بیش‌ازپیش فراهم می‌کند؛ بنابراین باید گام به گام همانند برجام از مسائل هسته‌ای شروع کرد به سیاست‌های تهاجمی، موشکی و درنهایت سیاست‌های منطقه‌ای ختم شود. 
به‌نظر نمی‌رسد با وجود روشنگری مذاکرات ایران برای کره شمالی، فرمول برجام برای پیونگ‌یانگ قابل تکرار باشد؛ ولی ازسویی‌دیگر در مهلت اندک باقیمانده ترامپ قرار است با بازیگری روبه‌رو شود که دست پری برای مذاکره دارد و هدف مشخصی را نیز دنبال می‌کند؛ برعکس ترامپ که نه آمادگی لازم و نه تجربه این قمار بزرگ را دارد.