نهاد چهارم قدرت در پاکستان


نهاد چهارم قدرت در پاکستان

 
سه شنبه 13 تیر 1391
 
 

دیوان‌ عالی پاکستان از زمان ریاست‌جمهوری پرویز مشرف وارد چالش قدرت شده است. در آن مقطع زمانی محمد افتخار چودری و هشت قاضی ارشد دیوان عالی از طرف رئیس‌جمهور از کار برکنار و با مقاومت قضات و وکلای دادگستری روبه‌رو شدند و درنهایت پایان دورة حکومت پرویز مشرف و بازگشت قدرتمندانه قضات دیوان عالی به مقام‌های سابقشان را رقم زدند. رأی دیوان عالی به ریاست افتخار چودری مبنی‌بر ردّ صلاحیت یوسف‌رضا گیلانی نخست‌وزیر، دومین و مهم‌ترین قدرت‌نمایی دیوان عالی است که احتمالاً ساخت قدرت را در پاکستان با پیامدهای مهمی روبه‌رو خواهد ساخت؛ به‌طوری‌که می‌توان گفت دیوان عالی پاکستان در کنار سایر نهادهای قدرت وارد روندی سیاسی با پوشش قضایی شده است.


به ‌این ترتیب به‌نظر می‌رسد که قدرت ملی در پاکستان درحال جابه‌جایی قابل توجهی قرار گرفته باشد و دیوان عالی را می‌توان در کنار نهاد ارتش، نهاد حزبی و سیاسی و نهاد مذهبی، چهارمین منبع قدرت در پاکستان درنظر گرفت. منتها اینکه چنین تحولی به تجزیة بیشتر قدرت ملی در پاکستان منتهی خواهد شد یا نه هنوز زود است که بتوان دست به قضاوت زد. با ‌این حال در این واقعیت که دیوان عالی پاکستان وارد جنگ قدرت شده است جای بحث چندانی وجود ندارد. در واقع رأی دیوان عالی و برکناری نخست‌وزیر حزبی که ازطریق پارلمان روی کار آمده و به‌لحاظ قانونی علی‌القاعده برکناری وی هم از‌طریق رأی عدم اعتماد پارلمان می‌باید صورت می‌گرفت؛ موضوعی که نخست‌وزیر بارها آن را مورد تأکید قرار داده بود، بدین‌معناست که شکل سنتی جابه‌جایی قدرت در روندی جدید قرار گرفته است.


در گذشته کودتای نظامی تنها شکل شناخته‌شدة جابه‌جایی قدرت در پاکستان بوده و هر وقت ژنرال‌های ارتش سیاست‌های دولت حزبی و منتخب را با منافع و مصالح خود در تضاد می‌یافتند دست به کودتای نظامی می‌زدند و دولت حزبی کنار گذاشته می‌شد. ژنرال‌ها در ابتدا وعدة انتخابات پارلمانی را در مهلت قانونی سه ماه می‌دادند و پس از اتمام مهلت، آن را برای آینده‌ای نامعلوم تمدید می‌کردند و بدین‌شکل دست‌کم یک دهه قدرت در دست حکومت نظامی باقی می‌ماند، اما این برای اولین‌بار است که قدرت حزبی بدون دخالت مستقیم ژنرال‌ها و بدون آنکه کل قدرت خود را از دست بدهد و از کار برکنار شود، بخشی از قدرت و تنها نخست‌وزیر را از دست می‌دهد و رئیس‌جمهور مأموریت می‌یابد که نخست‌وزیر دیگری را جایگزین کند و دولت حزبی را حفظ کند. این شیوة تحول قدرت حزبی در همان حال که جدید است حکایت از تعدد منابع قدرت و ورود پیروزمندانه دیوان عالی کشور در معادله قدرت دارد.


