سیاست جهادی پاکستان ـ ضرورت‌های جدید


سیاست جهادی پاکستان ـ ضرورت‌های جدید

 
سه شنبه 14 آبان 1392
 
 

چهارمین نشست سران افغانستان، پاکستان و انگلیس تقریباً بدون نتیجه در لندن پایان یافت. حامد کرزای، رئیس‌جمهور افغانستان؛ نواز شریف، نخست‌وزیر پاکستان؛ و دیوید کامرون، نخست‌وزیر انگلیس موضوعات متنوعی را مورد بحث و تبادل‌نظر قرار دادند، ولی از شواهد موجود چنین برمی‌آید که موارد اختلاف بین پاکستان و افغانستان بیش از موارد توافق است و مادامی که چنین وضعیتی بر مناسبات دو کشور حاکم است، میانجیگری انگلیس به جایی نخواهد رسید. افغانستان انتظارات خاص خود را از پاکستان دارد، همچنان که پاکستان نیز متقابلاً انتظارات خاص خود را از افغانستان دارد، اما فاصله بین انتظارات دو کشور به‌قدری زیاد است که دشوار می‌توان تصور کرد پاکستان و افغانستان به‌سادگی و در اسرع وقت بتوانند بر مشکلات موجود در روابطشان فائق آیند. پاکستان دو انتظار مشخص‌تر از افغانستان دارد:
1. کاهش نفوذ هند و داشتن نفوذ انحصاری در کابل
2. استقرار حکومتی کاملاً هماهنگ با اسلام‌آباد در کابل
ظن غالب دراین‌خصوص آن است که پاکستان مادامی که به این دو هدف اصلی خود در افغانستان دست نیابد، تغییری در استراتژی جهادیش نمی‌دهد. حمایت پاکستان از مخالفان دولت‌های مرکزی در کابل، همواره برای تحقق این دو هدف پیگیری می‌شده است و اختصاص به زمان حاضر ندارد. استراتژی پاکستان در افغانستان همواره ثابت و پایدار بوده و هیچ ارتباطی با دولت‌های حزبی حاکم در پاکستان و یا قدرت نظامیان نداشته است؛ همچنان که هیچ ارتباطی با نظام‌های سیاسی و رژیم‌های حکومتی حاکم بر کابل نیز نداشته است. استراتژی پاکستان در افغانستان در دوران سلطنت در افغانستان، در دوران جمهوری داوود خان، حاکمیت رژیم مارکسیستی و در دوره مجاهدین و طالبان تا به امروز که حامد کرزای در رأس قدرت قرار دارد، همواره ثابت باقی مانده است؛ ازاین‌رو، گمان نمی‌رود که در آینده‌ای نزدیک تغییری عمده در این استراتژی پاکستان داده شود. براین‌اساس، نباید انتظار زیادی از مذاکرات لندن داشت. درمقابل، افغانستان انتظارات خاص خود را از پاکستان دارد که در شرایط کنونی می‌توان آنها را حول دو محور متمرکز یافت:
1. کمک پاکستان به روند صلح افغانستان و تشویق طالبان به پیوستن روند مصالحه ملی
2. پایان دادن به مداخلات آی‌اس‌آی ارتش پاکستان در افغانستان
فاصله بین انتظارات پاکستان با انتظارات افغانستان آنقدر زیاد است که هرگونه دیدار سران دو کشور را در سطح تعارفات دیپلماتیک نگاه خواهد داشت و از توسعه واقعی مناسبات دو کشور جلوگیری خواهد کرد؛ همچنان که نزدیک به بیست سفر حامد کرزای به اسلام‌آباد را بی‌نتیجه گذاشته است.
