رژیم صهیونیستی و امکانسنجی جنگ جدید علیه محور مقاومت
مقدمه
از زمان شکلگیری ایدئولوژی توسعهطلب صهیونیسم، شاهد تهدیدات گسترده این ایدئولوژی بهخصوص در منطقه غرب آسیا بودیم که اوج آن اشغال سرزمین فلسطین با کمک قدرتهای بزرگ بود. برآیند این اشغالگری تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1947 بود. توسعهطلبی رژیم صهیونیستی حتی بعد از تشکیل آن نیز متوقف نشد و بهغیراز فلسطین بخشهایی از سرزمینهای اسلامی و عربی را اشغال کرد که تاکنون نیز بلندیهای جولان و مزارع شبعا را در اشغال دارد. توسعهطلبی رژیم صهیونیستی به اشغالگری محدود نمیشود و تهدیدات توسعهطلبانه همچون ایجاد فضای امنیتی، تضعیف حاکمیتهای ملی، جلوگیری از شکلگیری دولتهای مستقل و مردمی و همچنین بیثباتسازی سیاسی و امنیتی کشورهای پیرامون را در دستور کار خود دارد. همین امر موجب شده است ایدئولوژی صهیونیسم و رژیم وابسته به آن به بزرگترین تهدید حال حاضر جهان اسلام و عرب و همچنین مناطق غرب آسیا و شمال آفریقا تبدیل شود. کشورهای عربی و اسلامی بارها سعی کردهاند که به مقابله با این تهدیدها بپردازند، ولی به دلیل عواملی همچون روابط قدرتهای بزرگ با این رژیم، درپیش گرفتن خط سازش و تسامح برخی از کشورهای منطقه با ایران رژیم، و همچنین برسازی تهدیدات غیرواقعی بهجای تهدید اصلی این امر تا به امروز محقق نشده است.
جمهوری اسلامی ایران با شناخت تهدیدات واقعی به مقابله با ایدئولوژی صهیونیسم و رژیم صهیونیستی پرداخته و توانسته است بهتدریج با احیای نقش منطقهای خود، ائتلاف فراگیری را با نام محور مقاومت و متشکل از کشورهایی همچون سوریه و گروههای مقاومتی همچون حزبالله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین و جنبش حماس شکل دهد. این محور با تداوم مقاومت زمینه آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 و نوار غزه در سال 2005 را فراهم کرد و همچنان به مقابله خود با این رژیم ادامه میدهد. با توجه به اقدامات محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، این محور ضمن کاهش سطح تهدیدات رژیم صهیونیستی، به بزرگترین تهدید این رژیم تبدیل شده است و این امر را میتوان از اسناد راهبردی و همچنین سخن مقامات این رژیم دریافت.
بهدلیل اینکه تهدید درکشده توسط رژیم صهیونیستی ازسوی جمهوری اسلامی ایران دارای فاصله جغرافیایی است و همچنین از هزینههای درگیری بالا برخوردار است، این رژیم سعی دارد ازیکسو، با حملات نظامی محدود و کنترلشده به منافع ایران در نزدیکی مرزهایش، ضمن بالا نرفتن هزینههای درگیری، پاسخی مستقیم به تهدیدات بدهد؛ برای مثال، رژیم صهیونیستی به برخی از مواضع جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت حملات محدود و هدفمند موشکی و هوایی کرده است. البته این حملات محدود را بدون تبلیغات گسترده انجام میدهد تا از کنترل خارج نشود و ابعاد آن نیز فراگیر نگردد. ازسویدیگر، یکی دیگر از راهبردهای مورد استفاده رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران راهبرد اقدام غیرمستقیم است، بهاینگونه که با حمله و ضربه وارد کردن به شرکای راهبردی و گروههای مقاومت حامی جمهوری اسلامی ایران، آن را تحتفشار قرار دهد؛ برای مثال، میتوان به بمبارانهای پراکنده منافع نظام سوریه و همچنین مواضع حزبالله لبنان اشاره کرد که هدف آن بالا بردن هزینه همپیمانی با جمهوری اسلامی ایران است. همه موارد ذکرشده قابلیت تبدیل شدن به یک جنگ مقطعی یا فراگیر را دارند.
