ایران و سازمان‌های بین‌المللی بعد از بیداری اسلامی


ایران و سازمان‌های بین‌المللی بعد از بیداری اسلامی

 
دوشنبه 17 بهمن 1390
 
 
 
شروع بیداری اسلامی از دسامبر 2010 تحولات و پیامدهای زیادی را برای دولت‌ها و ملت‌های خاورمیانه به‌دنبال داشت. در روند و پیامد این تحولات به‌صورت منحصر به فردی سازمان‌های بین‌المللی مختلفی درگیر شدند. سازمان ملل متحد، ناتو، اتحادیه عرب، اتحادیه آفریقا، شورای همکاری خلیج فارس، و اتحادیه اروپا ازجمله این سازمان‌ها بودند.

همان‌طور که سازمان‌های بین‌المللی در روند و نتیجه تحولات برخی از کشورهای عربی مانند لیبی و سوریه در یک سال گذشته اثرگذار بوده‌اند، روابط ایران و این سازمان‌ها نیز از بستر (Context) تحولات عربی مزبور متأثر شده است.


در پیامد تحولات بیداری اسلامی و متأثر از جهت‌گیری‌های (Attitudes) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در یک سال گذشته، تعامل ایران با حجم قابل توجهی از سازمان‌های بین‌المللی و ازجمله با سازمان ملل متحد، ناتو و اتحادیه اروپا چالشی‌تر و منفی‌تر شده است.


هرچند رابطه ایران با سازمان ملل متحد در تحولات بعد از بیداری اسلامی دچار چالش جدی و عمیقی نشده، در هر صورت موضع‌گیرهای دوگانه شورای امنیت در ارتباط با تحولات بیداری اسلامی مورد انتقاد جدی ایران بوده است. نامه‌های انتقادی وزیر امور خارجه ایران به دبیر کل سازمان ملل متحد در مورد رویکردهای غیرعادلانه این سازمان در مورد تحولات بیداری اسلامی در بحرین ازجمله مواردی هستند که به‌عنوان نمونه‌ای از چالشی‌ترین نمونه‌های رویکرد تعارضی ایران با سازمان ملل متحد می‌توان به آن اشاره کرد. از دیگر موارد چالشی شدن روابط ایران و سازمان ملل متحد در بستر بعد از بیداری اسلامی می‌توان به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ 18 نوامبر 2011 در ارتباط با متهم‌سازی ایران به تلاش برای ترور سفیر عربستان در سازمان ملل متحد اشاره داشت.


رویکرد ایران نسبت به ناتو نیز در پیامد بیداری اسلامی چالشی شده است. رهبران ارشد ایران به‌خصوص در طول بیش از یک سال گذشته چندین بار به موضع‌گیری انتقادی و تهاجمی علیه رویکرد و کنشگری ناتو در قبال این تحولات پرداختند.


روابط ایران با شورای همکاری خلیج فارس نیز در پیامد تحولات عربی دچار چالش‌های زیادی شده است؛ به‌خصوص رویکرد دوگانه این شورا در ارتباط با بحرین در طول یک سال گذشته مورد انتقاد جدی ایران بوده و دیپلماسی مراسله‌ای تهاجمی بین ایران و این شورا در یک سال گذشته در ارتباط با موضوعات مورد اختلاف شدت بیشتری یافته است.


اگرچه روابط ایران و اتحادیه اروپا از بستر عینی تحولات بیداری اسلامی تأثیر مستقیمی نپذیرفت، در هر صورت روابط ایران با اتحادیه اروپایی بعد از بیداری اسلامی تا اواسط ژانویه 2012 متأثر از اتخاذ سیاست‌های تشدید تحریم اتحادیه اروپا علیه ایران، دچار چالش‌های جدی‌تری شده است.



بنا بر ملاحظات بالا، بازیگران عمده نظام بین‌المللی و به‌خصوص آمریکا بعد از بیداری اسلامی در عرصه تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا، در حال استفاده از سازوکارهایی همچون سازمان‌های بین‌المللی در جهت تأمین منافع قدرت‌های بزرگ، کنترل معادلات، و موازنه منطقه‌ای (Regional Balance) در مناطق جغرافیایی مانند خاورمیانه و شمال آفریقا هستند.


با توجه به مرکزیت ایران در عرصه تحولات منطقه‌ای بعد از بیداری اسلامی به‌نظر می‌رسد که نظام بین‌المللی در حال استفاده از این بازیگران در مسیر مدیریت، محاصره، و مهار هدفمند ایران است؛ به‌خصوص آمریکا به‌عنوان ابرقدرت بین‌المللی، در تحولات بعد از بیداری اسلامی در حال استفاده از سازمان‌های بین‌المللی مهمی مانند اتحادیه اروپا، شورای همکاری خلیج فارس، ناتو، اتحادیه عرب و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و اوپک جهت افزایش فشار بر کشورهایی مانند ایران، جهت تغییر رفتار منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش است.
 
بر این مبنا و در حالی که بازیگران عمده نظام بین‌المللی در صدد فشار به کشورهایی همانند ایران با استفاده از سازوکارهایی همچون سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مبتنی بر بهره‌برداری با استفاده از دکترین‌هایی همچون جنگ پیشدستانه (preventive War)، حمایت از غیرنظامیان (Civilian Protection)، اصل مسئولیت حمایت (Responsibility to Protect (R2P))، و مداخله بشردوستانه (Humanitarian Intervention) هستند، توجهی دوباره به فلسفه وجودی این سازمان‌ها موضوع مهمی است.

در واقعیت امر، این سازمان‌ها باید وظیفه اصلی و اولیه حفظ صلح و امنیت بین‌المللی (Maintenance of International Peace and Security) را و نه وظیفه تحت تأثیر قرار گرفتن در مسیر روندها و تحولات بین‌المللی مد نظر قدرت‌های بزرگ را عهده‌دار باشند.


در چشم‌انداز تحولات آتی منطقه بعد از بیداری اسلامی چالشی شدن تعاملات ایران و این سازمان‌ها نه مطلوبیتی برای کارکرد و اهداف این سازمان‌ها دارد و نه باعث تغییر نوع نگاه ایران به بازیگران عمده بین‌المللی خواهد شد. بدون شک تغییر نگاه در جهت‌گیری‌ها و نوع بازی هر کدام از بازیگران فوق باعث آرام شدن معادلات منطقه‌ای و نوع نگاه ملت‌ها و دولت‌های منطقه خاورمیانه و به‌خصوص مردم ایران به اهداف و عملکرد سازمان‌های بین‌المللی مهم در مسیر پیش رو و جلوگیری از شکل‌گیری داستان‌های تراژدیک و بی‌نتیجه‌ای همانند حمله به افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003 خواهد شد.