جنگ ایدئولوژیک ـ جنگ مدرن


جنگ ایدئولوژیک ـ جنگ مدرن
 

 
چهارشنبه 27 آذر 1392
 
 
 

جریان رادیکال اسلامی که از آن به نام‌های متفاوت یاد می‌شود، وارد جنگی شده است که تمامی مشخصات یک جنگ ایدئولوژیک‌شده را در خود جمع کرده است؛ اما ازآنجاکه طرف مقابل این جنگ نیز از ابزارهای مدرن بهره می‌گیرد که ماهیت جنگ را تغییر داده است، می‌توان جنگ ایدئولوژیک را جنگ مدرن هم نامید. در یک نوع فضاسازی خیالی می‌توان از قوه تخیل بهره گرفت و دو مکان و دو عامل ظاهری این جنگ را چنین به تصور کشید. یک متخصص نظامی آمریکا در یک اتاق در پایگاهی مثلاً در صحرای «نوادا» درحالی‌که قهوه‌اش را جرعه جرعه می‌نوشد، چشمانش را به کامپیوتر مقابلش دوخته و روی نقطه‌ای تمرکز می‌کند. این درست همان جایی است که هزاران کیلومتر دورتر از آمریکا فرد دیگری با ریش‌های بلند و موهای دراز ریخته روی شانه‌های پهنش با کلاهی پشتونی بی‌لبه و کلاشنیکوفی آماده شلیک در کنارش در اتاقکی کاهلی با سقف چوبی نشسته و به زن میزبان دستور می‌دهد که فنجانی چای بیاورد تا ضمن صحبت و توضیح چگونگی استفاده از جلیقه انتحاری، جوانکی را آماده کند که در جایی در همان نزدیکی‌ها خود را در جمع ره‌گذران یا نمازگزاران منفجر کند.
لحظه‌ای بعد را تصور کنید که متخصص آمریکایی درست در صفحه کامپیوتر خود روی همین خانه گلی زوم کند و به هواپیمای بدون سرنشین خود دستور دهد که همین خانه گلی را به موشک ببندد، اتاقک و ساکنانش در یک آن به هوا پرتاب می‌شوند و نظامی آمریکایی با لبخندی حاکی از شادی که درست به هدف زده است، پهپاد خود را بر پایگاهش در نقطه دیگری از این جهان پهناور برمی‌گرداند و آخرین جرعه قهوه‌اش را با لذت می‌نوشد. در آن طرف، بازدارندگان مشغول جمع‌آوری تکه‌های متلاشی‌شده ساکنانند که عمدتاً زنان و کودکان بی‌پناه می‌باشند؛ زیرا درست لحظه‌ای قبل بر حسب هوشیاری یا تصادف مردان مسلح بیرون رفته‌اند و زنان و کودکان بی‌خبر از همه‌جا کشته شده‌اند. این تصویر جنگی است که یک طرف آن جریان افراط است و طرف دیگر آن مدرن‌ترین و قدرتمندترین کشور جهان قرار دارد؛ جنگی ایدئولوژیک و مدرن که هرکدام از طرف‌های آن اهداف روشن و تعریف‌شده خود را دارند و روش‌ها و شیوه‌های به‌کارگرفته در جنگ را به‌نحو باورنکردنی به‌رغم شدت خشونت به‌کاررفته در آن مشروع و دفاع از آرمانی انسانی وانمود می‌سازند.
جغرافیای این جنگ تمامی کره زمین را شامل می‌شود، ولی فعلاً در محدوده‌ای از دورترین جزیره در شرق اندونزی تا دورترین دهکده در قلب محروم آفریقا در سومالی و خاورمیانه در جهان اسلام مشخص شده و مرکزیت آن در جایی در وزیرستان شمالی و منطقه موسوم به «فتا» قرار دارد که در آن سران القاعده و سازمان‌های زیرمجموعه آن، پایگاه نظامی و ایدئولوژیک خود را سازماندهی کرده‌اند. جنگ مقدس از همین‌جا هدایت می‌شود. هدف نیز روشن است. احیای خلافت اسلامی نیز چنان که هدف آمریکا (طرف دوم جنگ) کاملاً روشن است، قدرت برتر و بدون رقیب لااقل در قرن 21 که در آن مقوله قدرت جهانی، محل مناقشات جدی است و حریفانی چالش‌برانگیز در راهند. القاعده می‌خواهد خلافت اسلامی را احیا کند و هر مانعی را که می‌خواهد، ازطریق عملیات انتحاری بردارد؛ اما ازآنجاکه دسترسی مستقیم به خصم ندارد، جهاد را فعلاً در داخل دنیای اسلام و علیه کسانی پی می‌گیرد که متحد دنیای استکباری غرب و صهیونیسم غاصب تلقی شده‌اند. در این بین، کشتار غیرنظامیان برای هدفی مقدس که در پیش است، از اهمیت چندانی برای هر دو طرف برخوردار نیست و توجیه ایدئولوژیکی می‌یابد.