اگر حتی بپذیریم که احتمال بروز جنگ مقطعی و یا فراگیر میان رژیم صهیونیستی و محور مقاومت در شرایط کنونی کم باشد، با توجه به سطح اثرگذاری جنگ، میباید احتمال کم آن نیز بهطورجدی ازسوی تحلیلگران و تصمیمسازان مورد توجه، تحلیل و بررسی قرار گیرد. همین امر امکانسنجی این جنگ احتمالی را ضروری میسازد.
پیشرانهای جنگ احتمالی میان رژیم صهیونیستی و محور مقاومت
عواملی بهعنوان پیشران میتوانند احتمال جنگ میان رژیم صهیونیستی و محور مقاومت را افزایش دهند که مهمترین آنها عبارتاند از:
1. افزایش تهدیدات محور مقاومت: قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران و محور تحت رهبری آن یعنی محور مقاومت بهتدریج درحال افزایش و بهعنوان چالشی جدی برای رژیم صهیونیستی مطرح است، بهطوریکه درحال برهم زدن موازنه قوا به نفع محور مقاومت است. نظریات رئالیستی عنوان میکنند که هرگاه در ساختار نظام بینالملل وضعیتی ایجاد شود که زمینه برتری یک طرف فراهم شود، طرف مقابل موازنهسازی میکند و ممکن است یکی از ابزارهای این موازنهسازی ایجاد جنگ جدید باشد. در ابتدای بحران سوریه تصور میشد که محور مقاومت با چالشی جدی روبهرو شده است، ولی بهتدریج با کسب پیروزیهای مختلف در سوریه، عراق و لبنان این محور به تثبیت و تقویت جایگاه خود پرداخت و به قدرتی انکارناپذیر تبدیل شد. بهخصوص جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان در طول این بحران به بازیگران قدرتمند منطقهای و مؤثر فرامنطقهای تبدیلشدهاند و این بازیگری و نقش تاحدودی ازسوی بسیاری از کشورها و قدرتها پذیرفته شده است. تقویت و تثبیت جایگاه محور مقاومت یک آسیب جدی برای رژیم صهیونیستی بوده است که در بلندمدت بقای آن را با تهدید روبهرو میکند.
2. فعال شدن جبهه جولان: بهدلیل تقاضای نظام سوریه برای حضور مستشاری جمهوری اسلامی ایران، نهتنها نظام سوریه سقوط نکرد، بلکه زمینه حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در این کشور بیشازپیش فراهم شد که این امر مهمترین تهدید برای رژیم صهیونیستی محسوب میشود. تا قبل از بحران سوریه، جبهه جنوب لبنان و نوار غزه علیه رژیم صهیونیستی فعال بود و با فعال شدن جبهه جولان، جبهه جدیدی علیه این رژیم گشوده شده که از دو جهت برای این رژیم آسیبزاست: اول اینکه، جبهه جولان مانند جبهه جنوب لبنان در ارتفاع واقع شده و این امر از نظر نظامی یک مزیت برای دشمنان رژیم صهیونیستی محسوب میشود و دوم اینکه، جبهه جنوب لبنان به جبهه جولان متصل است و زمینه را برای ایجاد یک کمربند بههمپیوسته فراهم میکند که درصورت فعال شدن احتمالی جبهه کرانه باختری، امکان اتصال این جبهه به این کمربند وجود دارد. این آسیب ضمن داشتن آثار کوتاهمدت، آثار جدی بلندمدتی بر امنیت رژیم صهیونیستی دارد. همین امر این رژیم را به ایجاد اختلال در اتصال میان جبهه وامیدارد که تحقق این هدف نیازمند درگیری محدود یا فراگیر است.
