سوریه و انتظارات متضاد


سوریه و انتظارات متضاد

 
شنبه 7 مرداد 1391
 
 
کشور عربی سوریه در چهار سطح با انتظارات و منافع متضاد روبه‌رو شده و همین امر اجازه نمی‌دهد کوفی عنان، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب میانجی‌گری مؤثری را پی بگیرد. این چهار سطح از منافع و انتظارات متضاد را می‌توان چنین خلاصه کرد:

۱. تضاد منافع اقلیت علوی حاکم و اکثریت سنی مذهب در داخل؛

۲. تضاد منافع آمریکا و اروپا؛
۳. تضاد منافع مجموعه غرب با چین و روسیه؛
۴. تضاد منافع کشورهای منطقه (ایران، عربستان سعودی، ترکیه، قطر، و عراق).

برآیند این تضاد منافع و انتظارات در سوریه خشونت رو به گسترش فرقه‌ای‌شده‌ای است که هم‌اکنون تمامی زیرساخت‌های اجتماعی ـ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی این کشور را دارد تخریب می‌کند. علی‌القاعده توقف خشونت بدون توافق گسترده‌ای بین منافع متضاد داخلی ـ منطقه‌ای و بین‌المللی نمی‌تواند قابل حصول باشد و علت اصلی ناکامی میانجی‌گری کوفی عنان در همین واقعیت نهفته است. این واقعیت را در اظهارات سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه قبل از دیدار اخیرش با کوفی عنان به درستی می‌توان ملاحظه کرد. لاوروف گفت: غرب در سوریه باج‌خواهی می‌کند و وعده داد که قطعنامه پیشنهادی را که در آن به فصل هفتم منشور ملل متحد اشاره شده باشد در شورای امنیت «وتو» خواهد کرد. وی همچنین اِعمال فشار بر بشار اسد برای کناره‌گیری احتمالی از قدرت را رد کرد و آن را در ارتباط با مردم خود سوریه دانست. البته این برداشت‌ تا حدی درست است و روسیه در موقعیتی واقعی در سوریه قرار ندارد که بتواند کناره‌گیری بشار اسد از قدرت را دیکته کند. از این‌ رو این درخواست غرب از روسیه با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد. ظاهراً روسیه دو نگرانی اصلی‌تر در سوریه دارد:


۱. پایگاه دریایی موجودش در سواحل سوریه در دریای مدیترانه؛


۲. مطالبات بیش از ده میلیارد دلاری‌اش از سوریه.


باوجوداین، به‌نظر می‌رسد مهم‌ترین نگرانی روسیه، از دست دادن ‌آخرین پایگاهش در خاورمیانه است. در گذشته و در دوران جنگ سرد روسیه در عراق، یمن جنوبی، لیبی، سومالی و اتیوپی حضور داشته است که همه این پایگاه‌هایش یکی پس از دیگری به چنگ غرب افتاده است. سوریه آخرین پایگاه حضور نمادین روسیه در خاورمیانه است و اگر این را از دست بدهد کل منطقه را واگذار کرده است. چین نیز دیدگاه کم‌وبیش مشابهی با روسیه در ارتباط با خاورمیانه دارد و به همین دلیل مخالف هرگونه دخالت خارجی در سوریه است ولی سؤالی که بی‌پاسخ باقی مانده است، این است که چین و روسیه تا کجا به حمایت‌های خود از حکومت بشار اسد ادامه خواهند داد. نشانه‌هایی به دست داده می‌شوند که غرب در تغییر ساختار قدرت در سوریه جدی است و نگران تخریب این کشور نیست. اگر ازطریق جلب رضایت چین و روسیه و ازطریق سازمان ملل متحد این دخالت امکان‌پذیر نیست، ازطریق جنگ داخلی فرقه‌ای‌شده قابل حصول می‌شود. تنها نیازمند زمان است که از قضا هرچند طولانی‌تر شود منافع آتی آن برای غرب بیشتر خواهد بود.