رأی دیوان عالی کشور حزب مردم را در موقعیت اتخاذ تصمیمات دشواری قرار دارد بدین‌‌معنا که اگر مقاومت می‌کرد به قانون‌شکنی متهم و بحران سیاسی کشور را عمیق‌تر می‌کرد و اگر مقاومت نمی‌کرد آیندة سیاسی خودش را با ابهام روبه‌رو می‌کرد، با این حال رهبران حزب مردم ترجیح دادند مقاومت نکنند و رأی دیوان عالی را به اجبار بپذیرند. رهبران حزب مردم و متحدان حزبی‌اش در مجلس ملی و مجالس ایالتی تسلیم رأی دیوان عالی شدند و از عمیق‌تر شدن بحران سیاسی کشور تا حدی جلوگیری کردند، اما این امر موقتی به‌نظر می‌رسد. با ورود دیوان عالی کشور در چالش قدرت، بحران سیاسی در پاکستان وارد مراحل تازه‌ای می‌شود و دیگر معلوم نیست که نهادهای حکومتی بتوانند به اساسی‌ترین مشکلات کشور پاسخ مناسب بدهند.
 

درعین‌حال این واقعیت وجود دارد که پاکستان تنها با جنگ قدرت در داخل روبه‌رو نیست. مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی پاکستان تحت تأثیر تحولات افغانستان به‌شدت تخریب شده و نیازمند بازنگری‌های اصولی در سیاست‌ها و روش‌هاست. مناسبات پاکستان با متحد اصلی سنتی‌اش آمریکا به‌شدت تحت فشار است. روابط پاکستان و هندوستان مدت‌هاست که تحت تأثیر فلسفه جهادی ارتش پاکستان و حمایت آی.اس.آی از مبارزان کشمیری به تیرگی گراییده است. پاکستان با افغانستان همسایة دیگرش مناسبات تنش‌آمیزی دارد و هر دو کشور همدیگر را متهم به حمایت از گروه‌های مسلح ضد یکدیگر می‌کنند. مجموعة این‌گونه واقعیت‌ها سبب شده که نوعی اتحاد استراتژیک بین‌ آمریکا ـ هندوستان و افغانستان علیه پاکستان شکل بگیرد. در چنین شرایطی است که پاکستان احساس می‌کند در محاصرة دشمنانش قرار گرفته است. راه‌حل‌ها در این ارتباط متنوع نیست و پاکستان در عمل با گزینه‌های محدودی روبه‌روست. راه‌حلی که گیلانی یافته بود و در سفر اخیرش به لندن آن را با مقامات انگلیسی در میان گذاشت؛ دادن چراغ سبز به آمریکا ازطریق بازگشایی مجدد راه تدارکاتی ناتو به افغانستان بود ولی شرایطی که برای حفظ آبرو پیشنهاد کرد با بی‌اعتنایی آمریکا روبه‌رو شد.

درهرحال پاکستان برای خروج از بن‌بست با چند گزینة محدود بعد از برکناری یوسف‌رضا از مقام نخست‌وزیری روبه‌روست که مهم‌ترین آنها عبارتند از:


۱. ایجاد فاصله با آمریکا و غرب و نزدیکی با چین، روسیه و ایران؛


۲. یکدست کردن سیاست و دست کشیدن از حمایت از فلسفة جهادی علیه هند، افغانستان، آمریکا و ناتو؛


۳. پذیرش واقعیت کاهش نقش و تسلیم در مقابل نظریات آمریکا.


گمان می‌رود که ساختار ذهنی و عینی قدرت در پاکستان اجازه ندهد که این کشور به سهولت و فوریت در مسیر پذیرش یکی از گزینه‌های ذکرشده قرار گیرد. راه‌حلی که احتمالاً هستة مرکزی قدرت و آی.اس‌.آی برای عبور از شرایط دشوار مورد توجه قرار داده است، ورود دیوان عالی کشور به‌عنوان چهارمین نهاد قدرت و حفظ دولت حزبی ضعیفی است که مسئولیت معامله‌ای بزرگ را با آمریکا و غرب برعهده گیرد تا ژنرال‌های قدرتمند ارتش مجبور نباشند اعتبار ملی خود را در چنین معامله‌ای قربانی نمایند.