درعین‌حال، باید توجه داشت که مشکلات در مناسبات پاکستان و افغانستان عمیق‌تر و از زمینه‌های تاریخی گسترده‌تری از آنچه در ظاهر امر به‌نظر می‌رسد برخوردار است که مسئله خط مرزی «دیوراند» که در دوره قدرت استعمار انگلیس در سال 1893 میلادی پس از چند جنگ بین افغان‌ها و انگلیس به امضا رسیده و به پاکستان به ارث رسیده است، در محور مشکلات قرار دارد. یکی از اهداف اصلی استراتژی جهادی ارتش پاکستان در افغانستان از سال تأسیس پاکستان در سال 1947 میلادی تا به امروز وادار کردن افغانستان به پذیرش خط مرزی «دیوراند» به‌عنوان مرز بین‌المللی بین دو کشور بوده است. بنابراین، تا زمانی که پاکستان به این خواسته مهم و حیاتی‌اش دست نیابد نمی‌تواند استراتژی جهادیش را متحول سازد. علت آن است که افغانستان درواقع دو ایالت مهم بلوچستان و خیبرپختونخواه پاکستان به اضافه هفت منطقه قبایل آزاد پاکستان را بخشی از قلمرو ملی خود می‌داند و خواهان تجزیه بیش از نیمی از خاک پاکستان و الحاق آن به افغانستان است. به باور بسیاری از کارشناسان مسائل جنوب آسیا، ادعاهای ارضی افغان‌ها در پاکستان ریشه اصلی مناسبات متزلزل افغانستان و پاکستان است. در چنین برداشتی است که در پاکستان تصور شده است اگر در کابل دولتی روی کار بیاید که با پاکستان هماهنگ نباشد نه‌تنها عمق استراتژیک پاکستان در مقابل هندوستان تأمین نمی‌شود، بلکه با احتمال نفوذ هند در افغانستان احساس آزاردهنده محاصره‌شدگی ازسوی هند به پاکستان تحمیل خواهد شد.
بااین‌حال، در شرایط کنونی واقعیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، پاکستان و افغانستان را در موقعیتی قرار می‌دهد که هیچ راه‌حلی به‌جز کاهش تنش‌ها و پذیرش واقعیت‌های موجود پیشِ رو نخواهند داشت. عامل مهم دراین‌خصوص، رشد جریان افراط و رادیکالیسم اسلامی است که تصور شده «آی‌اس‌آی» پاکستان در تقویت آن نقش داشته و امنیت ملی هر دو کشور را به مخاطره انداخته است. طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان از دو ویژگی یکسان قومیت پشتون و برداشت رادیکال از اسلام برخوردارند و این دو ویژگی آنها را در ارتباط تنگاتنگی قرار می‌دهد. گذشته از این، با احتساب نفوذ هند در افغانستان، اکنون شرایطی به‌وجود آمده است که برای اولین بار افغانستان نیز می‌تواند سیاست مشابهی با پاکستان در پیش بگیرد و در پاسخ به حمایت پاکستان از مخالفان دولت افغانستان، از مخالفان دولت مرکزی پاکستان در ایالت‌های بلوچستان و خیبرپختونخواه حمایت کند و این امری است که در پاکستان به‌شدت نگرانی‌آفرین تصور شده است و اگر راه‌حلی برای کاهش تنش‌ها در مناسبات پاکستان و افغانستان پیدا نشود خیلی دور از ذهن نخواهد بود که دستگاه‌های امنیتی افغانستان و هندوستان نوعی مقابله‌به‌مثل با سیاست جهادی ارتش پاکستان را مورد توجه قرار دهند و امنیت کلی جنوب آسیا را با چالش‌های جدی‌تری روبه‌رو سازند. بنابراین، پاکستان و افغانستان به‌رغم شرایط متفاوت ساختار و موقعیت قدرت در بلندمدت ناچار خواهند بود که به مناسبات برابر و توأم با احترام، به تمامیت ارضی و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر تن دهند.
