نگاهی به انتخابات آتی ریاست‌جمهوری در افغانستان


نگاهی به انتخابات آتی ریاست‌جمهوری در افغانستان

 
 
چهارشنبه  18 بهمن 1391
 
 

با وجود آنکه فاصله زمانی نزدیک به دو سال تا انتخابات ریاست‌جمهوری در افغانستان باقی مانده است ولی از هم‌اکنون رقابت‌ها بر سر کسب قدرت به‌صورت تا حدی غیرعادی افزایش یافته است. به‌نظر می‌رسد که چالش قدرت در افغانستان ناشی از واقعیت‌های متفاوت و انتظارات گوناگونی باشد که جریان‌های فعال سیاسی با ماهیت قومی ـ مذهبی از خود بروز می‌دهند. در نگاهی مقدماتی چالش‌ها را در دو سطح کلی می‌توان درنظر گرفت:
1. چالش بین ساختار قدرت حاکم و مخالفان مسلح حول محور طالبان؛
2. چالش در بین جناح‌های سیاسی با ماهیت قومی ـ مذهبی در درون ساختار قدرت.
در ارتباط با چالش قدرت بین ساختار موجود قدرت و طالبان و مخالفان مسلح تکلیف تا حدی روشن است. مخالفان مسلح ریشه در قومیت پشتون دارند و هدف نهایی آنها انحصار قدرت در دو بُعد قومی و ایدئولوژیک در قالب امارت اسلامی است؛ هدفی که با مخالفت جدی قومیت‌های ازبک، هزاره و تاجیک روبه‌روست که در تشکل‌های جبهه ملی به رهبری احمد ضیاء مسعود و ائتلاف ملی و تشکل‌هایی از این دست که رهبری آنها با عبدالله عبدالله و یا یونس قانونی است تمرکز یافته است و از آن به نام ائتلاف تغییر و امید نیز یاد می‌شود. در کنار این دو طیف درونی و بیرونی رقبای کسب قدرت که یکی طالبان از طریق نظامی و جنگ مسلحانه درصدد دستیابی به آن برآمده‌اند و دیگری یعنی جبهه ملی و ائتلاف ملی که در نظر دارند از طریق سازوکارهای دموکراتیک و شرکت فعال در انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس ملی به قدرت برسند، جناح سومی نیز وجود دارد و آن جناح لیبرال حاکم است که ترکیبی از قومیت‌ها، انتظارات و جناح‌های سیاسی است که بعد از دخالت نظامی آمریکا و ناتو در سال 2001 و حذف طالبان از قدرت تاکنون مشغول مستحکم‌تر کردن پایه‌های قدرت خود بوده است. هرچند که با گذشت زمان به دلایل خاصی موفق نشده است خود را جریانی فراقومی ـ فرامذهبی نشان دهد و امکان بقای قدرت خود را تضمین کند.
جریان سوم لیبرال حاکم در افغانستان تا حد زیادی سرنوشت خود را با حضور نظامی خارجی گره زده و از همین نگاه است که آسیب‌پذیرتر شده و نتوانسته یک پایگاه اجتماعی مطمئن در هیچ‌کدام از گروه‌های قومی و یا مذهبی برای خود دست و پا کند. نماد این جریان حامد کرزای، رئیس‌جمهور کنونی است که با پایان یافتن دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش مطابق قانون اساسی نمی‌تواند برای دور سوم نامزد ریاست‌جمهوری شود. ازهمین‌روست که هوادارانش به فرمولی نظیر روسیه گرایش دارند که تحت عنوان مدودیف ـ پوتین شهرت دارد. طبق این فرمول پس دادن تابعیت آمریکایی یکی از برادران حامد کرزای بی‌ارتباط با فرمول مدودیف ـ پوتین تصور نشده است و تمایل کرزای به ریاست‌جمهوری یکی از برادرانش محمود یا عبدالقیوم راز پنهانی نیست. حتی در این‌باره به اضطراری بودن شرایط، به‌ویژه پس از خروج بخش‌های مهمی از ارتش‌های آمریکا و ناتو نیز فکر شده است تا انتخابات ریاست‌جمهوری را به تأخیر بیندازند که معنای روشن آن تمدید ریاست‌جمهوری حامد کرزای خواهد بود.
