دلایل و دورنمای اختلاف اروپا و آمریکا درباره برجام


 دلایل و دورنمای اختلاف اروپا و آمریکا درباره برجام
 
از زمان انعقاد توافق هسته ای ایران با گروه 1+5، اروپایی ها همواره از آن حمایت و پشتیبانی کرده اند. در مقابل، در طی دو سال گذشته مخالفت و نارضایتی آمریکا درباره این توافق همواره رو به افزایش بوده تا جایی که دولت جدید این کشور رسما از لغو یا خروج از توافق صحبت می کند. در هفته های اخیر این تفاوت در رویکرد دوطرف تشدید شده و سخنان رهبران کشورهای اروپایی و همچنین نمایندگان اتحادیه اروپا درباره توافق هسته ای با ایران به روشنی در تضاد با آقای ترامپ است.  با توجه به اینکه آمریکا و کشورهای اروپایی به طور مشترک در جبهه واحدی حضور دارند و محور "غرب" را در روابط بین المللی تشکیل می دهند و همچنین تلاش مشترک و اجماع آنها برای تحقق این توافق، در نوشته حاضر دلایل و ریشه های این اختلاف و دورنمای احتمالی آن مورد بررسی قرار می گیرد. 
اگرچه باراک اوباما آشکارا از برجام حمایت کرده و آن را یکی از دستاوردهای سیاست خارجی دولت خود می دانست، اما در همان زمان هم در داخل این کشور به ویژه در کنگره مخالفت زیادی با توافق هسته ایران وجود داشت. اروپایی ها چه به صورت منفرد و چه در قالب اتحادیه واحد به صراحت و قاطعیت از این توافق حمایت کردند تا به محافل داخلی در آمریکا این پیام را انتقال دهند که در صورت لغو توافق در کنار این کشور نخواهند بود. با روی کار آمدن ترامپ و رویکرد یکجانبه وی در مسائل سیاست خارجی که اروپا در آن چندان جایگاه و وزنی ندارد، اروپایی ها بیش از پیش در این زمینه در تنگنا قرار گرفته اند. آنها همچنان تلاش دارند تا با تاکید بر حمایت و لزوم پایبندی به برجام، رهبران آمریکا را متقاعد کنند که در این توافق بمانند. اما سوال مهمی که این روزها هم برای ایران و هم برای آمریکا اهمیت حیاتی دارد این است که در صورت خروج آمریکا از توافق، اروپا چه موضعی اتخاذ خواهد کرد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال، قبل از هرچیز باید علل و ریشه های اختلاف کنونی و تفاوت در نگرش دوطرف را واکاوی کرد. 
اولین و مهمترین ریشه این اختلاف به دو مدل و دو الگویی که اروپا و آمریکا برای مدیریت بحران ها و چالشهای بین المللی به طور کلی ورابطه با جمهوری اسلامی ایران به طور خاص دارند، بر می گردد. در حالی که برجام دقیقا با معیارها و ملاک های اروپا در این زمینه همخوانی دارد، چندان با رفتار و رویکرد کلان آمریکا به ویژه جناح جمهوریخواه این کشور در مسائل بین المللی منطبق نیست. کنت والتز معتقد است که جایگاه قدرت بازیگران در عرصه بین المللی، به رفتار آنها شکل می دهد. رابرت کگان به تاسی از او در آستانه قرن جدید میلادی از شکاف اروپا و آمریکا در این زمینه سخن گفت. به اعتقاد او، در حالی که اروپایی ها در بهشت قانون و هنجارهای بین المللی زندگی می کنند(دنیای کانتی)، آمریکا در تاریخ مانده و در سودای قدرت و اتکای صرف به خویش است(دنیای هابزی). همین مساله ریشه بنیادی تفاوت و تضاد در نگرش آنها به موضوعی مانند برجام است. به ویژه زمانی که رئیس جمهور آمریکا شخصی مانند ترامپ باشد. دولت آمریکا این توافق را در تضاد با منافع و اهداف خود می داند زیرا تضمین های مدنظر این کشور و اهداف فراتر از برجام آن را تامین نخواهد کرد. در مقابل، اروپایی ها برجام را کاملا مطلوب و مناسب می دانند و نه تنها از آن حمایت می کنند بلکه بکارگیری این الگو برای بحران کره شمالی را نیز پیشنهاد می دهند. اروپایی ها برجام را بیش از هرچیز دستاوردی اروپایی می دانند که در چارجوب الگوی تجویزی اروپایی ها برای مدیریت بحران ها یعنی دیپلماسی اجبار(Coercive Diplomacy) و راهبرد کلان این اتحادیه در رابطه جمهوری اسلامی ایران که عبارت است از ترجیح سیاست تعامل(Engagement) بر سیاست مهار (Containment) ، تحقق یافته و باید از آن پاسداری شود. به میزانی که نظم بین المللی به این سمت سوق پیدا کند و الگوی اروپایی برای مدیریت بحران ها بیشتر مورد پذیرش قرار گیرد، امکان کنشگری و نقش آفرینی آنها نیز افزایش پیدا می کند. اما حاکم شدن یکجانبه گرایی آمریکایی که ترامپ امروز بدنبال آن است، نه تنها نقش آفرینی اروپا را محدود و بی اثر خواهد کرد بلکه اعتماد و اعتبار این اتحادیه را نزد کشورهایی مانند ایران در صورت لغو توافق از بین خواهد بُرد. 