بنابراین در نگاهی واقع‌بینانه‌تر از تضاد منافع غرب روسیه و چین قابل تصور است که با گذشت زمان روسیه و چین در موقعیتی قرار گیرند که مجبور به معامله شوند. چین زودتر و روسیه دیرتر از چنین قابلیتی برخوردار خواهند شد و غرب روی همین قابلیت‌های بالقوه حساب باز کرده و عجله‌ای هم ندارد. در محاسبات غرب رژیم بشار اسد تنها با یک معجزه غیرقابل پیش‌بینی می‌تواند باقی بماند و دیر یا زود یا جابه‌جایی قدرت را تجربه می‌کند و یا تن به اصلاحاتی در ساختار قدرت خواهد داد که کمتر از جابه‌جایی قدرت معنا نخواهد داشت. درست در همین جاست که منافع کشورهای منطقه‌ای حول منافع گروه‌های مذهبی با منافع غرب هماهنگ شده، در تضاد قرار گرفته، و یا با منافع چین و روسیه سازگار شده است، به‌طوری‌که می‌توان گفت ترکیه، عربستان سعودی، قطر و تا حدی اردن در محاسباتی منافع‌محور با حمایت از مخالفان سنی مذهب حکومت علوی بشار اسد منافعی راهبردی را در هماهنگی با غرب برای خود تعریف کرده‌اند و ایران در کنار بشار اسد نگاه به چین و روسیه دوخته است. در این بین عراق به‌رغم ساختار قدرت کنونی‌اش که می‌توانست در کنار ایران از حکومت بشار اسد حمایت کند، به‌دلیل نگرانی از سرایت جنگ فرقه‌ای‌شده سوریه به مرزهای خود ترجیح می‌دهد بی‌طرف باقی بماند، اما به‌درستی روشن نیست که تا کی می‌تواند موضع بی‌طرفی خود را حفظ کند و یا از سرایت بحران سوریه به داخل عراق جلوگیری کند.
 

در این کشاکش منافع متضاد داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در سوریه تضاد منافع آمریکا و اروپا به‌خصوص فرانسه را هم باید افزود چراکه اروپا نگران آینده منافع خود در روسیه بعد از بشار اسد و تکرار تجربه عراق و لیبی و انحصارطلبی‌های آمریکا نیز هست و اگر از این زاویه به تحولات سوریه توجه شود به‌نظر می‌رسد که قبل از تحول در ساختار قدرت در این کشور اروپا می‌خواهد با آمریکا روی برنامه کاری مشخصی به توافق دست یابد؛ امری که احتمالاً چین و روسیه نیز آن را در پس ذهن خود دارند ولی تاکنون بر زبان نیاورده‌اند. با توجه به تضاد منافع، حصول توافق در ارتباط با آینده سوریه دشوار است ولی غیرقابل حصول نیست و نیازمند گذشت زمان بیشتری است. هرچند که با توجه به ساختار قدرت در سوریه و با در نظر گرفتن این واقعیت که بخش مهمی از ارتش و نیروهای امنیتی ماهیت فرقه‌ای دارند و در هرگونه تحولی آینده خود را در خطر می‌بینند و در عمل جامعه نیز به اقلیت علوی و اکثریت سنی تقسیم شده است، تحول قدرت از سه طریق احتمالی ممکن می‌شود:

۱. دخالت خارجی؛

۲. جنگ داخلی؛
۳. اصلاح ساختار قدرت.

دولت بشار اسد در فکر اصلاحات است که تاحدی دیرهنگام است. غرب درصدد زمینه‌سازی دخالت خارجی با مجوز شورای امنیت است که با سد روسیه و چین روبه‌رو شده است. جنگ داخلی مخرب و نیابتی سرنوشتی است که سوریه با آن روبه‌روست. در جنگ داخلی سوریه تخریب و جامعه برمبنای مرزبندی‌های فرقه‌ای به‌صورت کامل قطب‌بندی می‌شود و بعید نیست که تا حد تجزیه هم پیش برود و این درست برنامه طراحی‌شده‌ای است که در نهایت متضمن منافع غرب، متحدان منطقه‌ای و داخلی در سوریه و باخت طرف مقابل خواهد بود. حداقل می‌توان گفت که انتظار غرب این است و تنها معجزه‌ای می‌تواند سوریه را نجات دهد.