مناسبات پاکستان و افغانستان از زوایای دیگری نیز مطرح است. نیروهای نظامی آمریکا و ناتو طبق وعده داده‌شده به‌وسیله باراک اوباما، قرار است از افغانستان خارج شوند، ولی این خروج آن‌طور که پاکستان فکر می‌کرده است کامل نخواهد بود. مذاکرات برای موافقتنامه امنیتی بین آمریکا و افغانستان درحال نهایی شدن است و احتمالاً طی یک ماه آینده ازطریق برگزاری «لویه‌جرگه» مشورتی در کابل به امضا خواهد رسید و یا حداقل شکل نهایی‌اش را پیدا خواهد کرد. در این توافقنامه واگذاری حداقل نُه پایگاه نظامی به ارتش آمریکا پیش‌بینی شده است و اخیراً دبیرکل ناتو در اظهارنظری صریح گفته است که «ناتو» بعد از سال 2014 در افغانستان باقی خواهد ماند و احتمالاً پایگاه نظامی به‌دست خواهد آورد. اگر به هر دلیلی موافقتنامه امنیتی آمریکا و افغانستان امضا شود، پاکستان را با این واقعیت روبه‌رو خواهد کرد که پیگیری استراتژی جهادی در افغانستان لااقل در سطح کنونی امکان‌پذیر نخواهد بود و باید تغییراتی در آن بدهد. درهمین‌راستا، شریک‌سازی طالبان در قدرت به‌جای دستیابی به قدرت انحصاری احتمالاً در اولویت سیاست‌های پاکستان قرار خواهد گرفت؛ امری که در شرایط کنونی مطلوب دولت مرکزی افغانستان نیز می‌تواند باشد. ظاهراً دیوید کامرون با محاسبه این‌گونه مسائل است که مذاکرات بین حامد کرزای و نواز شریف را سازماندهی کرده است، اما دور از ذهن است که به مشکلات در مناسبات دو کشور توجه نداشته باشد و خوش‌بینی زودهنگامی داشته باشد.
تردیدی وجود ندارد که با احتساب حضور نظامی بلندمدت آمریکا و ناتو در افغانستان، محاسبات جدیدی در جنوب آسیا شکل خواهد گرفت و پاکستان دیر یا زود مجبور خواهد شد سیاست‌های خود را با واقعیت‌های جاری هماهنگ سازد. طالبان ذخیره استراتژیک ارتش پاکستان برای تحقق منافع این کشور محسوب می‌شوند، ولی باید در نظر داشت که طالبان صد درصد آن‌طور که پاکستان انتظار دارد نمی‌توانند در خدمت استراتژی پاکستان قرار گیرند. طالبان افغانستان منافع خاص خود را دارند و نه خصلت‌های ایدئولوژیک طالبان و نه خصلت قومی پشتون آنان اجازه نخواهد داد آنها کاملاً با منافع پاکستان خود را هماهنگ سازند؛ بنابراین، پاکستان با درک این‌گونه واقعیت‌ها سیاست‌های خود را تدوین و پیگیری خواهد کرد. دولت انگلیس با توجه به تجربیاتی که در طول دوران قدرت استعماری‌اش در شبه‌قاره هند داشته، امیدوار است نقش میانجی را در بهبود مناسبات پاکستان و افغانستان ایفا کند تا از این طریق منافع بلندمدت خود را در منطقه نیز تأمین کند. انگلیس در کنار آمریکا در افغانستان باقی خواهد ماند و نواز شریف این واقعیت را به‌درستی می‌داند و سرسختی‌اش در مذاکره با حامد کرزای بیش از آنکه نشانگر مواضع مستقل پاکستان تلقی شود، در محاسبات دقیق‌تری از تحول قدرت در افغانستان در آستانه کنار رفتن حامد کرزای از قدرت قابل توجیه می‌شود. پاکستان مدت‌هاست تلاش می‌کند علاوه‌بر عنصر طالب، با گروه‌های قومی شمالی نیز ارتباط برقرار کند تا از این طریق بتواند قدرت و نفوذ خود را در کابل تضمین کند؛ قدرت و نفوذی که ناسیونالیست‌های افغان و هندوستان مشترکاً آن را با چالش‌های جدی روبه‌رو کرده‌اند؛ چالش‌هایی که اگر تحت کنترل درنیایند خروجی اجتناب‌ناپذیر آنها به زیان پاکستان و در قالب استراتژی مقابله‌به‌مثل، دو ایالت بلوچستان و خیبرپختونخواه پاکستان را با بحران تجزیه‌طلبی روبه‌رو خواهد کرد.