جریان افراط و رقابت قدرت‌ها


جریان افراط و رقابت قدرت‌ها
 
 
چهارشنبه 22 مرداد 1393
 
 
 

واقع امر آن است که درباره آنچه که این روزها در منطقه قبایلی وزیرستان شمالی پاکستان می‌گذرد، نوعی سردرگمی وجود دارد؛ این سردرگمی تنها محدود به پاکستان و بین ژنرال‌های ارتش که عملیات نظامی را در وزیرستان سازماندهی کرده‌اند و دولت نواز شریف که چندان مایل به عملیات نظامی نبود و امیدوار به حل سیاسی مشکل به‌وجودآمده بود، نیست، بلکه در سطح کلی‌تری تقریباً همگان با نوعی سردرگمی روبه‌رو شده‌اند. علت آن است که کم‌وبیش این برداشت غالب در ذهنیت‌ها وجود داشته است که ارتش پاکستان خو در پشت‌سر برخی از گروه‌های رادیکال اسلامی قرار دارد و در نگاهی راهبردی وجود این‌گونه گروه‌ها را در پیشبرد اهداف استراتژیکش در هندوستان و افغانستان ضروری می‌داند، اما پرسش این است که آیا این برداشت تمامی واقعیت را دربرمی‌گیرد یا نه؟
اینکه ارتش پاکستان از وجود برخی از گروه‌های رادیکال اسلام به‌عنوان ذخایر استراتژیکش بتواند استفاده ابزاری کند علی‌القاعده نباید چندان غیرمعقول تصور شود، ولی آیا این تنها ارتش پاکستان است که از این نیرو بالقوه قدرتمند کیفی با انگیزه‌های قومی ـ مذهبی می‌خواهد استفاده کند و یا نه سایر قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی اهداف مشابهی با ارتش پاکستان دارند؟ نشانه‌هایی وجود دارد که دست‌کم سه قدرت بین‌المللی و چند قدرت منطقه‌ای هرکدام در راستای منافع استراتژیک خود درصدد برآمده‌اند که از این نیرو در جهت آنچه که تصور می‌کنند سازگار با منافعشان است بهره‌برداری نمایند. آمریکا، روسیه، چین، قدرت‌های بین‌المللی، عربستان سعودی، ترکیه، قطر و امارات متحده عربی کشورهای منطقه‌ای هستند که هر کدام به‌نوعی درنظر دارند از این نیرو علیه رقبای خود بهره گیرند. البته اگر تصور کنیم که جریان افراط همچون موم در دستان قدرت‌های خارجی است و آنها قادرند به هر شکلی و در هر کجا که بخواهند آن را به کار اندازند، نگاهی واقع‌بینانه نداشته‌ایم. جریان افراط اهداف خاص خود را دارد و چه‌بسا در ذهنیت رهبران آن تصوری مشابه قدرت‌ها وجود داشته باشد و بر این باور باشند که از امکانات یک قدرت علیه قدرت رقیب بهره می‌گیرند و اهداف ایدئولوژیک خود را به پیش می‌برند. برای توجیه چنین ذهنیتی روایات مقدس به قدر کافی وجود دارد.
از این‌رو قابل تصور است که موضوع جریان افراط و قدرت‌طلبی آن که از جنوب آسیا گرفته تا شمال آفریقا را تحت تأثیر قرار داده است به‌مراتب پیچیده‌تر از آن باشد که در ظاهر امر به‌نظر می‌رسد. باورمندان ایدئولوژیک این جریان اگرنه در کلیت آن ولی به‌صورت قابل اعتمادی واقعاً خود را جهادگرانی می‌دانند که هدفی جز استقرار حکومت عدل اسلامی ندارند و جهان اسلام را قربانی سیاست‌های قدرت‌های استعماری غرب و آمریکا می‌دانند. بنابراین پرسش مهم این خواهد بود که پس چرا این جریان به جای آنکه دشمن اصلی دنیای اسلام را هدف قرار دهد، بحران را به درون دنیای اسلام کشانده و در قالب جنگ فرقه‌ای مخربی درآورده است. پاسخ روشن و قابل قبولی نمی‌توان به این پرسش داد منتها پیچیدگی مشکل دقیقاً در همین جاست. چه اگر نیرویی با هر اندیشه و هدفی، بداند که دارد آلت دست می‌شود به احتمال زیاد تن به آن نخواهد داد. این واقعیت را قبل از آنکه دیگران متوجه شوند دستگاه‌های امنیتی قدرت‌های بزرگ متوجه شده‌اند و فضا را طوری طراحی کرده‌اند که جریان‌های مذهبی خودمحور واقعاً با انگیزه جهاد وارد جنگ می‌شوند و کشورهای خود را درگیر جنگ‌های فرقه‌گرایانه مخرب می‌سازند. در ذهنیت اینگونه نیروهای خودمحور که باورهای مذهبی‌شان را اصل و هر باور دیگری را خارج از اسلام تصور می‌کنند، درک آنچه که در پشت پرده به‌وسیله دستگاه‌های امنیتی طراحی می‌شود ممکن نیست ولی آنچه که در ظاهر در دنیای اسلام وجود و زمینه‌های تاریخی نیز دارد چندان دشوار نیست. به همین دلیل است که این نیروها به‌سادگی در دام می‌افتند.
