سمت‌وسوی اثرگذاری دیپلماسی سازمانی عربستان سعودی علیه ایران


سمت‌وسوی اثرگذاری دیپلماسی سازمانی عربستان سعودی علیه ایران
 
 
 
سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395
 

اجلاس اخیر سازمان همکاری اسلامی در آنکارا، فرصت مغتنمی در اختیار مقامات سعودی قرار داد تا با استفاده از پتانسیل‌هایی که این سازمان در اختیار آنان گذاشته، بتوانند برگ برنده‌ای در مقابل ایران برای خود دست‌وپا کنند.
سازمان همکاری اسلامی ـ یا آنکه پیشتر سازمان کنفرانس اسلامی نامیده می‌شد ـ با استراتژی مقابله با موج کمونیسم و ناسیونالیسم عربی مورد حمایت بلوک شرق، بر اساس تصمیمات اتخاذ شده در اجلاس رباط در 1969، تشکیل شد. تأسیس این سازمان محصول همکاری تنگاتنگ ایران و عربستان سعودی بود. ایران برای مقابله با موج ایران ستیز ناسیونالیسم عربی و عربستان سعودی برای جلوگیری از فروپاشی حکومت محافظه‌کار آل سعود در شبه‌جزیره و سایر دولت‌های محافظه‌کار وابسته به خود تن به همکاری با یکدیگر دادند و هر دو کشور از نفوذ قابل توجهی در این سازمان برخوردار بودند. کارکرد این سازمان برای ایران و عربستان سعودی مهار انقلاب‌های عربی ناسیونالیستی متمایل به چپ بود.
با وقوع انقلاب اسلامی، ایران با تغییر در موقعیت ژئوپلیتیک خود روبه‌رو شد و جمهوری اسلامی به‌عنوان حکومت انقلابی و مدلی از یک دولت اسلامی به‌عنوان راه سوم، به‌عنوان الگوی برخی از سازمان‌ها و جریان‌های انقلابی در حوزه کشورهای عربی ـ اسلامی مطرح شد. گرچه ایران مدل شیعی یک دولت اسلامی را نمایندگی می‌کرد، اما وجوه انقلابی حکومت تازه تأسیس در گسترش موج انقلابی در میان اعراب تأثیرگذار بود؛ ولو اینکه ممکن بود نتایج تحولات احتمالی الزاماً به سود جمهوری اسلامی ایران نباشد. ازاین‌رو از نفوذ ایران بین مجموعه دولت‌های عضو سازمان همکاری اسلامی، تا حدودی کاسته شد و در مقابل عربستان سعودی دست بالا را پیدا کرد.
عربستان سعودی در یمن تصور می‌کرد با یک «حمله رعد‌آسا» می‌تواند جنبش انصارالله را ناکام بگذارد، با اعزام نیروی امنیتی ـ پلیسی گسترده به بحرین جنبش شیعیان را سرکوب و در سوریه بشار اسد، رئیس دولت این کشور را سرنگون کند. در هر سه حوزه طرح‌های زودبازده سعودی‌ها برای پیشبرد سیاست منطقه‌ای این کشور با مقاومت‌های صورت گرفته تبدیل به جنگ‌های فرسایشی شده است. به‌خصوص در یمن نه‌تنها عربستان سعودی نتوانسته به اهداف تعیین شده دست یابد، بلکه نیروهای مقابل آن توانسته‌اند پیش روی کرده و برگ‌ برنده‌های تعین کننده‌ای در هر مذاکره در جریان و یا احتمالی به‌دست آورند.