3. زمینهسازی برای اعمال سیاست چمنزنی: یکی از راهبردهای دائم محور مقاومت در راستای ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات رژیم صهیونیستی، تقویت توان دفاعی خود است. در چند ماه اخیر، مقامات و رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی مطالب زیادی را درمورد تقویت ذخایر موشکی و تونلهای حزبالله و همچنین ایجاد کارخانههای تولید تسلیحات در پیرامون این رژیم، توسط محور مقاومت مطرح کردهاند که نشان از زمینهسازی و آماده کردن افکار عمومی داخلی و بینالمللی برای انجام یک عملیات نظامی دیگر دارد. بهنظر میرسد رژیم صهیونیستی برای کاهش تهدیدات محور مقاومت فعال در پیرامونش، سیاست حملات مقطعی و مؤثر با عنوان چمنزنی را افزایش دهد و ابعاد آن را گستردهتر از حملات کنونی کند. سیاست چمنزنی در راستای پیگیری استراتژی تضعیف محور مقاومت بهکار گرفته میشود؛ بهاینصورت که رژیم صهیونیستی هرازگاهی برای تضعیف مقاومت و همچنین مشغول کردن مقاومت به امور داخلی، عملیاتهای نظامی کوتاهمدت و کنترلشدهای را اجرا میکند. با توجه به افزایش تواناییهای نظامی گروههای مقاومت در پیرامون رژیم صهیونیستی، زمان اجرای چنین سیاستی فراهم است و این امر یعنی نزدیک بودن جنگ.
4. خروج نیروهای آمریکایی از سوریه: دونالد ترامپ در 19 دسامبر 2018 اعلام کرد که نیروهای آمریکایی از سوریه خارج میشوند. با فرض خروج آمریکا از سوریه بهنظر میرسد این امر موجب تقویت موضع محور مقاومت میشود و زمینه را برای تضعیف متحدان آمریکا همچون صهیونیستها در بحران سوریه فراهم میکند که برای صهیونیستهایی که خواهان حضور فعالانه آمریکا در منطقه غرب آسیا هستند مطلوب نیست. بهنظر میرسد خروج آمریکا سبب افزایش حملات رژیم صهیونیستی به سوریه خواهد شد؛ زیرا این رژیم خود را در وضعیت دفاعیای میبیند که باید با افزایش حملات به منافع ایران و نیروهای مقاومت تهدیدات را کاهش دهد که این امر احتمال جنگ دیگری را در منطقه افزایش میدهد.
5. برآوردهای امنیتی: یکی دیگر از پیشرانهای آغاز جنگ احتمالی ازسوی رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت برآوردهای امنیتی نهادهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی است. براساس آنچه از این برآورده درز پیدا کرده است میتوان دریافت که این رژیم با توجه به تهدیدات پیرامونی، خود را ناگزیر از جنگ در سال 2019 میداند؛ برای مثال، اندیشکده مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی (INSS) در گزارش جدیدی به مقامات صهیونیست که توسط روزنامه هاآرتص بخشی از آن در 16 ژانویه 2019 منتشر شده بیان میدارد که «متلاطمترین جبهههایی که اسرائیل با آن مواجه است سوریه، لبنان و نوار غزه است. در هر سه آنها، علیرغم وجود بازدارندگی، پتانسیل بالایی برای افزایش تنشها بهسمت درگیری وسیع و جنگ با بیش از یک جبهه بهصورت همزمان وجود دارد». این گزارش بیان میدارد «در سال ۲۰۱۹، علیرغم اینکه ایران همچنان چالش شماره یک رژیم صهیونیستی خواهد بود، اما منطقه بهقدری پرتنش میشود که جبهههای متعددی میتواند علیه این رژیم گشوده شود. اسرائیل باید خود را برای جنگی تمامعیار در سال جاری آماده کند و حتی احتمال دارد که مجبور شوند بهطور مستقیم به لبنان یا ایران نیز تهاجم کنند». تولید ادبیات درمورد جنگ و درز آن، ازسوی اندیشکدههای مؤثر همچون اندیشکده مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی که مسئولیت سنجش چالشهای امنیتی و نظامی پیشِ روی رژیم صهیونیستی و ارائه اسناد چشمانداز به مقامات این رژیم را برعهده دارند میتواند بیانگر تلاش بخشی از حاکمیت این رژیم برای آمادهسازی زمینه جنگ جدید در میان مقامات و افکار عمومی رژیم صهیونیستی باشد.
