جدال قطر ـ سعودی بر مدار شرق سوئز


جدال قطر ـ سعودی بر مدار شرق سوئز

 
چهارشنبه 21 تیر 1396



اینکه جدال بین عربستان سعودی و قطر یک دعوای تمام عربی باشد محل پرسش جدی است. تردیدی نیست که رقابت و خصومت‌های قبیله‌ای میان قبایل مؤسس شیخ‌نشین‌های حوزه خلیج‌فارس همواره و بدون عامل خارجی وجود داشته و عوامل بیرونی فقط تشدیدکننده شکاف‌ها و تنش‌ها هستند؛ ازسوی‌دیگر، رقابت بین عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی برای بر عهده گرفتن نقش رهبری اعراب نیز امر تازه‌ای ‌نیست؛ اختلافات مرزی بین دو کشور هندسی نیز تنها محدود به این دو نیست؛ اما تنش اخیر اگر در پس‌زمینه تاریخ تحولات ژئوپلیتیک منطقه آسیای جنوب‌ غربی در نظر گرفته شود، معنای تازه‌ای می‌گیرد.

در قرن نوزدهم بریتانیا اغلب سیاستی مبتنی‌بر حفظ تمامیت ارضی شاهنشاهی ایران و امپراتوری عثمانی برای مقابله با نفوذ روسیه و امپراتوری اتریش ـ مجارستان در بالکان، حوزه مدیترانه و غرب آسیا داشت. برخلاف آمریکای ترامپ، بریتانیای محافظه‌کار امروز نیز تمایلی به روسیه و سیاست‌های بازتولید شده تزاری‌اش در شرق اروپا، بالکان و آسیای جنوب‌غربی ندارد. گرچه پرونده برگزیت در جریان است و بریتانیا می‌رود که مسیری متفاوت از اروپای قاره‌ای در قالب یک اتحادیه پیش گیرد؛ اما به‌نظر می‌رسد بازآفرینی نقش این کشور در قالب جدید، اما با روح سیاست‌های پیش از جنگ جهانی دوم است.


در حول و حوش بازه زمانی بحران کریمه و الحاق بخش‌هایی از اوکراین به روسیه، کمیته دفاعی مجلس عوام بریتانیا(1)، طی گزارشی موضوع «روسیه: تأثیرات آن بر امنیت و وضعیت دفاعی بریتانیا»(2) را بررسی کرد. در این گزارش کارشناسان به تلاش روسیه برای به انزوا کشاندن بریتانیا و تضعیف قدرت آن در عرصه تسلیحاتی و اثرگذاری دیپلماتیک اشاره کردند. گویی بحران برگزیت فضای تحرک مناسبی برای روسیه فراهم کرده است.


ازسویی سیاست تازه بریتانیا برای غلبه بر بحران برگزیت و احیای قدرت امپراتوری سابق را می‌توان در اصطلاح «بازگشت به شرق سوئز» خلاصه کرد و شامل رشته قراردادهایی با برخی شیخ‌نشین‌های خلیج فارس برای ایجاد یا تقویت پایگاه‌های نظامی این کشور در خلیج فارس (و به‌تبع افزایش تجهیزات و نیروهای بریتانیایی در منطقه)، پیمان‌های امنیتی ـ دفاعی و قراردهای اقتصادی کلان است. بازسازی پایگاه HMS Jufair در بندر میناسلمان بحرین، سرمایه‌گذاری‌های کلان قطر در بریتانیا (درمجموع 45 میلیارد پوند)، تلاش برای گسترش روابط نظامی با کویت و امارات متحده عربی و  تقویت روابط سنتی نظامی با عمان از این دست است؛ عربستان سعودی نیز بزرگ‌ترین بازار محصولات انگلیسی در آسیای جنوب غربی است.


سیاست تازه بریتانیا برای بازگشت به شرق سوئز همچنین شامل تقویت روابط سنتی با آمریکا می‌شود، تقویت روابط سنتی با آمریکا و در تناظر تقویت نفوذ بریتانیا در ناتو است.


