افغانستان ـ ابهام در سرنوشت


افغانستان ـ ابهام در سرنوشت
 

 
دوشنبه 16 دی 1392
 
 
 
 
قطع‌نظر از بازی سیاسی و اهداف حامد کرزای، رئیس‌جمهوری افغانستان، از امضا کردن یا امضا نکردن پیمان امنیتی آمریکا و افغانستان که به تصویب لویه جرگه مشورتی رسیده است، واقعیت آن است که افغانستان وارد دوره بسیار حساسی از حیات سیاسی دوران معاصرش شده است. افغانستان در پیچ تاریخ و در جایگاهی قرار دارد که دو گزینه بیشتر پیشِ رو ندارد:
1. دستیابی به صلح و ثبات پایدار و درپیش گرفتن راه توسعه؛
2. سقوط در هرج‌ومرج جنگ داخلی و تکرار تجربیات تلخ چهار دهه گذشته.
اینکه افغان‌ها کدام راه را درپیش خواهند گرفت به‌درستی روشن نیست و عوامل زیادی حتی خارج از توان و اختیار آنها در آن مؤثرند. بااین‌حال، افغانستان اکنون با این پرسش حیاتی و بنیادین روبه‌روست. پرسش این است صلح و ثبات در افغانستان امکان‌پذیر هست یا نه؟ هرچند پاسخ روشن و قانع‌کننده‌ای وجود ندارد، ولی برای فهم آنچه در افغانستان در جریان است لازم می‌شود دلایل واقعی تداوم بحران و عدم امنیت در افغانستان مورد توجه قرار گیرد. سه دسته عوامل در تداوم بحران افغانستان به‌صورت تاریخی ایفای نقش کرده و می‌کنند:
1. رقابت‌های قومی‌شده در داخل؛
2. رقابت‌های منطقه‌ای و همسایگان؛
3. رقابت‌های بین‌المللی منابع مدعی قدرت جهانی.
واقعیت آن است که دورنمای روشنی برای پایان یافتن قریب‌الوقوع این سه سطح از رقابت‌ها در افغانستان پیشِ رو نیست. بااین‌حال، شرایط جاری در افغانستان بحث امنیت و آینده ثبات سیاسی و اجتماعی این کشور بعد از سال 2014 میلادی و خروج احتمالی بخش اصلی نظامیان آمریکایی و «ناتو» را به‌صورت جدی مطرح می‌کند. به‌لحاظ نظری امنیت افغانستان از سه مسیر قابلیت تحقق دارد:
1. مصالحه ملی بین دولت و مخالفان مسلح ایدئولوژیکش؛
2. ادامه حضور نظامی آمریکا و ناتو در قالب پیمان امنیتی؛
3. جایگزین شدن همسایگان و منطقه به‌جای آمریکا و ناتو در افغانستان.
گزینه مصالحه ملی با دشواری‌های جدی روبه‌روست و رقابت‌های قومی و ایدئولوژیک در هم ادغام شده‌اند و اجازه نخواهند داد جنگ قدرت در افغانستان به‌سادگی پایان بیابد. ادامه حضور نظامی آمریکا و ناتو درعمل، ثابت کرده که آنها قادر به حفظ ثبات و امنیت افغانستان یا نیستند و یا واقعاً نمی‌خواهند که در این جهت سرمایه‌گذاری نمایند. وقتی حضور تمام‌عیار بیش از 130 هزار نظامی خارجی طی سیزده سال گذشته نتوانسته است صلح را در افغانستان برقرار کند، به‌صورت اولی ده تا پانزده هزار نیروی مستقر در پایگاه‌های امن نمی‌‌تواند امید به صلح را تقویت کند.
گزینه سوم جای بحث‌های جدی دارد. مهم‌ترین و اولین پرسش این است که آیا کشورهای همسایه و یا در بعد کلی‌تری کشورهای اسلامی، این توان و آمادگی را دارند که اولاً دست از رقابت با هم بردارند و ثانیاً شرایط همکاری مؤثری برای استقرار صلح در افغانستان به‌وجود بیاورند. تردیدهای جدی دراین‌خصوص وجود دارد. دراین‌بین، چهار کشور محوری در میان همسایگان و کشورهای اسلامی وجود دارند که اگر واقعاً اراده‌ای جمعی برای خارج کردن افغانستان از بحران و جنگ و اشغال در طول چهار دهه‌اش به‌وجود بیاید می‌توانند نیروهایشان را جایگزین نیروهای نظامی آمریکا و ناتو