درعین‌حال این تصور که نیروی جریان افراط یک نیروی کرایه‌ای است و با انگیزه مادی حرکت می‌کند، ساده کردن مسئله است و با واقعیت‌ها الزاماً سازگاری ندارد. به‌نظر می‌رسد که دست‌کم مقامات امنیتی آمریکا ـ روسیه و چین زودتر از دیگران به این موضوع پی برده‌اند و هرکدام درنظر دارند از این جریان‌ برای تحت فشار گذاشتن رقبای خود بهره گیرند. تحولات در وزیرستان شمالی و حمله ارتش پاکستان و نارضایتی او از حزب مسلم لیک نواز به‌درستی درک نخواهد شد مگر آنکه نوعی هماهنگی یا حداقل منافع مشترک در اخراج سازمان القاعده و زیرمجموعه‌های آن از پایگاه‌هایشان در مناطق قبایلی پشتون در پاکستان را لحاظ کنیم. نشانه‌هایی وجود دارد که آمریکا امیدوار است نیروهای مذهبی با گرایش‌های افراطی را که از قومیت‌های مختلف به‌صورت زیرمجموعه‌های سازمان القاعده در وزیرستان شمالی پایگاه عملیاتی و آموزشی دارند پس از اخراج به مناطق موردنظر بکشاند. در این ارتباط سه قومیت «ایغور» از اهالی سین کیانگ در قالب «نهضت اسلامی ترکستان شرقی»، قومیت «ازبک»، تاجیک و چچن آسیای مرکزی و حوزه «قفقاز» در حوزه نفوذ روسیه و نیروهای عربی القاعده که در قالب داعش و النصره در عراق و سوریه و انصار شریعت در لیبی و چندین گروه رادیکال مذهبی دیگر عربی، از اهمیت بیشتری برخوردارند، پس از خروج از وزیرستان به‌طور طبیعی به مناطق قومی خود بازخواهند گشت و علیه منافع روسیه و چین و با کشورهای متحد و نزدیک به آنها فعال خواهند شد.
در مقابل غیرطبیعی نخواهد بود اگر تصور کنیم که روسیه و چین نیز از همین نیرو علیه منافع آمریکا بخواهند استفاده کنند. شایعاتی در افغانستان وجود دارد که چین ازطریق پاکستان به گروه طالبان نزدیک شده و امکانات پیشرفته تسلیحاتی در اختیار آنها قرار می‌دهد، بی‌ارتباط با همین موضوع قابل فهم نخواهد بود. روس‌ها هم بی‌میل نیستند که آمریکا در باتلاق افغانستان فرو رود و حداقل به‌سادگی نتواند خود را از آن بیرون کشد. اگر اینگونه شایعات رگه‌هایی از حقیقت در خود داشته باشد، آنگاه می‌توان گفت که تفکر افراطی قطع‌نظر از اینکه چه اهدافی را برای خودش تعریف می‌کند، از این استعداد برخوردار است که بدون آنکه خود آگاه باشد وسیله اهداف استراتژیک قدرت‌های رقیب خارجی قرار گیرد. در این راستا خطر تنها این نیست که از این نیرو قدرت‌های بزرگ رقیب علیه یکدیگر بهره گیرند. خطر بزرگ‌تر در دنیای اسلام تشدید فرقه‌گرایی مذهبی است که خود را در قالب شیعه و سنی نشان می‌دهد. آنچه که هم‌اکنون از پاکستان گرفته تا سوریه و عراق در جریان است، نمی‌تواند کاملاً اتفاقی باشد. ظن غالب در این خصوص آ‌ن است که فرقه‌گرایی مذهبی درون اسلامی بخشی از پروژه‌ای باشد که جهان اسلام را مشغول خود کند و تضادی را که به‌لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک می‌توانست بین دنیای استقلال‌طلب و ضداستکباری ـ ضدصهیونیستی اسلام و قدرت‌های استعماری ـ صهیونیستی شکل نهایی خود را بیابد به درون جبهه اسلامی بکشاند.
منتها روشن است که هیچ طرفی از این معادله خطرناک اگر خود متوجه باشد که وسیله اهداف دیگران قرار گرفته، به‌سادگی تن به آن نخواهد داد ولی اگر در ذهنیت جهادگری‌اش باقی بماند و انگیزه‌های جهادی خود را حفظ کند، دایره دشمنان خود را می‌تواند آنقدر گسترده فرض کند که هر مسلمانی را که تفکری دیگر دارد و برداشت اسلامی‌اش متفاوت با این نیرو است در دایره کفر قرار دهد و در قالب دشمن دور و نزدیک توجیه نماید؛ یعنی درست همان کاری که اکنون بسیاری از گروه‌های رادیکال اسلامی قطع‌نظر از باورهای فقهی‌شان با جدیت تمام پی می‌گیرند.