با این حال موضوع به این سادگی‌ها نیست. لااقل از اجلاسی که اخیراً جبهه ملی در مزارشریف برگزار کرد و گروه‌های قومی غیرپشتون توافق کردند تلاش نمایند در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی افغانستان از نامزد واحدی از میان قومیت‌های غیرپشتون حمایت نمایند می‌توان چنین دریافت کرد که حامد کرزای و حامیان لیبرال وی با چه مشکلاتی روبه‌رو هستند. هرگاه مخالفت‌های طالبان و گروه‌های مسلح مخالف دولت لیبرال‌ها در کابل را به این‌گونه واقعیت‌ها اضافه کنیم به سختی می‌توان امیدوار بود که فرمول روسیه و یا تمدید ریاست‌جمهوری قابلیت عملیاتی شدن بیابد، اما مشکل چالش قدرت در افغانستان به همین‌جا پایان نمی‌یابد. حزب اسلامی گلبدین حکمتیار نیز یکی از مدعیان قدرت است که هم از طریق اعمال فشار نظامی و هم از طریق ابراز تمایل به مشارکت سیاسی می‌خواهد در بازی قدرت در کابل شریک شود. در چنین شرایطی است که بر دامنه ابهامات از آینده سیاسی افغانستان افزوده شده است و بحث انتخابات ریاست‌جمهوری را از هم‌اکنون به این شدت مطرح کرده است. در این بین موقعیت لیبرال‌های حاکم در افغانستان با ابهامات بیشتری روبه‌رو شده است. بدین معنا که از یک طرف برادر خواندن طالبان به وسیله کرزای از شدت مخالفت آنها در عمل ذره‌ای نکاسته است و از طرف دیگر نیروهایی را که در گذشته متحد وی بوده‌اند از اطراف او پراکنده است؛ به‌‌طوری‌که در اجلاس جبهه ملی در مزارشریف دو متحد اصلی کرزای محمد محقق و ژنرال عبدالرشید دوستم که دو قومیت هزاره و ازبک را نمایندگی می‌کنند در کنار عطا محمد نور والی بلخ و میزبان اجلاس قرار گرفتند تا به‌جای کرزای عطا محمد نور را مطرح سازند.
به این ترتیب مشاهده می‌شود که والی بلخ که در اعلام مخالفت‌های علنی‌اش با حامد کرزای ابایی ندارد دارد به‌صورت یک نامزد مطرح و جانشین حامد کرزای در کنار مدعیان دیگری نظیر عبدالله عبدالله که خود را برنده انتخابات ریاست‌جمهوری قبلی می‌داند و همچنان روی تقلب‌های گسترده تأکید دارد مطرح می‌سازد. منتها حقیقت آن است که در اجلاس مزارشریف روی تحولی بحث شد که اگر محقق شود تحولی تاریخی بعد از حدود سیصد سال قدرت قومی پشتون‌ها بر افغانستان خواهد بود. در اجلاس مزارشریف روی ریاست‌جمهوری آنچه که از آن به نام ملیت‌های مظلوم یاد شد توافق شده است و ظاهراً عطا محمد نور شخصیتی تصور شده است که این تحول تاریخی را با بهره‌گیری از پایگاه اجتماعی‌اش به‌عنوان یک تاجیک و موقعیت شخصی‌اش به‌عنوان یک والی قدرتمند و فرمانده سابق جهادی و البته ثروتی که از این مسیر به‌دست آورده است امکان‌پذیر سازد. درست به همین دلیل است که درها برای مذاکره با فرماندهان جهادی دیگر قطع نظر از منشأ قومی‌شان و با ارجحیت قومیت پشتون باز گذاشته شده است تا جبهه‌ای قدرتمندتر و تأثیرگذارتر در چالش قدرت موجود در بین رقبای مسلح و رقبای غیرمسلح به‌وجود آید.
ظاهراً در چنین فضایی است که دولت حامد کرزای امید به طالبان بسته است که تن به سازش و مصالحه‌ای ملی بدهند و در تقسیم قدرت با وی شریک می‌شوند تا از قدرت قومی سیصد ساله پشتون‌ها در مقابل رقبای غیرپشتون حفاظت نمایند منتها مشکل در این است که تضاد طالبان و گروه‌های قومی و فرماندهان سابق نظامی آنها به قدری شبیه است که هرگونه مصالحه‌ای اگر از حمایت داخلی ـ منطقه‌ای و بین‌المللی قوی برخوردار نشود نه‌تنها به صلح و ثبات در افغانستان هیچ کمکی نخواهد کرد، بلکه خطر جدایی قومی را تا سر حد تجزیه سرزمینی افزایش خواهد داد.