استراتژی عربستان در قبال مذاکرات سوریه و یمن در دو جهت متفاوت اما با هدف یکسان دنبال می‌شود: در سوریه سعودی‌ها می‌دانند تضمین عینی برای کنار رفتن اسد وجود ندارد. آنها زیر فشار آمریکا به مذاکرات پیوسته‌اند. لذا از یک سو برای به شکست کشاندن مذاکرات تلاش می‌کنند و از سوی دیگر سعی در حمایت بیشتر از گروه‌های مسلح مخالف دولت سوریه دارند. اینکه در سوریه عربستان در کنار مخالفان «دولت» قانونی است، این کشور را، حتی اگر در عرصه نظامی و نبرد روی زمین قدری جلوتر از ارتش سوریه باشد، در موضع ضعف قرار می‌دهد و پیشبرد راهکار دیپلماتیک و کسب مشروعیت بین‌المللی برای سرنگونی دولت سوریه را با مانع جدی روبه‌رو کرده است. در یمن هم وضع به همین ترتیب است، اما سعودی‌ها از آنجایی که حوثی‌ها و ارتش یمن در کنار هم دست بالا را دارند و نبرد بر روی زمین با مانع جدی روبرو شده، با این نگاه که هرچه در مذاکره به دست آورند غنیمت است میل دارند از طریق مذاکرات تا حد ممکن از یمنی‌ها و حوثی‌ها امتیاز بگیرند. در یمن عربستان سعودی را ابزار فشار می‌داند.
نگاه عربستان سعودی به تحولات سوریه و یمن ناشی از نوعی نگاه کلان‌تر و حساسیت به قدرت خیزش «تشیع» در سرتاسر منطقه آسیای جنوب غربی است. این امر بیش از آنچه معطوف به یک استراتژی کلی در قدرت‌یابی منطقه‌ای این کشور باشد، ناشی از نوعی هراس در داخل است. عربستان سعودی با انباشتی از مشکلات مذهبی، سیاسی و اجتماعی روبروست. دولتمردان این کشور نتوانسته‌اند اجتماع عربستان را برای ورود به قرن 21 و هماهنگی با الزامات آن آماده کنند. جامعه عربستان دارای یک شکاف عمده میان دو نیروی اجتماعی است. از یک سو نیروهایی که خواهان تغییرات دموکراتیک و گسترش دایره محدود حقوق فردی شهروندان هستند و در سوی دیگر نیروهایی که درست در نقطه مقابل حرکت می‌کنند و واکنششان به تحولات جهانی میل به ارتجاع بیشتر است؛ این گروه دوم در پیوند با حکومت است. در چنین شرایطی وحدت کشوری که آل سعود کمتر از یک قرن گذشته بر مبنای ایدئولوژی وهابی تأسیس کرده در معرض خط جدی است. فساد گسترده اقتصادی میان طبقه حاکم نیز بر خمودی حکومت برای بهبود اوضاع افزوده است. از طرف دیگر ایدئولوژی وهابی با تمرکز بر هویت‌یابی بر مبنای قرائت سلفی ـ وهابی از اسلام برای شهروندان سعودی، شیعیان این کشور را نادیده گرفته است. شکاف شیعه و سنی در شبه‌جزیره عربستان بسیار جدی است.
سعودی‌ها می‌کوشند برای جلوگیری از فروپاشی سرزمینی یا سیاسی دشمن تراشی کنند و برای این امر کشوری بهتر از ایران سراغ ندارند. ایران همه شرایط را دارد. از یک سو کشوری است با اکثریت شیعه و حامی معنوی گروه‌ها و جنبش‌های شیعی در منطقه و از سوی دیگر کشوری است قدرتمند، با نفوذ گسترده فرهنگی و تاریخی در منطقه خود. تأکید اغراق‌آمیز بر خطری به نام ایران هم می‌تواند سرباز کردن شکاف‌های اجتماع عربستان را به تعویق اندازد و هم می‌تواند به‌عنوان «دشمن شیعه» نظر افکار عمومی را برای سرکوب شیعیان در داخل عربستان جلب کند.
سعودی‌ها می‌دانند موفقیت نسبی در دیپلماسی سازمانی، در قالب سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج‌فارس، نتوانسته در همراهی با تحولات روی زمین منجر به پیشبرد سیاست منطقه‌ای این کشور شود؛ استفاده از ابزار دیپلماسی سازمانی و تبعات تبلیغاتی آن بیشتر ناظر بر حل یا به تعویق انداختن مشکلات داخلی این کشور است.