6. مشکلات مالی محور مقاومت: یکی دیگر از پیشرانهای آغاز جنگ جدید علیه محور مقاومت ازسوی رژیم صهیونیستی، مشکلات مالی این محور است. بعد از رویکار آمدن دونالد ترامپ، فشار بر روی محور مقاومت تشدید شده و تیم وی با تمرکز بر موضوعات اقتصادی درصدد پیشبرد فشار حداکثری علیه این محور هستند. افزایش انواع تحریمها علیه همه کشورها و گروههای مقاومت، کاهش درآمدهای نفتی، کاهش دلاری بودجههای نظامی، نیاز مالی سوریه به بازسازی و رکود اقتصادی سبب شده است که محور مقاومت از این لحاظ در تنگنا قرار گیرد. این وضعیت ممکن است این تصور را در رژیم صهیونیستی ایجاد نماید که محور مقاومت دچار ضعف شده و شرایط برای آسیب زدن به آن فراهم است.
7. تلاش احتمالی نتانیاهو برای اعمال نظریه انحراف اذهان: براساس نظریه انحراف اذهان، سیاستمداران گاهی اوقات برای انحراف اذهان عمومی یک کشور و کسب حمایت عمومی، اقدام به درگیر کردن اذهان به موضوع انحرافی از جمله جنگ میکنند تا اهداف شخصی و گروهی خود را پیش ببرند. با توجه به وضعیت دشوار سیاسی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، که ازیکسو، با پروندههای قضایی روبهروست و ازسویدیگر، وضعیت سیاسی مطلوبی برای موفقیت در انتخابات زودهنگام آوریل 2019 ندارد، ممکن است وی و حزب لیکود بخواهند در پناه جنگی جدید به وضعیت خود سروسامان دهند. گفتنی است نتانیاهو و حزب متبوعش راستگرا هستند و تاکنون با شعارهای تأمین امنیت توانستهاند سالها قدرت را در این رژیم در اختیار داشته باشند و جنگ میتواند زمینه انحراف اذهان عمومی از شکستهای مختلف آنها و نیز زمینه ترمیم شرایط به نفع آنها را فراهم نماید.
8. حمایت برخی از کشورها و بازیگران منطقهای از جنگ: برخی از کشورهای منطقه همچون عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و اردن و همچنین معترضان سوری و جریان 14 مارس لبنان که درمورد تهدید برساخته ایران و محور مقاومت نگرانی دارند، از هرگونه اقدام نظامی علیه این محور حمایت میکنند؛ خواه این اقدام نظامی ازسوی آمریکا باشد، خواه ازسوی رژیم صهیونیستی، بهخصوص در شرایط کنونی که در برنامههای سیاسی و امنیتی خود در یمن، سوریه و لبنان با شکست روبهرو و همینطور از اقدام عملی و جدی آمریکا علیه محور مقاومت نیز ناامید شدهاند. این حمایت اگرچه ظاهری و رسمی نخواهد بود، بهنظر میرسد در سطح پنهانی و اطلاعاتی و حتی مالی انجام گیرد. برخی از اسناد فاششده، نمایانگر حمایتهای این کشورها و بازیگران از تحرکات امنیتی و نظامی علیه محور مقاومت در جنگهای گذشته بوده است.
