طرح کنگره آمریکا برای تجزیه بلوچستان پاکستان؛ دلایل و اهداف


طرح کنگره آمریکا برای تجزیه بلوچستان پاکستان؛ دلایل و اهداف
 

 
دوشنبه 15 اسفند 1390
 
 

موضوع تجزیه بلوچستان پاکستان مسئله‌ای قدیمی است و به قرن نوزدهم باز می‌‌گردد. در 1871 میلادی، فردریک گلداسمیت به نمایندگی از دولت انگلستان، نیمی از بلوچستان را از ایران جدا کرد و خط مرزی موسوم به گلداسمیت را مرز ایران و هند بریتانیا تعیین نمود. طی دهه‌های اخیر یک‌بار دیگر این موضوع به نحو دیگری مطرح شده و سیاست استراتژیک آمریکا در کشورهای اسلامی مدتهاست که حول محور مسائلی مانند بهره‌برداری از ضعف‌های درونی کشورها بر مبنای تفاوت‌ها و اختلافات قومی متمرکز است. با این وجود، آنچه اخیراً در ارتباط با بلوچستان پاکستان در سطح رسانه‌ها مطرح شده، ابعاد متفاوت‌تری دارد. در پی برگزاری جلسه استماع در یکی از کمیته‌های فرعی امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، طرح حمایت از استقلال یا خود مختاری ایالت بلوچستان پاکستان و تجزیه قومی آن برای ارائه به کنگره مورد بررسی قرار گرفت و در این زمینه بیانیه‌ای صادر شد.

در نشست کنگره آمریکا، چند نفر از چهره‌های ملی‌گرای بلوچ، از جمله «حربیار‌مری»، برهمداغ بوگتی و حسین بور، به آمریکایی‌ها اطمینان دادند که بلوچ‌ها متحدان واشنگتن هستند و نه‌تنها قصد دارند بندر گوادر بلوچستان پاکستان را با آمریکایی‌ها به اشتراک بگذارند، بلکه مدعی شدند که بلوچ‌ها اجازه عبور خط لوله گاز ایران به پاکستان(موسوم به خط لوله صلح) را از زمین‌های خود نخواهند‌ داد و با طالبان پاکستانی نیز مبارزه می‌کنند. ریاست جلسه کنگره را  دانا رور بکر، نماینده جمهوری‌خواه کنگره و پیشنهاددهنده طرح تجزیه ایالت بلوچستان، بر عهده داشت که پیشتر طی مقاله‌ای، تضعیف قدرت افراطیون در پاکستان را منوط به جدایی بلوچستان از این کشور دانسته بود.


هر چند ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در کنفرانسی مطبوعاتی سعی کرد دخالت دولت اوباما در تشکیل نشست کنگره را رد کند، با این حال در داخل پاکستان، انتشار این خبر بلافاصله با واکنش اعتراض‌آمیز مقامات و احزاب پاکستانی مواجه شد. محکومیت صریح اقدام کنگره آمریکا توسط یوسف رضا گیلانی، نخست‌وزیر و حنا ربانی کهر، وزیر خارجه پاکستان و همچنین سفارت پاکستان در واشنگتن و احزاب ملی و اسلامی آن کشور، از جمله حزب مسلم لیگ / شاخه نواز شریف، جماعت اسلامی و جمعیت علمای اسلام نشان داد که سیاستمداران و شخصیت‌های پرنفوذ پاکستانی در برابر این‌گونه تحرکات خارجی هوشیارند.


سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و تا حدودی انگلستان با هدف ضربه زدن به منافع و امنیت‌ ملی جمهوری اسلامی ایران و شناسایی و بهره‌برداری مستمر از منابع غنی معدنی و انرژی این ایالت، از طرح تأسیس بلوچستان بزرگ پشتیبانی مالی، سیاسی و نظامی به عمل می‌آورند و در ایالت بلوچستان پایگاه‌های جاسوسی خود را دایر نموده‌اند. پایگاه هوایی شمسی نمونه‌ای از این‌گونه مراکز جاسوسی است که اخیراً در پی بروز اختلاف میان آمریکا و پاکستان به حال تعطیل درآمد. در همین حال، دولت هند نیز به علت بیش از شش دهه اختلاف با پاکستان بر سر موضوع کشمیر از تحرکات تجزیه‌طلبان بلوچ حمایت نموده است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که باید عوامل دیگری را نیز در زمینه تلاش کنگره آمریکا و جدایی‌طلبان بلوچ پاکستانی برای افزایش همکاری‌ها مدنظر قرار داد که به شرح زیر است:


