چرا میانجیگری مصر در بحران غزه پذیرفتنی نیست؟


چرا میانجیگری مصر در بحران غزه پذیرفتنی نیست؟
 

 
سه‌شنبه 14 مرداد 1393
 
 

هم‌زمان با گسترش عملیات نظامی رژیم صهیونیستی با عنوان «عملیات صخره سخت» در نوار غزه تلاش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای ایجاد آتش‌بس و پایان دادن به مخاصمه خونین صورت گرفته است. در این راستا، مصر به‌عنوان پیشرو در روند صلح و سازش میان اعراب و رژیم صهیونیستی، تلاش مجدد خویش را برای خروج از بن‌بست و برقراری آتش‌بس فوری میان حماس و رژیم صهیونیستی به‌کار گرفته است.
نقش مصر مورد قبول آمریکا و اروپا و اتحادیه عرب بوده و رژیم صهیونیستی هم با ملاحظات خاص خود از ابتکار دولت مصر استقبال کرده است. بی‌تردید حماس نسبت به حسن‌نیت رهبران نظامی مصر در میانجیگری جنگ خونین اخیر دچار تردید و ابهام است. وقایعی که منجر به سرنگونی دولت قانونی اسلام‌گرا به رهبری محمد مرسی از سوی نظامیان به رهبری السیسی گردید و متعاقب آن، تروریست خواندن جنبش اخوان‌المسلمین از سوی دولت جدید مصر و متهم نمودن اخوانی‌ها به فروش اسناد محرمانه دولتی و همکاری با حماس، بر تیرگی روابط افزوده است؛ زیرا دولت حماس بازوی سیاسی جنبش فراگیر اخوانی‌ها در منطقه و شریک راهبردی دولت محمد مرسی محسوب می‌گردید.
بدین ترتیب، از دیدگاه رهبران حماس، اصل اساسی در میانجیگری یعنی بی‌طرفی دولت نظامی مصر برای ایجاد آتش‌بس رعایت نشده است. در جبهه‌بندی‌های اخیر در منطقه، مصر به رهبری نظامیان در کنار عربستان و دیگر شیخ‌نشین‌های محافظه‌کار عرب همواره حامی وضعیت موجود بوده و هست؛ جبهه‌ای که در قبال تجاوز خونین اخیر با سکوت مرگبار نه‌تنها اقدامی در کاهش آلام مردم غزه انجام نداده، بلکه با متهم ساختن حماس به ماجراجویی سیاسی، خواهان خودداری این جنبش از هر اقدام تلافی‌جویانه و پذیرش خواست تل‌آویو شده است.
اما در مورد تلاش وافر مصر برای ایجاد نقش مؤثر در مناقشه رژیم صهیونیستی و فلسطین باید اضافه نمود:
1.‌ پس از برکناری دولت محمد مرسی از قدرت، تنش‌های سیاسی به‌رغم سرکوب طرفدران اخوان‌المسلمین، همچنان ادامه دارد و محروم نمودن اخوانی‌ها از حقوق مدنی و سیاسی و دستگیری‌های گسترده رهبران و صدور احکام کیفری سنگین از سوی دادگاه‌های دولتی، تأثیری در بهبود اوضاع نداشته است. در چنین شرایطی، دولت نظامی مصر برای فرافکنی مشکلات و خروج از انزوای سیاسی، نقش‌آفرینی در بحران غزه را فرصت مغتنمی دانسته و تلاش می‌کند با بازگشت به روند همکاری با آمریکا و کشورهای عرب منطقه، شرایط جدیدی را برای جذب سرمایه‌های بین‌المللی و بی‌اثر نمودن تحرکات مخالفین داخلی برای بازگشت به قدرت فراهم سازد.
2.‌ منافع مصر جدید با منافع رژیم صهیونیستی در منطقه همپوشانی دارد. از نظر رهبران نظامی مصر، اخوان‌المسلمین و شاخه‌های مختلف آن در منطقه، یک گروه تروریستی هستند که در این مسیر، ریشه‌کنی و نابودی تشکیلات وابسته به این جنبش را در دستور کار قرار داده‌اند. خصومت اخیر میان حماس و مصر هم در ارتباط رهبران حماس با سران جنبش ارشادی مصر نهفته است. بنابراین، هیچ‌گونه حلقه ارتباطی میان نظامیان مصر با رهبران جنبش حماس برای رایزنی و نزدیکی مواضع و پذیرش طرح جدید وجود ندارد و از نظر کارشناسان مسائل منطقه، تلاش مصر برای ایفای نقش میانجیگری بیشتر مصرف داخلی دارد.