پسرانهای جنگ احتمالی میان رژیم صهیونیستی و محور مقاومت
عواملی بهعنوان پسران میتوانند احتمال جنگ میان رژیم صهیونیستی و محور مقاومت را کاهش دهند که مهمترین آنها عبارتاند از:
1. تنشزدایی با جهان عرب: بهنظر میرسد صهیونیستها با استفاده از فضای مبهم جهان عرب و فشار ایالات متحده آمریکا به کشورهای عربی برای سازش با رژیم صهیونیستی، اقدام به تدارک سفرهای مقامات این رژیم به پایتختهای عربی کردهاند. در این شرایط، علیرغم خواست برخی از کشورهای منطقه از اقدام نظامی علیه محور مقاومت، هرگونه درگیری جدی این رژیم با پیرامون خود بهدلیل تحت تأثیر قرار گرفتن جهان عرب خللی در این روند ایجاد خواهد کرد که این امر در سطح راهبردی مطلوب این رژیم نیست و خلل جدی در عادیسازی روابط با کشورهای عربی ایجاد میکند. بهنظر میرسد در بعد بینالمللی و منطقهای آغاز جنگ و تلفات گسترده در شرایط فعلی تقریباً تمام دستاوردهای بینالمللی این رژیم را در این چند سال که درجهت پیشبرد دو هدف یعنی تبدیل جمهوری اسلامی ایران به اصلیترین تهدید منطقه غرب آسیا و پیشبرد روند سازش با کشورهای عربی بوده ازبین خواهد برد. بهنظر میرسد رژیم صهیونیستی نخواهد گذاشت به این راحتی این فرصت تاریخی برای این رژیم ازبین برود.
2. آسیبپذیری امنیتی رژیم صهیونیستی: یکی دیگر از پسرانهای جنگ احتمالی را میتوان تحلیلهای کارشناسان از آسیبپذیری صهیونیستها در بعد امنیتی و نظامی و همچنین آسیبپذیری شهرکهای صهیونیستنشین از محور مقاومت دانست: نخست، رصد عملیات و غافلگیری کماندوهای ارتش رژیم صهیونیستی و همچنین نمایش رصد دقیق اتوبوس صهیونیستها در نوار غره در درگیریهای آبان 1397، نشان از آسیبپذیری امنیتی نیروهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی دارد؛ دوم، تسلیحات موشکی نقطهزن پیشرفته محور مقاومت میتواند وسایل نقلیه و تانکهای درحال حرکت را هدف قرار دهد و نتیجه هرگونه عملیات را معکوس کند؛ سوم، موشکباران وسیع شهرکهای صهیونیستنشین با صدها موشک ازسوی گروههای مقاومت است، گفتنی است دفاع فوقمدرن موشکی صهیونیستها موسوم به گنبد آهنین، علیرغم همه مدرنیزهسازی و بازسازیها، نتوانست مانع اصابت تعدادی از این موشکها شود. این گنبد آهنین نتوانسته در مقابل موشکهای حماس و جهاد اسلامی کارکرد دلخواه را داشته باشد، چه رسد به موشکهای پیشرفتهتر حزبالله لبنان. جنگ 33روزه در سال 2006 با لبنان و جنگهای غزه نشان داد که معادله درگیری تغییریافته و این رژیم دیگر نمیتواند مانند جنگهای گذشته بر برتری نظامی خود اعتماد کند. مقاومت با پشتسر گذاشتن چندین جنگ، اکنون تجربه کافی برای ورود به جنگی را دارد که میزان آسیبهای نظامی، اقتصادی و انسانی را چنان سازد که محاسبه آن بسیار دشوار باشد؛ خصوصاً که مقاومت لبنان در سالهای اخیر تجارب بسیاری را اندوخته است. نتیجه این دادهها یعنی آسیبپذیری امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی میتواند رژیم صهیونیستی را با بحران جدی امنیتی روبهرو سازد.
