بازی قدرت‌های بزرگ در سوریه


بازی قدرت‌های بزرگ در سوریه

 
چهارشنبه 21 تیر 1391
 
 

وجود بحران‌ها در سطوح مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی برای بازیگران اثرگذار می‌تواند واجد فرصت‌ها و چالش‌هایی باشد که وزن سیاسی و بین‌المللی آنها را در نظم منطقه‌ای و بین‌المللی افزایش یا کاهش دهد. از این‌رو، تحولات پارادایمیک خاورمیانه که امواج آن سوریه را نیز درنوردیده است؛ سبب گردید، این کشور به صحنه بازی بزرگ سه قدرت ایران، روسیه و آمریکا تبدیل شود. لذا، بازشناسی مواضع این سه کشور می‌تواند آینده نظام سیاسی سوریه و متعاقب آن منطقه و به تبع آن معمای هسته‌ای ایران را روشن سازد.

روابط ویژه ایران با سوریه که سابقه آن به بیش از سه دهه قبل می‌رسد، سبب گردیده تا عمق استراتژیک ایران تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یابد. این مهم، وقتی ابعادی تامل‌برانگیز می‌یابد که در نظر آریم سوریه پاشنه آشیل امنیت ملی رژیم صهیونیستی به عنوان فرزندخوانده سیاسی آمریکاست. بنابر‌این، مرزهای لبنان و سوریه به عنوان خط مقدم منطقه نفوذ ایران تلقی می‌شود. از این‌رو، حضور نیروی دریایی ایران در دریای مدیترانه در پی بازدید ناوهای ایرانی از سوریه در اسفند ماه سال گذشته، حساسیت‌هایی را به‌خصوص برای اسرائیل که ایران را دشمن بزرگ خود می‌داند، به‌وجود آورد. بی‌سبب نیست که تام دانیلون، مشاور امنیت‌ملی آمریکا در دسامبر ٢٠١١، اعلام نمود که: «پایان رژیم اسد موجب بزرگ‌ترین عقب‌نشینی ایران در منطقه و برهم خوردن توازن قوای راهبردی و تغییر آن در منطقه علیه ایران خواهد بود.»


از طرفی، سوریه از ابتدا به عنوان رابط جبهه مقاومت محسوب شده است. بنابراین فرایند تغییر رژیم اسد معادل فروریزی پل ارتباطی جبهه ضداسرائیلی ایران، سوریه، حزب‌الله، جهاد اسلامی و حماس است.


بازیگر دیگر تاثیرگذار آمریکاست که به دلیل شرایطی بعد از جنگ سرد و دست‌یابی به قدرت فائقه در سطح بین‌المللی در دهه اخیر هیچ‌گونه مقاومتی را با نظم هژمون‌محور خود برنتافته است. واضح است در چنین شرایطی، در جبهه مقاومت ایران‌محور که در آن سوریه نقش کلیدی داراست، نمی‌تواند برای نظم سلسه مراتبی آمریکا مطلوبیت داشته باشد.


علاوه براین، اتحاد استراتژیک سوریه و روسیه به عنوان رقیب دیرینه آمریکا، عدم مطلوبیت نظام سیاسی سوریه و سقوط بشار اسد را برای این کشور به راهبردی قطعی تبدیل کرده است.

بنابراین، گرچه قرار دادن سوریه در حالت هرج و مرج، تاکتیکی از سوی غرب در جنگ با ایران محسوب می‌شود، ولی سیاست مزبور به‌طور ضمنی حرکتی در جهت کاهش نفوذ روسیه در منطقه می‌باشد. به عبارت دیگر، هرچند که جنگ کنونی در سوریه برای آماده‌سازی زمینه جنگ با ایران تلقی می‌شود، ولی به‌طور ضمنی پیام جنگ بلندمدتی را علیه روسیه نیز به‌همراه دارد.
 

به مانند ایران، روسیه نیز از دیرباز و از زمان شوروی سابق روابط بسیار نزدیکی با حکومت سوریه داشته است. سوریه تقریبا کلیه نیازهای تسلیحاتی خود را از روسیه تامین می‌کند و یکی از مهمترین مشتریان تسلیحات روسیه محسوب می‌شود. علاوه براین، روسیه از امتیاز بهره‌برداری از یک پایگاه دریایی در دریای مدیترانه برای حضور ناوگان جنگی خود در بندر طرطوس در سوریه برخوردار است.
 
این علایق راهبردی سبب گردیده تا استراتژیست‌های روسیه در بحران سوریه از تجربه تلخ آن کشور از مداخله ناتو در لیبی درس بیاموزند. در بحران لیبی، روسیه برغم همکاری با غرب در شورای امنیت برای صدور مجوز دخالت نظامی در آن کشور، در پی اقدامات یک‌جانبه نظامی ناتو ابتدا به حاشیه رانده شد و سپس به‌طور کامل از صحنه حذف گردید. از این‌رو، روسیه در قبال مساله سوریه در صحنه شورای امنیت سازمان ملل، رویکردی کنش‌مند اتخاذ نمود. هرچند ماهیت اسلامی قیام‌ها در جهان عرب، نگرانی‌هایی را نیز در روسیه، با توجه به جمعیت مسلمانان آن به‌ویژه در جمهوری‌های مسلمان‌نشین و منطقه قفقاز شمالی موجب شده است.


مساله حائز اهمیت این است که بازیگران درگیر در منطقه از توانایی و قدرت واقعی همدیگر برای تأثیرگذاری بر معادلات منطقه‌ای به‌خوبی آگاه هستند و با توجه به اینکه این بازیگران نتوانسته‌اند در حل و فصل مسائل خاورمیانه به موفقیت چندانی دست یابند؛ بنابراین اغلب آنها در صدد تغییر شیوه بازی خود می‌باشند.


بررسی مواضع سه قدرت درگیر در تحولات سوریه تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که از یک‌سو، علایق راهبردی ایران و روسیه که موجب همسویی آنها به همراه چین ـ که مواضع مشابهی با ایران و روسیه دارد ـ شده، اعتماد به‌نفس غلبه بر نظم هژمونیک منطقه‌ای آمریکامحور را میسر خواهد کرد. این امر در صورت صداقت طرف‌ها، اتحاد این سه کشور در جهت ایجاد نوع جدیدی از موازنه قدرت در  نظم امنیتی این منطقه را به دنبال خواهد داشت، موازنه‌ای که در یک‌سوی آن آمریکا و شبکه موتلفین این کشور با محوریت عربستان، قطر و اسراییل قرار دارند و در سوی دیگر ایران، سوریه، چین و روسیه قرار می‌گیرند. البته تداوم این سیستم نوپدید تا حد قابل توجهی منوط به باقی ماندن نظام سیاسی موجود در سوریه خواهد بود.


از دیگر سو، آمریکا که شاهد علایق مشترک سه کشور یادشده رقیب در مورد سوریه می‌باشد احتمالا تلاش می‌کند تا با تغییر و تعدیل مواضع خود از اینکه سوریه به محور تفاهم روسیه، چین و ایران تبدیل شود، جلوگیری کند. این احتمال وجود دارد که عدم انعطاف آمریکا در سوریه و پیگیری سقوط اسد توسط این کشور می‌تواند اجماع در حمایت بیشتر چین و روسیه در پرونده هسته‌ای ایران را به‌دنبال داشته باشد.