تفاوت و تضاد در منافع اقتصادی و تجاری که بیشتر مد نظر طرفداران لیبرالیسم در روابط بین الملل است، نیز یکی دیگر از ریشه های این اختلاف است. پس از خروج آمریکا از بازار ایران، اروپایی ها بیش از هر کشور دیگری برای حضور در ایران تمایل و فرصت داشتند. زیرا هم بازار ایران برای حضور آنان تمایل و تقاضا داشت و هم شرکت های نفتی و صنایع اروپایی مجذوب بازار وسیع ایران بوده اند. اتحادیه  اروپا تبدیل به اولین شریک تجاری ایران شده بود . در سال 2006 بیش از 35 درصد کل واردات ایران از اتحادیه اروپا بوده است. مطرح شدن مساله هسته ای ایران حجم روابط اقتصادی اروپا با ایران را کاهش داد به طوری که این رقم در سال 2014 به 18 درصد رسید. توافق هسته ایران و لغو تحریم های مربوط به برنامه هسته ای بار دیگر به اتحادیه اروپا امکان داده است که با اشتیاق و قدرت بیشتری وارد بازار ایران شده و از مزایای آن بهره مند شود. آمارهای مختلف بیانگر رشد چشمگیر مبادلات تجاری کشورهای اروپایی با ایران در یک سال اخیر است به طوری که صادرات اتحادیه اروپا به ایران در ده ماهه نخست سال 2016 نسبت به مدت مشابه سال قبل چیزی حدود 23 درصد افزایش داشت. طبیعتا کشورهای اروپایی نمی خواهند که این بازار مناسب را از دست بدهند و برجام را پلی برای توسعه منافع اقتصادی خود در ایران می دانند. این در حالی است که آمریکا منافع اقتصادی چندانی در رابطه با ایران ندارد که لغو برجام به آن صدمه بزند. 
موضوع دیگر که به ویژه در سالهای اخیر در رابطه با برجام اهمیت یافته است، لابی شدید اعراب و اسرائیل  در آمریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایران و مشخصا توافق هسته ای است. این لابی ها در اروپا حضور کمرنگ تری دارند و از امکان تاثیرگذاری کمتری در رابطه با ایران برخوردار هستند اما در آمریکا حضور پررنگ و گسترده ای دارند و در چند سال اخیر ضمن اتحاد اعراب و اسرائیل برای لابی گری علیه توافق هسته ای، هم دولت و هم مردم آمریکا هدف تبلیغات گسترده این لابی ها بر ضد برجام قرار گرفته اند. اکنون این تنها دولت آمریکا نیست که با توافق هسته ای مخالف است بلکه بخش زیادی از مردم این کشور نیز با این توافق مخالف هستند. در نظرسنجی فاکس نیوز در آوریل سال جاری، 42 درصد مخالف توافق هسته ای ایران بودند و تنها 35 درصد از آن حمایت کرده اند. 
با توجه به این موارد، به نظر نمی رسد که در موضوع برجام اروپا به سادگی حاضر شود که موضع خود را تغییر داده و با آمریکا همراه شود. ضمن اینکه به موارد فوق باید خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که همواره اهرم نفوذ و فشار آمریکا در این اتحادیه بوده است و همچنین تاکید سران اروپایی(آلمان و فرانسه) بر ضرورت استقلال راهبردی از آمریکا و اتکای بیشتر به خود را اضافه کرد. اما سناریوی محتمل این است که اروپا به سمت "حمایت مشروط" از توافق حرکت کند و ایران را برای پذیرش برخی محدودیت های فراتر از برجام تحت فشار قرار دهد. تهاجمی شدن رفتار سیاست خارجی ایران و اعمال "تحریم های ثانویه" از سوی آمریکا بر ضد ایران که به طور مستقیم شرکت ها و کشورهای اروپایی را تحریم نمی کند اما به صورت غیر مستقیم آنها را تحت فشار و محدودیت قرار می دهد، دو عاملی هستند که می توانند اروپا را برای این کار متقاعد کنند. علاوه بر این، در صورت تشدید خصومت دولت آمریکا نسبت به ایران و تقویت احتمال حمله نظامی این کشور به ایران، اروپا ممکن است برای جلوگیری از این وضعیت و کاهش تنش ها بیش از پیش به آمریکا نزدیک شود تا بتواند بر آن تاثیر گذاشته و از بروز جنگ جلوگیری کند. اما در همه این موارد هم هدف اصلی و نهایی اتحادیه اروپا، حفظ توافق خواهد بود.