عربستان سعودی و تحولات یمن: عقب نشینی تاکتیکی یا رویکرد منفعلانه؟


عربستان سعودی و تحولات یمن: عقب نشینی تاکتیکی یا رویکرد منفعلانه؟

 
شنبه 12 مهر 1393
 
 
 
از فردای فروپاشی شوروی و اتحاد دو یمن، دولت این کشور به نیابت از عربستان سعودی، راه ورود شیعیان به ساختار قدرت متناسب با ترکیب جمعیتی را سد کرده است و در مقابل، شیعیان الحوثی برای برهم زدن این معادله، از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند. روند تحولات یمن اخیراً به امضای توافقنامه‌ای بین مخالفان الحوثی و دولت این کشور منجر شده است.
خاک یمن، ساحل شمالی خلیج عدن و تنگه باب المندب را تشکیل می‌دهد. بدین سبب، این کشور از اهمیت بالای استراتژیک و ژئواکونومیک، برای بازیگران جهانی (همچون آمریکا، بریتانیا و روسیه) و بازیگران منطقه‌ای (همچون ایران، عربستان سعودی و قطر) برخوردار است. اهمیت حفظ امنیت این تنگه، آمریکا را به ایجاد پایگاه نظامی در یمن تشویق نموده است. نیروی دریایی ایران نیز در سرکوب دزدان دریایی این منطقه و حفظ امنیت تجارت در آن نقش قابل توجهی ایفا کرده است.
تحولات یمن و اقدام برق‌آسای شیعیان الحوثی و سقوط پایتخت این کشور و امید به گشایشی در وضعیت آنان برای دستیابی به سهمی متناسب در قدرت، گرچه بسیار تأثیرگذار است، اما آنگونه که انتظار می‌رفت با واکنش فعالانه دولت سعودی روبه‌رو نشد. علت چیست؟ کمتر ناظری است که نداند تحولاتی چنین شگرف در برهم خوردن معادلات شبه‌جزیره عربستان به نفع شیعیان، تا چه حد مهم است. همین اهمیت بود که در سال 2009 عربستان را به دخالت نظامی در یمن واداشت؛ اما علت برخورد نسبتاً منفعلانه کنونی از سوی عربستان چیست؟
برای پاسخ به این پرسش، موارد زیر می‌تواند مدنظر قرار گیرد:
1.‌ آمریکا از ورود مستقیم به این بحران پرهیز می‌کند. هرگونه اقدامی علیه جنبش شیعیان الحوثی می‌تواند به تغییر زاویه نوک پیکان این جنبش به‌سمت مواجهه با آمریکا منجر شود. ورود حوثی‌ها به صنعا، با واکنش تند آمریکا روبه‌رو نشده است. تنها نگرانی آمریکا، حفاظت از پایگاه‌های نظامی‌اش در یمن است و رهبر معترضان یمنی و گروه انصارالله با درک این نگرانی، تاکنون تهدیدی متوجه این پایگاه‌ها نکرده‌اند و به‌نظر نمی‌رسد در آینده نیز قصد آن را داشته باشند. دولتمردان آمریکا به‌خوبی می‌دانند در صورت تغییر جهت پیکان اعتراضات به پایگاه‌های نظامی این کشور، فقط با ابزار نفوذ ایران می‌توانند بحران را مدیریت کنند. لذا این موارد عربستان را از حمایت تمام‌قد آمریکا در مواجهه با معترضان یمنی ـ دست‌کم در شرایط کنونی منطقه ـ ناامید ساخته است. دخالت نظامی در سال 2009 نیز بدون چراغ سبز و حمایت کامل آمریکا امکان‌پذیر نبود.
2.‌ در حال حاضر، عربستان سعودی سعی در ایفای نقش کلیدی در ائتلاف ضد داعش به ابتکار آمریکا دارد. پیشتر این گروه از سوی بخشی از دولت سعودی حمایت می‌شد؛ اما سیاست حمایت از گروه‌های مسلح و تروریستی سلفی و تکفیری، پیشتر در سوریه و اکنون در عراق شکست خورده است. حمایت سیاسی و استفاده از نفوذ ایران در روند تشکیل دولت وحدت ملی در عراق، با واکنش مثبت آمریکا و بریتانیا همراه بود. اکنون این دو کشور و نیز فرانسه سعی در استفاده از ابزار نفوذ ایران برای حمایت از