3. عدم تمایل ایالات متحده آمریکا به جنگ جدید: دونالد ترامپ و مشاور امنیت ملی وی یعنی جان بولتون در چند ماه اخیر تلاش زیادی برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران با ایجاد یک انسجام راهبردی در عرصه منطقهای و بینالمللی کردهاند. دراینراستا، هرگونه درگیری متحدان این کشور به چالشهای حاشیهای، این انسجام را با مشکل روبهرو خواهد کرد. بهنظر میرسد آمریکا با فشار به متحدان خود درتلاش است این چالشهای حاشیهای را برطرف کند و تمام قوای خود را به راهبرد اصلی یعنی فشار حداکثری بر ایران متمرکز کند. شروع هر جنگی در مناطق پیرامون فلسطین اشغالی و تلفات احتمالی موجب توجه نگاه جهانی به قضیه فلسطین و خارج شدن موضوع ایران از اولویت خواهد شد که این امر بههیچوجه مطلوب ایالات متحده آمریکا نخواهد بود تا بتواند روند سازش موردنظر ترامپ موسوم به معامله قرن را به پیش ببرد.
4. راهبرد موازنه از راه دور ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا: یکی از متغیرهای اثرگذار بر شروع جنگ بهخصوص جنگ فراگیر با محور مقاومت، سیاستهای ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیاست. راهبرد سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آسیا در چند سال اخیر به سویی پیش رفته که از درگیر شدن جدی و مستقیم در مسائل غرب آسیا بپرهیزد و با ایجاد موازنه از راه دور، تحولات این منطقه را از دور کنترل کند. این راهبرد در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما آغاز شده و بهنظر میرسد با تغییرات تاکتیکی در دوران دونالد ترامپ هم ادامه داشته باشد که مثال بارز آن خروج آمریکا از شرق سوریه است. همین مسئله رژیم صهیونیستی را که امنیت خود را در درگیر بودن ایالات متحده آمریکا در مسائل منطقهای تعریف کرده، به تأمل بیشتر درخصوص ورود به درگیری منطقهای سوق میدهد؛ زیرا بهنظر میرسد تصمیمگیران این رژیم تا زمانی که از حمایت آمریکا اطمینان حاصل نکنند اقدام گستردهای انجام نخواهند داد. گفتنی است به عقیده برخی از کارشناسان، سیاست آمریکا درقبال رژیم صهیونیستی بهگونهای است که از این رژیم در برابر تهدیدات وجودی حمایت نظامی، امنیتی و سیاسی کامل کند، بهطوریکه برای حفظ موجودیت آن از ورود به جنگی تمامعیار دریغ ندارد؛ اما در مقابل اقدامات رژیم صهیونیستی که بیشتر جنبه افزایش و طرحریزی قدرت دارد، سیاست حمایت سیاسی را درپیش میگیرد. اگرچه صهیونیستها تلاش زیادی دارند که تهدیدات کنونی علیه خود را بهعنوان تهدیدات وجودی مطرح کنند، بهنظر میرسد مقامات آمریکایی به این تحلیل نرسیدهاند و اطمینانی به ماجراجویی جدید این رژیم در منطقه ندارند، بلکه آن را برخلاف منافع خود نیز میدانند.
5. تجدید روابط میان حماس و محور مقاومت: با توجه به بحران سوریه شکافهایی در روابط گروههای فلسطینی با محور مقاومت ایجاد شده و این امر فضایی را برای تحرک صهیونیستها ایجاد کرده بود. بهنظر میرسد با توجه به تجدید و تقویت روابط میان حماس با حزبالله لبنان و محور مقاومت، گشایشی در محورهای جدید و همینطور پیوستگی آنها ایجاد شده است؛ لذا میزان ضربهپذیری افزایش یافته و ممکن است آغاز یک جنگ محدود، به جنگی فراگیر منتهی شود؛ بهخصوص که راهبرد جدید حزبالله لبنان درصورت جنگ احتمالی، کشاندن جنگ به داخل سرزمینهای اشغالی است. این چالش در کنار مشکلات کنونی این رژیم در بیتالمقدس و کرانه باختری رود اردن و همینطور بحرانهای بعد از قانون اسرائیل کانون یهود که موجب واگرایی بیشتر فلسطینیان 1948 شده است، صهیونیستها را در راهاندازی جنگ جدید با تردیدهایی روبهرو میکند.