3.‌ علاوه بر مخالفت حماس با نقش فعال مصر در برقراری آتش‌بس جدید در نوار غزه، کشورهای تأثیرگذاری چون: ترکیه، قطر و ایران نظر مساعدی به رویکرد مصر ندارند. ترکیه به رهبری اردوغان، از دولت جدید مصر به‌عنوان دولت کودتا نام می‌برد، به طوری که در مصاحبه اخیر نیز اردوغان ضمن حمله به سیاست‌های دولت مصر، السیسی را فردی مستبد دانست که توان تأثیرگذاری مثبت در بحران را ندارد. در کنار ترکیه قطر نیز مخالف سیاست‌های منطقه‌ای مصر است. دولت قطر حامی اصلی اخوانی‌هاست. بیشتر رهبران دینی اخوان ازجمله «القرضاوی» در دوحه حضور دارند. علاوه بر این، حضور خالد مشعل در قطر بر نقش این کشور جزیره‌ای افزوده است. پس از قطع ارتباط حماس با مصر، جنبش حماس تلاش دارد با نزدیکی تشکیلاتی به قطر، فضایی برای حیات سیاسی خویش در نوار غزه و منطقه مهیا سازد. همچنین نباید از رقابت قطر و ترکیه با عربستان درپی تحولات عمیق منطقه تحت عنوان بهار عربی غافل ماند. لذا به‌نظر می‌رسد در شرایط فعلی مصر نمی‌تواند همچون سابق گزینه مطلوبی برای میانجیگری قلمداد گردد.
4.‌ در کنار مخالفت ترکیه و قطر به‌دلیل تضاد منافع و اتخاذ سیاست‌های مستقل، ایران نیز می‌تواند به‌خاطر حمایت اصولی از آرمان مردم فلسطین و مخالفت ریشه‌ای با صلح غیرعادلانه، مانع بزرگی در مسیر تحرکات دیپلماتیک قاهره در منطقه محسوب گردد. جمهوری اسلامی ایران حمایت از مسلمانان جهان را وظیفه ایدئولوژیک و از ارزش‌های آرمانی خود تلقی می‌کند و در این راه منافع ایدئولوژیک و آرمانی را بر منافع مادی ترجیح می‌دهد. گرچه برخی اشتباهات استراتژیک رهبران حماس در شناخت مسیر درست تحولات منطقه به‌ویژه بحران سوریه موجب واگرایی میان ایران و حماس گردید؛ با وجود این، راهبرد کلی ایران دفاع از حقوق تاریخی مردم فلسطین و نامشروع دانستن رژیم اشغالگر قدس است. مخالفت ایران با طرح صلحی که همچنان تسلط رژیم اشغالگر قدس بر سرزمین‌های فلسطینی را فراهم سازد پذیرفتنی است. لذا در چنین شرایطی که ایران اسلامی در روز جهانی قدس ندای حمایت همه‌جانبه از مظلومان نوار غزه را سرداد و بر یکپارچگی امت اسلامی بر احقاق مردم فلسطین تأکید ورزید، امکان نزدیکی بیشتر ایران و جنبش حماس محتمل‌تر است و در این راستا زمزمه‌هایی هم از سفر خالد مشعل به تهران شنیده می‌شود. به‌نظر می‌رسد به‌رغم تلاش‌های سازمان‌یافته جبهه سازش به رهبری مصر و حمایت عربستان و غرب، نقش حامیان واقعی گروه‌های فلسطینی در نیل به آتش‌بس موقت و صلح پایدار پررنگ‌تر می‌شود.
5.‌ میانجیگری مصر یا هر کشور دیگری برای ایجاد صلح و امنیت در منطقه، زمانی کارساز است که رژیم اشغالگر قدس و حامیان آن، به حقوق تاریخی مردم فلسطین احترام بگذارند. دو آتش‌بس قبلی (2008 و 2012) به‌دلیل عدم پایبندی این رژیم به مفاد آتش‌بس و تداوم حصر نوار غزه و تبدیل عملی آن به زندانی بزرگ بی‌اثر مانده است. به‌نظر می‌رسد حتی در صورت اراده جامعه بین‌المللی برای اعاده صلح، در صورت تهدید مردم و جنگ فرسایشی علیه ساکنین نوار غزه با ادامه تحریم‌های ظالمانه، این اراده بی‌اثر خواهد ماند. از سوی دیگر، در دوره‌های گذشته، همواره مصر تلاش کرده تا با عربی نمودن قضیه فلسطین، از امکان تأثیرگذاری مثبت ایران به‌نفع جریان مقاومت در منطقه ممانعت به‌عمل آورد؛ در صورتی که ایران مسئله فلسطین را بزرگ‌ترین مسئله دنیای اسلام دانسته و حل این قضیه را در سایه وحدت اسلامی می‌داند.