تسری تحولات خاورمیانه به آفریقای زیرصحرا


تسری تحولات خاورمیانه به آفریقای زیرصحرا

 
شنبه 10 تیر 1391
 
 
 
با گذشت بیش از یک سال از تحولات خاورمیانه، شاهد نگرانی کشورها و مناطق هم‌جوار از تسری حوادث مشابه تونس به آنها هستیم. آفریقای زیرصحرا ازجمله مناطق بسیار مستعد برای این امر می‌باشد؛ به‌طوری‌که تنها در چند روز پس از شکل‌گیری حوادث تونس شاهد افزایش حقوق و ابراز نگرانی‌ها دربارة بیکاری در این کشورها بودیم. در چنین شرایطی نمی‌توان تسری‌بخش بودن چنین حوادثی را نادیده گرفت و چه‌بسا وقایع تونس باعث ایجاد جرقة شورش‌های مشابه در کشورهای آفریقایی شود که با مشکلات مشابهی مانند تونس مواجه هستند. اگرچه اوضاع فرهنگی، اجتماعی و داخلی کشورهای منطقة زیرصحرا ممکن است با تونس متفاوت باشد اما بی‌تردید اکثر این کشورها نظام‌های سیاسی مشابهی دارند. نمود این امر، در افزایش تحرک فعالان سیاسی این منطقه از آفریقا مشهود است که با ایجاد اعتراضات و تظاهرات آرام و بدون خشونت در حداقل پانزده کشور آفریقایی زنگ خطر جدی را برای رهبران حکومت‌های این کشورها به صدا درآوردند.

درحالی‌که تا سال 2012، فقط سی کشور آفریقایی دارای انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری هستند، در بسیاری از کشورها ازجمله کشورهای منطقة زیرصحرا عدم توسعة سیاسی و اقتصادی، مجاری مشارکت مردمی در منطقه را ناممکن ساخته‌اند؛ به‌طوری‌که از بین بردن حکومت‌های بی‌کفایت خواستة اصلی مردم آفریقای زیرصحرا گردیده است. از طرفی، با توجه به تغییرات اجتماعی و اقتصادی آفریقای زیرصحرا همچون رشد شهرنشینی و ارتباطات جدید رسانه‌ای می‌توان ادعا نمود که قدرت مردم در این منطقه درحال افزایش مداوم می‌باشد که خود الگوگیری از تحولات خاورمیانه را برای سران حکومتی محسوس می‌کند.


در این راستا، رشد اقتصادی دهة گذشته و انتقال قدرت و ثروت جهانی از غرب به شرق توانسته منابع جدید پیشرفت جوامع آفریقایی را سامان دهد. گفته می‌شود که بسیاری از سیاستمداران آفریقایی نگاه به شرق را سرلوحة سیاست خارجی خود قرار داده‌اند. درواقع، نوعی حرکت‌های مبتنی‌بر تغییرات سیاسی را به‌دنبال تحولات شمال آفریقا در جنوب صحرا هم می‌بینیم؛ تغییراتی که به روشنی هرچه بیشتر در کشورهایی چون آنگولا، اوگاندا، سنگال، و جمهوری دموکراتیک کنگو دیده شده است. ازاین‌رو، در کشورهایی چون غنا و زیمبابوه، چندحزبی سیاسی شکل تازه‌ای به خود گرفته و فشارهایی به دولت برای رعایت چندحزبی وارد می‌شود ولی در برخی دیگر از کشورها همچون ساحل عاج، سنگال و کنیا، گذار به نظام چندحزبی سیاسی چندان ساده به‌نظر نمی‌رسد، اما به هر حال، باید اذعان داشت که روح جدید سیاسی در فضای آفریقای زیرصحرا به کالبد این منطقه دمیده شده است. یکی از نمایندگان مجلس تانزانیا که مخالف حزب حاکم است می‌گوید: «درپی تحولات اخیر، جوانان تانزانیایی بیش از پیش از بهار عربی سخن می‌گویند. گویی تحولات در مصر، لیبی و تونس بسیاری از جوانان تانزانیا را به حرکت واداشته؛ لذا، بر دولت تانزانیاست که از تحولات شمال آفریقا درس گرفته و مطالبات مردم را برآورده کند».