6. بحرانهای اقتصادی در سرزمینهای اشغالی: شروع هر جنگ جدید نیازمند منابع مالی است و رژیم صهیونیستی هم در چند سال اخیر درگیر رکود اقتصادی و کاهش درآمد از گردشگری بوده، بهطوریکه از منابع کافی برای آغاز جنگ برخوردار نیست. کسری بودجه رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۸ به بیش از ده میلیارد دلار از حدود 92 میلیارد دلار بودجه سالیانه رسیده است و درمقابل، درآمد رژیم صهیونیستی از مالیات در سال ۲۰۱۸ در مقایسه با سال قبل، 9/0 درصد روند نزولی به خود گرفته است. این آمارها و همچنین اخبار از نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی، زمینهچینی ورود به یک جنگ را برای این رژیم سخت میکند.
جمعبندی و توصیههای راهبردی
بهدلیل سطح بالای تنش میان محور مقاومت و رژیم صهیونیستی، وقوع جنگ میان طرفین در سطوح مختلف همواره از احتمال زیادی برخوردار است، بهخصوصکه شرایط کنونی منطقه حالتی ناپایدار دارد و همچنین فشارهای آمریکا علیه محور مقاومت تشدید شده است. البته این امر با پیشرانها و پسرانهایی روبهروست. با توجه به مطالب ارائهشده، چند راهکار جهت تقویت محور مقاومت برای مواجهه با این چالش ارائه میشود:
1. تداوم مقاومت در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن: رژیم صهیونیستی سالها بهدنبال برقراری رژیمی بر روابط خود با گروههای مقاومت است تا بهوسیله این رژیم بتواند پویایی این منطقه را در ژئوپلیتیک محور مقاومت کمرنگ کند. بهنظر میرسد تداوم درگیری و چالش برای رژیم صهیونیستی در این مناطق، زمینهساز ایجاد بحران داخلی یعنی ناکارآمد نشان دادن دولت در مبحث امنیت و همینطور بحران خارجی یعنی ایجاد اختلال در روند سازش با کشورهای عربی شود. برای ایجاد مانع در برابر این هدف صهیونیستها، محور مقاومت باید جبهه مختلف را پویاتر از پیش نگه دارد.
2. تقویت توان اطلاعاتی و امنیتی گروههای مقاومت: تقویت توان اطلاعاتی و امنیتی گروههای مقاومت زمینهساز ایجاد توازن اطلاعاتی شده که دستاورد آن کاهش تلفات و جلوگیری از عملیاتهای غافلگیرانه رژیم صهیونیستی شده است. بهنظر میرسد این گروهها ضمن نیاز به تقویت تسلیحات نظامی، بیشازپیش به تقویت توان اطلاعاتی و امنیتی در بعد انسانی و تجهیزاتی نیاز دارند تا بتوانند در جنگهای اطلاعاتی موفقتر عمل کنند.
3. تشدید فعالیت رسانهای ضد جنگ: افکار عمومی جهانی عموماً نسبت به آغاز جنگ واکنش منفی نشان میدهد. بهنظر میرسد تولید محتوای چندرسانهای برای فضای مجازی و رسانههای مؤثر درمورد ماجراجویی جدید رژیم صهیونیستی و در رسانههای منطقهای و بینالمللی، کمک مناسبی درجهت جلوگیری از جنگ خواهد شد.