القاعده در مرحله اول در نظر دارد در هر کشور اسلامی که شرایط محیطی مهیا شد، امارت اسلامی ایجاد کند. فعلاً منطقه «فتا» مستعد امارت‌سازی است و درنهایت سازمان‌های زیرمجموعه از ملیت‌های مختلف آماده می‌شوند که با نام و نشان خود در کشور خود طرح امارت‌سازی را با هدایت القاعده پیگیری نمایند. این امارت‌سازی آنقدر ادامه خواهد یافت تا کل جهان اسلام آزاد شود و آنگاه با ادغام نهایی امارت‌های اسلامی خلافت اسلامی احیا و جنگ مقدس نهایی با کفر جهانی تا پیروزی کامل و انهدام قطعی جبهه کفر ادامه خواهد یافت. بنابراین، چیزی که از آن به نام جریان افراطی یا رادیکال اسلامی یاد می‌شود و فعلاً در جنوب آسیا و به‌طور مشخص‌تر در پاکستان و افغانستان تمرکز یافته است و از آنجا به سایر مناطق از شرق آسیا تا حوزه قفقاز، آسیای مرکزی، خاورمیانه و شمال آفریقا صادر می‌شود، وابسته به زمان و مکان خاصی نیست و «عمل به تکلیف، بدون نتایج احتمالی» است. جهاد مورد نظر القاعده جهانی، طولانی و قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر است و هر نسل به تکلیف شرعی خود عمل می‌کند و کاری ندارد چه زمانی ممکن است جانفشانی‌هایش به نتیجه برسد یا اصلاً نرسد.
اما در طرف مقابل، آمریکا اهداف ملموس و منحصر به زمان و مکان خاص دارد و هیچ‌چیز را به آینده‌ای نامعلوم حواله نمی‌کند. جنگ در «فتا» آزمایش ابزارهای جنگی است که باید جنگ‌های مدرن آینده را به سود تسلط بلامنازع قدرت آمریکا رقم بزنند. پهپادها ابزار مقدماتی جنگ‌های مدرن آینده هستند و قبایل در مناطق قبایلی پاکستان، موش آزمایشگاهی در برآوردن اهداف بزرگ‌تری هستند؛ اما القاعده و آمریکا در این بازیِ کشتار تنها نیستند. جریان افراط از منابع قدرتمند ایدئولوژیک در دو قالب مکاتب سلفی ـ وهابی برآمده از دنیای عرب، و مکتب دیوبندیِ جهادگرِ برآمده از شبه‌قاره هند بهره می‌گیرد. این دو مکتب با ثروت نفتی اعراب حوزه خلیج فارس تقویت شده‌اند. در نگاهی مقدماتی می‌توان گفت که سه عامل در تقویت جهادگری نقش اصلی را ایفا کرده‌اند:
1. کودتای نظامی ژنرال ضیاءالحق در پاکستان؛
2. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران؛
3. اشغال افغانستان به‌وسیله ارتش سرخ اتحاد شوروی در سال 1979.
توسل به فلسفه جهاد البته که در شبه‌قاره هند به خیلی قبل و به زمانی بازمی‌گردد که امپراتوری گورکانیان هند در قیام عمومی «میروت» و کشتار بی‌رحمانه قیام‌کنندگان به‌وسیله قوای کمپانی هند شرقی انگلیس به پایان رسید و هندوستان به‌طور قطعی و رسمی تحت سلطه استعماری انگلیس درآمد. علمای دینی برای احیای قدرت مسلمانان در هند، مدرسه «دیوبند» را تأسیس کردند که در آن امر جهاد در اولویت دروس آموزشی قرار گرفت. این مدرسه کوچک که محصلین دوره اول آن فقط پانزده نفر بودند، مکتبی را در جهان اسلام بنیان‌گذاری کرد که اکنون حدود دوسوم مسلمانان اهل سنت جهان پیرو آن و یا تحت تأثیر آن قرار دارند. فلسفه جهادی این مکتب در اواسط قرن نوزده با قیام محمدرضا بریلوی در مناطق قبایلی «فتا» و قتل عام همه آنها به وسیله قوای انگلیس با شکست روبه‌رو شد، اما بعدها که در قرن بیست، شبه‌قاره هند پس از مبارزات طولانی به استقلال رسید و به دو کشور، و بخش مسلمان‌نشین و هندونشین در قالب پاکستان و هند تقسیم شد، فلسفه جهادی به ارتش پاکستان به ارث رسید و تا به امروز همچنان ارتش پاکستان از این میراث گران‌بها برای اهداف استراتژیک پاکستان در کشمیرِ تحت تسلط هند و در افغانستان بهره می‌گیرد.