از طرفی، نباید از نظر دور داشت که تحولات مثبت اقتصادی آفریقای زیرصحرا شعور سیاسی و خواستة مردم را برای بسط عدالت اجتماعی بالا می‌برد. افزایش میزان درآمدها، به‌دنبال بهتر شدن وضعیت بازار و روند شهرنشینی درصورتی‌که سایر ملاحظات مدنظر قرار نگیرد، می‌تواند زنگ خطری برای نظم سیاسی در مناطق روستایی و شهری جوامع آفریقایی زیرصحرا باشد. باید توجه داشت که هر سال حدود بیست میلیون نفر به جمعیت مراکز شهری این منطقه افزوده می‌شود که در مدت پانزده سال می‌توان گفت که نیمی از جمعیت قاره در مراکز بزرگ شهری سکنی خواهند داشت که این خود الزامی جدی برای حکومت‌ها به‌حساب می‌آید تا امنیت را در کنار ارائة خدمات تضمین کنند.
 

مشخصاً وضعیت کشورهایی با جمعیت کم اما ثروت نفتی زیاد نظیر گینه استوایی (با درآمد سرانة 14000 دلار در سال) و گابن (با درآمد سرانة سالیانه 7000 دلار) می‌تواند به‌خوبی منعکس‌کننده روند افزایش مطالبات سیاسی مردم باشد؛ چراکه هرقدر درآمد سرانة جامعه افزایش یابد به همان میزان تقاضای جامعه برای اصلاحات سیاسی رشد می‌کند که بی‌شک متقابلاً افزایش درخواست برای رشد اقتصادی را هم درپی دارد.

این درحالی است که در اقتصادهای ورشکسته منطقه حرکت‌های اعتراضی ملهم از تحولات اخیر بسیار دیده شده است؛ همچنان که در بورکینافاسو، موزامبیک، مالاوی و کامرون طی یک سال گذشته به کرات حرکت‌های اعتراضی مشابه دیده شده است.


در این میان، عوامل جمعیتی مؤثر در تغییرات سیاسی که مشابهت بی‌نظیری با تحولات خاورمیانه ایجاد می‌کند، را نباید از نظر دور داشت. آفریقا با دارا بودن جمعیت بالای 70 درصد زیر سی سال قاره‌ای بسیار جوان می‌باشد. براساس گزارش آماری بانک جهانی، نرخ بیکاری جوانان منطقة زیرصحرا از نرخ میانگین بیکاری کل جمعیت آفریقا نیز بالاتر است. حتی در غنا با پیشرفت‌های اخیر اقتصادی نرخ 20 درصد بیکاری جوانان رقم کمی نیست و یا در کشورهای دیگر آفریقایی با میزان قابل قبول توسعة اقتصادی چون بوتسوانا، موریتوس، نامیبیا، سوازیلند و آفریقای جنوبی بیکاری جوانان بالای 30 درصد را نشان می‌دهد که خود می‌تواند زمینة تسری اعتراضات مردمی اخیر را به این کشورها افزایش دهد.


درمجموع می‌توان مدعی شد در بررسی‌های مقایسه‌ای بین کشورهای مصر و تونس با ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، جامعه‌شناسی و دموگرافیک آفریقای زیرصحرا به مشابهت‌های بسیار می‌توان رسید. بی‌سبب نیست که به‌عنوان مثال حرکت انقلابی ششم آوریل در مصر و حرکت اجتماعی در سنگال و بسیاری از کشورهای منطقة یادشده دارای مشابهت‌های چندی است.


درحقیقت، در آفریقای زیرصحرا، بهار عربی توانست قدرت مردمی را در آنگولا، بنین، بورکینافاسو، کامرون، جیبوتی، گابن، گینه بیسائو، کنیا، مالاوی، موریتانی، سنگال و سوازیلند طوری متحد نماید که حتی حکومت‌های لیبرال را هم در خطر مواجهه با اعتراضات مردمی قرار دهد. در این راستا، مخالفان حکومت در اوگاندا ضمن انتقاد شدید از رئیس‌جمهوری کشور که از سال 1986 در قدرت باقی مانده شبکه‌های اجتماعی جامعه را به حرکت درآوردند که از نگاه کارشناسان، خود دلیلی بر بازتاب بهار عربی در این کشور بود.