1. وادار ساختن پاکستان به همکاری بی‌شائبه با آمریکا در مبارزه با تروریسم مورد نظر واشنگتن: قتل اسامه بن لادن (رهبر پیشین سازمان القاعده) در نزدیکی اصلی‌ترین پادگان نظامی ارتش پاکستان در منطقه  ابُت آباد (حوالی اسلام‌آباد)، اقدامی هشداردهنده به پاکستان بود که به‌تدریج آثار آن را دولت این کشور مشاهده می‌کند. در واقع بخشی از هیئت حاکمه آمریکا با طرح استقلال بلوچستان، اسلام‌آباد را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد تا مجبور شود دست از سیاست‌های دوگانه خود در رابطه با مبارزه با تروریسم مورد نظر ایالات‌متحده بردارد. به نظر می‌رسد واشنگتن این نظریه را پذیرفته است که اسلام‌آباد از گروه‌های رادیکال اسلام‌گرا مستقر در مناطق قبایلی پشتون‌نشین شمال پاکستان حمایت می‌کند و تا این حمایت خاتمه نیابد، جنگ افغانستان نیز به پایان نخواهد رسید. هم‌چنین دور جدید مذاکرات نمایندگان آمریکا با طالبان در قطر که اوایل سال 2012 انجام شد، اهدافی از جمله خارج کردن این گروه افغان از کنترل و نفوذ سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (ISI) را دنبال می‌کند. بنابراین هدف این است که دولتمردان پاکستانی ناچار شوند امتیازات لازم را به واشنگتن بدهند یا با تجزیه قومی و تنش داخلی مواجه شوند.


2. کمک گرفتن از پاکستان برای خروج آبرومندانه ایالات‌متحده از افغانستان: آمریکا پس از حدود یک دهه جنگ فرسایشی و بی‌نتیجه در افغانستان، به دلایلی مانند مخالفت فزاینده افکار عمومی در غرب با تداوم نظامی‌گری در منطقه و بحران اقتصادی داخلی، مجبور است به شکلی آبرومندانه نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج سازد. با این وجود، بدون حمایت و رایزنی مستمر مقامات سیاسی و اطلاعاتی پاکستان با طالبان و همپیمانان آن، تحقق صلح پایدار به عنوان پیش‌شرط خروج نیروهای ناتو از افغانستان عملی نخواهد شد.

 

3. جلوگیری از رشد بنیادگرایی اسلامی در برابر ناسیونالیسم بلوچ: طی بیش از سه دهه اخیر، پاکستان به سرعت تحت تأثیر رشد گروه‌های اسلام‌گرا و جهادی دارای گرایش‌های سلفی و وهابی قرار گرفته است. با این وجود، در ایالت بلوچستان به علت بافت اجتماعی و سابقه سیاسی رهبران بلوچ، تقریباً تا پس از واقعه یازده سپتامبر تنها از باورهای ملی‌گرایانه سکولار یا لائیک حمایت عمومی به عمل می‌آمد، اما با اشغال افغانستان توسط ائتلاف به رهبری آمریکا و اقامت رهبران طالبان افغان در کویته (مرکز ایالت بلوچستان)، تشکیل گروه افراطی تحریک طالبان پاکستان (TTP) و سرعت گرفتن انتقال پشتون‌ها به ایالت بلوچستان توسط دولت اسلام‌آباد، این ایالت به عرصه فعالیت اسلام‌گرایان متمایل به طالبان تبدیل شده است. امری که مورد قبول دولت‌هایی مثل آمریکا و هند نیست. بنابراین برخی مقامات سیاسی و اطلاعاتی آمریکایی تمایل دارند با حمایت از جدایی بلوچستان از پاکستان، کشوری با ماهیت ملی‌گرا و سکولار تشکیل شود تا منافع واشنگتن در منطقه به خطر نیافتد. بلوچ‌ها نیز که از سلطه اکثریت پنجابی حاکم بر پاکستان و دخالت مکرر ارتش و سازمان‌های امنیتی این کشور به ستوه آمده‌اند، تا حد زیادی به هر دو طیف اسلام‌گرا و ناسیونالیست تمایل پیدا کرده‌اند.

