تغییر موضع ایالات متحده نسبت به سوریه و آینده روابط دو کشور


 
 بحران در روابط سوریه و ایالات متحده از آنجایی شروع شد  که رابرت فورد سفیر ایالات متحده در دمشق به حماه یکی از ناآرام‌ترین مناطق شمالی سوریه سفر کرد. شهر حماه همان شهری است که درسال 1982 جریان‌ساز شده بود و از آن تاریخ به نوعی نماد مخالفت با حکومت خاندان اسد محسوب می‌گردد.

سفر رابرت فورد به این شهر طبق اعلام نظر وزارت خارجه آمریکا برای دلجویی از مردم سوریه و ملاقات با مجروحین صورت گرفته است اما دولت سوریه این اقدام را طبق ماده 41 قانون روابط دیپلماتیک وین دخالت آشکار در امور داخلی خود اعلام کرد که با هدف ایجاد ناامنی و بی‌ثباتی در سوریه انجام شده است. این اتفاق باعث شد تا مواضع ایالات متحده نسبت به حوادث سوریه از گذشته تندتر شود تا جایی که هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد "دیگر زمان رفتن بشار اسد فرا رسیده است و آمریکا از ماندن او در صحنه قدرت حمایت نمی‌کند". پرسشی که در این مقطع مطرح می‌شود این است که موضع آتی واشنگتن نسبت به تحولات سوریه چه خواهد بود؟ و این تغییر موضع در عملکرد ایالات متحده در قبال ناآرامی‌های سوریه چه تاثیری خواهد گذاشت؟

به طور کلی روابط دو کشور ایالات متحده و سوریه همواره با فراز و نشیب‌هایی همراه و متاثر از مسایل مختلفی چون: منازعه اعراب و رژیم اسراییل، اشغال بلندی‌های جولان، جنگ عراق و اتهامات مربوط به سلاح‌های کشتار جمعی بوده است. بعد از اعلام  استقلال رژیم صهیونیستی در سال 1948 و اشغال بلندی‌های جولان در سال 1967 سوریه به صورت طبیعی به سمت بلوک شرق و اتحاد با شوروی گرایش پیدا کرد و عملا روابط دوستانه‌ای با ایالات متحده نداشت، اما پس از فروپاشی شوروی و تک قطبی‌شدن نظام بین‌الملل و تغییر و تحول در اوضاع منطقه به باز تعریف روابط خود با آمریکا پرداخت. در این راستا در حمله به عراق توسط نیروهای ائتلاف سازمان ملل به رهبری آمریکا شرکت کرد و با آمریکا در زمینه انعقاد پیمان طایف به منظور پایان دادن به جنگ داخلی لبنان همکاری کرد.

در دوران بوش (پدر) حافظ اسد طی اقدامی تاریخی تصمیم گرفت در مذاکرات صلح خاورمیانه شرکت کند. در این دوران دو کشور روابط نسبتا دوستانه‌ای داشتند. در دوران کلینتون نیز روابط دو کشور در قالب مذاکرات چندجانبه در زمینه صلح اعراب و رژیم اسراییل قابل بررسی است. اما در دوران بوش پسر روابط دو کشور با تغییر و تحول بنیادین روبه‌رو شد. پس از حادثه 11 سپتامبر و پس از این که بوش سوریه را یکی از اصلی‌ترین محورهای شرارت خواند این کشور به همکاری‌های محدود اطلاعاتی برای معرفی اعضای القاعده در قالب جنگ با ترور پرداخت اما روابط دو کشور به علت عدم همکاری سوریه با آمریکا در حمله به عراق در سال 2003 و ادعای آمریکا مبنی بر حمایت دولت سوریه از تروریسم به سردی گرایید تا اینکه در سال 2005 و پس از ترور رفیق حریری - که به سوریه نسبت داده شد- با فراخوانده  شدن سفیر آمریکا از سوریه عملا روابط  دیپلماتیک و سیاسی دو کشور قطع گردید. در این مقطع روابط سوریه با حزب الله، ایران و حماس یکی از دلایل تنش این کشور با غرب بود.

با روی کار آمدن باراک اوباما سیاست واشنگتن از دشمنی آشکار با سوریه به حمایت مالی از مخالفین ضمن حفظ ژست گفتگو با حکومت سوریه و پیشبرد روابط دیپلماتیک تغییر یافت و در فوریه 2010 رابرت فورد به عنوان سفیر ایالات متحده به وزارت خارجه سوریه معرفی گردید. در چند سال اخیر مذاکراتی نیز با میانجی‌گری ترکیه برای باز پس‌گیری جولان انجام شده که در آنها آمریکا از سوریه خواسته است در روابط  خود با گروه‌های اسلام‌گرا و ایران برای فشار آوردن به رژیم اسراییل تجدید نظر کند.

اما روابط آمریکا و سوریه این روزها در بحرانی‌ترین وضع خود به سر می‌برد و این وضعیت بعد از سفر فورد به اوج خود رسیده است. پس از این سفر باراک اوباما  نیز طی سخنانی اعلام کرد که "بشار اسد فرصت‌های خود را برای انجام اصلاحات در کشورش از دست داده است". این سخنان  پس از گذشت چهار ماه از آغاز ناآرامی ها در سوریه رویکردی نوین از جانب سیاستمداران کاخ سفید نسبت به تحولات سوریه محسوب می‌شود

اگرچه آمریکا می‌کوشد با موضع‌گیری‌ها وتحریم‌های هدفمند (نظامی واقتصادی) رژیم اسد را تحت فشار قرار دهد اما به خوبی آگاه است که دورنمای آینده سوریه بدون بشار اسد چشم انداز روشنی نیست چرا که مناسبات سوریه وآمریکا همواره متاثر از متغیری به نام رژیم اسراییل بوده و ممکن است با کتار رفتن حکومت فعلی سلفیون متعصبی به قدرت برسند که به دلیل مواضع ضد آمریکایی و ضد اسراییلی خود حاضر به همکاری با آمریکا و رژیم اسراییل به‌ویژه درزمینه صلح نباشند. بنابراین آمریکا می‌کوشد با کمک مالی به مخالفین به تضعیف حاکمیت سوریه بپردازد و ترجیح می‌دهد بشار اسدی تضعیف شده هم چنان بر قدرت باقی بماند تا اینکه سلفیون تندرو شاخه اخوان المسلمین سوریه جایگزین وی گردند. در واقع آمریکایی‌ها معتقدند" دشمنی که می‌شناسیم بهتر از دشمنی است که آن را نمی‌شناسیم". از طرف دیگر مرزهای سوریه و اسراییل جز با ثبات‌ترین مرزها در خاورمیانه هستند و آمریکا علاقه‌ای به ناامن کردن این مرزها ندارد. از سویی دیگر بشار اسد همچنان متحدانی در میان کشورهای عربی دارد و مواضع چین و روسیه نیز هماهنگ با ایالات متحده نیست تا آمریکا بتواند با یک اجماع بین‌المللی به مخالفت آشکار با  سوریه (همچون لیبی) بپردازد. به عنوان نتیجه باید گفت که: آنچه برای ایالات متحده مهم می‌باشد حکومتی در سوریه است که بتواند با تل‌آویو کنار بیاید و منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی را در مطلوب‌ترین شکل آن حفظ نماید چه با حضور بشار اسد چه بدون حضور او.