سازند و به صلح و ثبات افغانستان کمک کنند. این چهار کشور عبارتند از: پاکستان، ایران، عربستان سعودی، و ترکیه. منتها مشکل این است که هرکدام از این چهار کشور سیاست‌های ناهماهنگی با یکدیگر دارند. هرکدام در اندیشه نفوذ انحصاری سیاسی ـ اقتصادی، فرهنگی و یا ایدئولوژیک خود در افغانستانند. مادامی که چنین وضعیتی وجود داشته باشد شکل‌گیری همکاری‌های مؤثر منتهی به صلح و ثبات در افغانستان دور از دسترس باقی خواهد ماند. ذهنیت منفی و تجارب گذشته افغان‌ها در ارتباط با همسایگان و اهدافشان مزید بر علت است و مانع شکل‌گیری همکاری‌ها در سطح منطقه خواهد شد.
درست به همین دلیل و با توجه به چنین واقعیتی است که افکار عمومی در افغانستان امروز به‌رغم تجارب تلخ از دخالت خارجی همچنان خواهان ادامه حضور نظامی آمریکا و ناتو و استقرار در پایگاه‌های نظامی پیش‌بینی‌شده هستند و بازی سیاسی‌ای را که آقای کرزای شروع و معاهده امنیتی‌ای را که مشروط کرده است نمی‌پسندند. این واقعیت را باید جدی گرفت و به دلایل گرایش عمومی به این سمت توجه کرد. به‌نظر می‌رسد خطر بازگشت طالبان به قدرت با توجه به خصلت‌های دوگانه انحصارطلبانه ایدئولوژیک و قومی‌شان، آنقدر در ذهنیت افغان‌ها قوی است که حاضرند دخالت خارجی را بپذیرند و آن را کم‌خطر‌تر از بازسازی قدرت امارت اسلامی بدانند. این حقیقت تلخی است، ولی افغان‌های امروز چاره‌ای جز رویارویی با آن پیشِ روی خود نمی‌یابند.
دراین‌بین، اگر واقعاً کشورهای همسایه و اسلامی مایلند افغانستان به صلح و ثبات برسد و اگر واقعاً در اعلام این نظر که صلح و ثبات در افغانستان با صلح و ثبات همسایگان این کشور پیوندی ارگانیک دارد صادقند، فضای عمومی در منطقه و در داخل افغانستان مساعد است، ولی باید پرسید چه شده است که اکثریت مردم افغانستان به‌خصوص در میان قومیت‌های غیرپشتون، یعنی هزاره، ازبک، و تاجیک بر این باورند که برای مقابله با نفوذ همسایگان بهتر است آمریکا و ناتو در افغانستان باقی بمانند. در چنین فضای ذهنی در افغانستان است که آقای کرزای در امضا نکردن معاهده امنیتی به‌تدریج به طرف انزوا کشیده می‌شود و آمریکا در مساعدترین موقعیت قرار می‌گیرد که خواسته‌ها و انتظاراتش را قطع‌نظر از چالش‌های مقطعی همان‌طور که خود می‌خواهد پیگیری کند. مسئولیت همسایگان افغانستان و کشورهای اسلامی درقبال آینده و تاریخ بسیار سنگین است و اگر درایت سیاسی به خرج ندهند و دست از رقابت‌های سیاسی و ایدئولوژیک در افغانستان برندارند، حضور آمریکا و ناتو در افغانستان طبق همین معاهده برای دهه‌های متمادی تثبیت خواهد شد و چه‌بسا امنیت ملی خود این کشورها در بلندمدت تحت تأثیر منفی چنین حضوری قرار گیرد. فریب ده سال حضور آمریکا را نباید خورد. این ده سال می‌تواند تا ده‌ها سال قابلیت تمدید بیابد. روسیه و چین نیز بازنده چنین روندی در افغانستان خواهند بود. بنابراین می‌توان گفت که اگر آمریکا در افغانستان ماندگار شود ـ که همه نشانه‌ها از حکایت از آن دارند ـ همسایگان بازنده خواهند بود. کلام آخر اینکه یا افغانستان قادر خواهد شد به رقابت‌های داخلی ـ منطقه‌ای و بین‌المللی پایان دهد و به صلح و پیشرفت امیدوار شود و یا در تداوم رقابت به ورطه هرج‌ومرج و درنهایت تجزیه قدرت خواهد افتاد.