گفته می‌شود آمریکا درپی سرمایه‌گذاری امنیتی فراتر از آنچه تاکنون بوده در شرق آسیا است. مهار چین و روسیه ( پیمان شانگهای) هدف این سیاست تازه است؛ اما پرسش‌هایی در مواجهه با استراتژی آسیایی آمریکا مطرح است: آیا این به‌معنای تمایل آمریکا برای خروج از شرق سوئز بریتانیایی است؟ آیا آمریکای ترامپ به‌دنبال مقابله با روسیه و چین است یا تعامل از موضع قدرت؟ پوتین و ترامپ نشان دادند رهبرانی هستند که چندان به اصل تفکیک مسائل از یکدیگر در روابط بین‌الملل پایبند نیستند؛ همکاری در سوریه یا همان مادر بحران‌های جهان امروز، می‌تواند نشانه‌ای از تعامل در سطح جهانی میان دو کشور باشد. ماه مارس گذشته معاون بریتانیایی فرماندهی کل ناتو اعلام کرد این سازمان باید اقدامات خود دربرابر حملات سایبری، جنگ روانی و تحریکات سیاسی روسیه را افزایش دهد تا بتواند روسیه را مهار و جلوی سیاست‌های پوتین را بگیرد. نزدیکی ترامپ به روسیه و احتمال توافق‌های تاجرمسلکانه بر سر تقسیم حوزه‌ها، استراتژی بلندمدت بریتانیا را به چالش گرفته و می‌تواند بلندپروازی این کشور در احیای نقش قدیم خود در منطقه آسیای جنوب غربی برای فائق آمدن بر بحران «جدایی» را دچار خلل کند.


به چالش گرفته شدن رابطه عظیم تجاری بریتانیا با قطر نشانه‌ای از این خلل است که به‌نظر می‌رسد، بلافاصله پس از سفر ترامپ به سعودی ازسوی این کشور پیگیری شد. اگر بحرین مرکز ثقل نظامی «بازگشت به شرق سوئز» می‌شود، قطر مرکز ثقل جنبه اقتصادی آن است. وقتی سفیر بحرین در بریتانیا بلافاصله پس از حملات منچستر درخصوص ارتباط عامل انتحاری با قطر می‌گوید، معنایی جز تلاش برای برهم زدن رابطه قطر ـ بریتانیا به اشاره سعودی ندارد. سعودی خود بزرگ‌ترین بازار مصرف بریتانیا در منطقه است و بعید است مشکلی با سیاست‌های بریتانیا در منطقه داشته باشد؛ اما این را درک کرده که این کشور قصد ندارد از طریق متحدکردن کشورهای حوزه خلیج‌فارس و سپردن زعامت به یک «برادر بزرگ‌تر» آن را به انجام رساند و حضور مستقیم و رابطه مستقیم با هر کشور را ترجیح می‌دهد. آمریکا هرچقدر هم مایل به ایفای نقش پررنگ در شرق آسیا باشد، به‌معنای از دست رفتن اهمیت حوزه خلیج فارس، قفقاز و شمال آفریقا در ذهنیت ژئوپلیتیکی سران این کشور نیست.

ترامپ با مواضع خود برای وادار کردن کشورهای عربی به پرداخت هزینه‌های امنیتی خود فضا را برای حضور بریتانیا فراهم ساخت و رقابت میان بریتانیا و آمریکا برای تفوق دریایی بر منطقه را دامن زد. اینجاست که سعودی‌ها نیز فرصت را برای استفاده از این شکاف مغتنم شمرده، «پول» را پرداخت کرده و سعی دارند با ابزار ترامپ برای در دست گرفتن نقش ممتاز در میان کشورهای عربی، بر بریتانیا فشار  وارد کنند؛ زیرا اگر انقلاب ایران یکی از ستون‌های دکترین دوستونی نیکسون را فروریخت، بازگشت بریتانیا به شرق سوئز هم ستون دیگر یعنی عربستان سعودی را بی‌اهمیت می‌کند و ماه عسل سعودی غرب که ابتدا درپی خروج بریتانیا از خلیج‌فارس آغاز و با انقلاب ایران و روابط ویژه آمریکا ـ سعودی به اوج رسید، پایان می‌یابد.
 
پاورقی
 
1. Defense Committee
2. Russia: Implications for UK defense and security