بنابراین، عامل مهم در تقویت آنچه جریان افراط تصور شده است، بخش اطلاعاتی ارتش پاکستان به نام آی‌اس‌آی است که قرار است کشمیر را از هند جدا و به پاکستان ملحق سازد و در افغانستان حکومتی دست‌نشانده اسلام‌آباد حاکم کند. نقش ژنرال ضیاءالحق در رشد و توسعه رادیکالیسم اسلامی در آن است که او توانست منابع مالی مطمئن برای احزاب و مدارس دینی پاکستان در داخل و خارج به‌وجود بیاورد. تصویب قانون «زکات» و در اختیار قرار دادن درآمدهای حاصله به مدارس مذهبی و در همان حال باز کردن درِ ارتش برای ورود نیروهای اسلام‌گرا با همکاری احزاب اسلامی، مهم‌ترین اقدامات ژنرال ضیاءالحق در تقویت جریان جهادی مورد نظر ارتش پاکستان بود. اشتباه استراتژیک شوروی سابق در اشغال افغانستان پای اعراب ثروتمند نفتی را به پاکستان و افغانستان کشاند و دو مکتب جهادگر دیوبندی و سلفی ـ وهابی را در کنار هم قرار داد. حاصل نهایی این پیوند را می‌توان دو جریان محوری رادیکال القاعده با زیرمجموعه‌هایش و طالبان با گروه‌های هم‌فکرش در افغانستان و پاکستان دانست. هرچند القاعده سازمانی اساساً عربی است و طالبان ملیت پشتون دارند، ولی این دو جریان با تجربه حکومت اسلامی کوتاه‌مدت طالبان در افغانستان و حضور تحریک طالبان پاکستان و لشکر طیّبه در منطقه «فتا»، درحال کسب تجربه‌اندوزی برای تأسیس امارت‌های اسلامی هستند.
اما مسئله به همین سادگی‌ها نیست. جریان رادیکال اسلامی که اکنون تقریباً در همه کشورها به‌نوعی حضور یافته است، هواداران جدی و دشمنان جدی خاص خود را دارد و در همان حال گاه در مسیری قرار می‌گیرد که خلاف اهداف تعریف‌شده‌اش به‌نظر می‌رسد. رویارویی نظامی القاعده و آمریکا بعد از حادثه 11 سپتامبر که به دخالت نظامی آمریکا و ناتو در افغانستان و سقوط طالبان و اخراج القاعده منتهی شد، ابعاد گسترده منطقه‌ای و جهانی یافته است. آنچه جهان غرب آن را تروریسم القاعده‌ای می‌داند، در جمع هواداران القاعده جهاد فی سبیل‌الله دانسته می‌شود و با گذشت زمان، حس همدردی بیشتر در میان مسلمانان را برمی‌انگیزد. نحوه رفتار و عمل آمریکا و دنیای غرب که با نوعی اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی همراه شده است، به تقویت جایگاه هر دو مکتب دیوبندی و سلفی ـ وهابی در بخش‌های مهمی از جهان اسلام در شکل رادیکال آن منتهی شده و بخش میانه‌رو این دو مکتب به دلایل متفاوت، قدرت تأثیرگذاری محدودتری یافته‌اند. بااین‌حال، پاکستان و عربستان سعودی همچنان کانون‌های اصلی تقویت‌کننده بخش رادیکال گروه‌ها و سازمان‌های افراطی باقی مانده‌اند. همکاری مؤثری که بین دستگاه‌های امنیتی پاکستان و عربستان سعودی در جریان جهاد افغانستان شکل گرفته بود، همچنان درحال تقویت شدن است و از جریان افراط در جهت اهداف خاص استفاده ابزاری می‌کنند. این همکاری‌ها تا حد و سطح همکاری‌های هسته‌ای و فروش سلاح هسته‌ای پاکستان به عربستان سعودی نیز اخیراً رسانه‌ای شده است.