4. شناسایی و ایجاد مانع در تحقق اولویتهای رژیم صهیونیستی در سوریه: اولویت کوتاهمدت رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، رصد تحولات و همچنین مراقبت از فضای حیاتی در اطراف مرزهای سوریه و فلسطین اشغالی در مناطق جولان است، بهطوریکه هر تحرکی را از طرف گروههای مقاومت بهویژه جنبش حزبالله لبنان تحتنظر دارد و علیه آن اقدام میکند و همینطور فضایی را مهیا کرده است که برخی از معارضان مسلح که دارای ارتباطاتی با نهادهای امنیتی این رژیم هستند در این منطقه حضور داشته باشند و مانع فعالیت نیروهای جمهوری اسلامی ایران و جنبش حزبالله لبنان در این منطقه شوند. اولویت بلندمدت رژیم صهیونیستی حذف ایران در سوریه است. یکی از موانع جدی تحقق این اولویتها، موفقیت راهبرد بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با رژیم صهیونیستی، تداوم حضور محور مقاومت در مرزهای شمالی و جنوبی فلسطین اشغالی است. بهنظر میرسد جمهوری اسلامی ضمن حفظ وضعیت کنونی باید درجهت تقویت حضور در مرزهای شمال شرقی فلسطین اشغالی در بلندیهای جولان تحرک بیشتری هرچند بهصورت نمایشی داشته باشد؛ زیرا ناامن شدن مرزها این رژیم را بیشتر در حالت دفاعی قرار خواهد داد و هزینههای امنیتی و سیاسی سنگینی را به رژیم صهیونیستی وارد میکند.
5. اولویتدهی به قضیه فلسطین: افزایش فعالیت در عرصههای مختلف سیاسی و رسانهای در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی برای اولویتدهی به قضیه فلسطین و تهدیدات رژیم صهیونیستی میتواند به راهبردهای اتخاذی این رژیم بهخصوص ائتلافسازی امنیتی و نظامی در منطقه غرب آسیا آسیب جدی بزند.
6. افزایش تعاملات و مراودات بینالمللی: یکی از راههای تضعیف بیشتر رژیم صهیونیستی در شرایط محیطی کنونی، افزایش تعاملات و مراودات بینالمللی و فعال شدن دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بهویژه با اروپا، برای نشان دادن این امر است که برخلاف ادعای رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران بهجز با رژیم صهیونیستی دشمنی ندارد و خطری برای هیچ کشوری محسوب نمیشود و دراینمیان، استراتژی بازدارندگی و دفاعی خود را برای بازیگران عرصه بینالمللی توجیه نماید تا ایرانهراسی موجود را کمرنگ نماید.
7. کاهش تنش با کشورهای منطقه: یکی دیگر از عوامل تقویت راهبرد بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در مقابل رژیم صهیونیستی، کاهش سطح تنش میان بازیگران فعال در صحنه غرب آسیاست. درگیر شدن جمهوری اسلامی ایران با پروندههای غیر از رژیم صهیونیستی، هزینههای امنیتی این رژیم را کاهش خواهد داد و درعوض، هزینههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران را افزایش خواهد داد که از این امر رژیم صهیونیستی بهره خواهد برد. دراینراستا، جمهوری اسلامی فارغ از دشمنیهای طرفهای مهم منطقه مانند عربستان سعودی باید سعی کند که تنش فعلی فعالتر از گذشته نشود.
8. تقویت قدرت تهاجمی و دفاعی سایبری: یکی از ابزارهای نوین که نقش زیادی در موفقیت راهبرد بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران دارد قدرت تهاجمی و دفاعی سایبری است؛ بهدلیل اینکه امور نظامی جدید اکثراً بر پایه هایتِک (فنّاوری پیشرفته) استوار است و این ابزارها مستلزم استفاده از فضای سایبری است و این فضا از قابلیت خرابکاری بالایی هم برخوردار است؛ درضمن، درصورت عدم فعالیت در این زمینه، راه برای کاهش هزینههای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی هموار میشود.
Your Comment