کردها و جلوگیری از پیشروی داعش دارند. ایران همواره سیاستی واحد در حمایت از ثبات و امنیت منطقه در پیش گرفته است. اکنون با نقش جدید دولت سعودی، زمان مناسبی نیست که این کشور خود را در برابر این پرسش افکار عمومی بین‌المللی و رسانه‌ها قرار دهد که «با چه توجیهی سیاست دوگانه‌ای در برخورد با تحولات منطقه در پیش گرفته است؟». بی‌شک کشوری که در حال حاضر پذیرفته دست از حمایت داعش بردارد، نمی‌تواند به گروهی مشابه در یمن میدان دهد و یا به‌نفع آن دست به عملیات نظامی بزند. سیاست حمایت از داعش و گروه‌های مشابه، اکنون مدت‌هاست در عراق و سوریه ترک برداشته و دولت سعودی در تلاش برای به‌دست آوردن نقشی در ائتلاف ضد داعش، نمی‌تواند اقدام مؤثری در برابر تحولات یمن داشته باشد.
3.‌ حرکت شیعیان یمن و جنبش الحوثی‌ها، به‌راحتی قابلیت گسترش به نقاطی همچون بحرین، کویت و حتی مناطق شیعه‌نشین عربستان سعودی را دارد. حوادث قطیف که بلافاصله درپی ورود گروه انصارالله به صنعا و امضای توافقنامه با دولت یمن رقم خورد، نشانه‌هایی از این قابلیت بالقوه به‌دست می‌دهد. جنبش الحوثی‌ها در یمن، کشوری که شیعیان در آن اکثریت ندارند ـ گرچه اقلیت قابل توجهی هستند ـ می‌تواند به گروه‌های شیعی در سایر کشورها، اعتمادبه‌نفس قابل توجهی برای پیگیری اهداف و مطالبات خود ببخشد. اهمیت بحرین برای سعودی‌ها چنان است که شاید ترجیح دهند به‌نوعی با وقایع یمن کنار آیند و اقدامی تحریک‌آمیز برای عمیق‌تر شدن آن انجام ندهند، بلکه بتوانند موج آن را کنترل کنند. آنها به‌خوبی می‌دانند جمعیت 30 درصدی شیعیان در یمن را شاید بتوان با روش‌های سیاسی کنترل کرد، اما اگر بحرین ـ با اکثریت شیعه ـ از دست برود، خلیج فارس از دست رفته است!
4.‌ ایران گرچه پشتیبان معنوی شیعیان در سراسر جهان به‌عنوان گروه‌هایی از وابستگان مذهبی و فرهنگی خود است، اما تاکنون حتی رقبای منطقه‌ای هم نتوانستند مدرکی دال بر دخالت ایران در تحولات کشورهایی چون بحرین، یمن و مناطق شیعه‌نشین عربستان سعودی ارائه دهند. حال، شیعیان یمن ایران را یکی از منابع الهام خود برای مبارزه می‌دانند. نفوذ معنوی ایران بر منطقه، امری با سابقه سه هزار ساله است. با انقلاب اسلامی ایران، تشیع به نقطه کانونی این نفوذ تبدیل شد. دولت سعودی با درس‌هایی که از سوریه و عراق گرفته است، از این هراس دارد که ایران در نقش مستشار جنبش شیعیان یمن ظاهر شود و نفوذش در شبه‌جزیره عربستان گسترش یابد. به‌نظر می‌رسد دولتمردان سعودی، سیاست عقلانی را در این یافته‌اند که از واکنش مستقیم درخصوص تحولات یمن پرهیز کنند.
پس از توافق نخستین میان رهبر گروه انصارالله و دولت یمن، برخی ناظران آن را توافقی «شکننده» ارزیابی کردند؛ امری که پس از امضای متمم امنیتی، زیر سؤال رفت و اکنون باید آن را موافقتنامه‌ای «پویا» نامید که نقطه مشترک تعامل دو حوزه تحولات حقوقی و سیاسی یمن است و امکان آن می‌رود که نقطه آغازی برای شکل‌گیری یک قانون اساسی تازه در این کشور باشد؛ قانونی که نقش متناسب شیعیان را در قدرت سیاسی تضمین کند. به‌نظر می‌رسد این موارد دولت سعودی را وادار کرده است تا فقط به اتخاذ مواضع تند علیه ایران و گروه انصارالله بسنده کند و اقدام جدی و تأثیرگذاری در این خصوص انجام ندهد.