4. مقابله با نفوذ چین در بلوچستان پاکستان: یکی از دغدغه‌های آمریکا در سال‌های اخیر در مورد پاکستان، مقابله با نفوذ روزافزون چین بوده است.  پکن از طریق سرمایه‌گذاری اقتصادی هنگفت در پاکستان، بویژه در توسعه بندر استراتژیک گوادر، جایگاه آمریکا در پاکستان را به شدت تهدید کرده و به همین علت، واشنگتن می‌کوشد با تحریک جدایی‌طلبان بلوچ و دادن وعده‌های مختلف به آنها از تبدیل این ایالت غنی به منطقه نفوذ چین جلوگیری کند.


5. جایگزین کردن راه تدارکاتی ناتو به مقصد افغانستان: مقامات سیاسی و نظامی آمریکا معتقدند که برای تداوم حضور و نفوذ در آسیای جنوبی و مرکزی، آمریکا باید هم‌چنان پس از سال 2014 (موعد خروج نظامیان غربی از افغانستان) در افغانستان حضور کمرنگ نظامی داشته باشد. اما رساندن تدارکات به نیروهای ائتلاف از مسیر بندر کراچی به سمت قندهار با موانع جدی روبه‌روست و ارسال تدارکات از طریق بلوچستان پاکستان به طرف جنوب افغانستان از نظر برخی مقامات آمریکایی با تامین نظر و جلب حمایت جدایی‌طلبان بلوچ از کاروان‌های ناتو در برابر پشتون‌های طرفدار طالبان پاکستانی امکان‌پذیر به نظر می‌رسد.


6. مقابله با همگرایی پاکستان و ایران: نشست سه جانبه ایران ـ پاکستان ـ افغانستان در اسلام‌آباد در16 و 17 فوریه 2012، زمینه‏ساز گفت‌وگوی جدی سران این کشورها و توافق ایران و پاکستان برای صادرات گاز از میادین گازی جنوب ایران به پاکستان از طریق منطقه گوادر شد. به نظر می‌رسد نشست اسلام‌آباد برای پاکستانی‌ها فرصت مناسبی فراهم آورد تا به واشنگتن نشان‌ دهند که قادرند با دوست و دشمن آمریکا، همگرایی منطقه‌ای و روابط دوستانه داشته باشند. با این وجود، بعضی نیروهای تجزیه‌طلب بلوچ و همچنین تعدادی از نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره آمریکا که نگرانند پاکستان به عنوان شاه کلید حل بحران افغانستان اندکی همگرایی خود را با ایران افزایش دهد، با طرح موضوع استقلال یا خودمختاری ایالت بلوچستان از جمله سعی داشته‌اند جلوی همکاری‌های تهران و اسلام‌آباد را بگیرند.


در همین حال، مقامات جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه وزارت امور خارجه، در قبال تلاش‌های اخیر برخی در آمریکا برای ایجاد جو روانی در مورد تجزیه پاکستان رسما موضع‌گیری نکرده‌اند؛ با این وجود، حسین ابراهیمی، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، با اشاره به بیانیه کنگره آمریکا در خصوص خودمختاری بلوچستان پاکستان، هوشیاری و توجه بیشتر مسئولان ایرانی به طراحی‌های آمریکا در این منطقه را خواستار شد و هشدار داد که باید به استان سیستان و بلوچستان توجه بیشتری نشان داد.


در نهایت به نظر می‌رسد هدف و خواسته اصلی جریانات سیاسی نومحافظه‌کار در آمریکا از مطرح ساختن طرح تجزیه یا خودمختاری ایالت بلوچستان پاکستان، فشار آوردن بر دولت اسلام‌آباد به منظور اعطای امتیازات اقتصادی در عرصه منابع طبیعی (هم‌چون واگذاری امتیاز استخراج معادن و بهره‌برداری از منابع انرژی سرشار ایالت بلوچستان) و هم‌چنین هشدار به دولتمردان پاکستانی درخصوص خارج نشدن از حلقه متحدان آمریکا بوده است.