نقش ترکیه در سیاست خاورمیانهای آمریکا؛
احاله مسئولیت یا مدیریت روابط؟
مقدمه
سیاست خاورمیانهای دولت ترامپ تغییرات قابل توجهی را در مقایسه با میراث دولت اوباما نشان میدهد. اتاق فکر دونالد ترامپ درصدد تقویت نقش و جایگاه منطقهای رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی و انزوای راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. بهنظر میرسد که این دستور کار نه بهعنوان بخشی از راهبردی منسجم، بلکه بهصورت واکنشهای مقطعی به پارهای از دغدغههای راهبردی کاخ سفید در کانونهای بحران خاورمیانه باشد؛ رویکردی که به اعتقاد بسیاری، بدون درنظر گرفتن پیامدهای استراتژیک بلندمدت آن ازسوی دولت ترامپ درحال پیگیری است. دراینمیان، ترکیه ازجمله بازیگرانی است که آمریکا هنوز تعریف مشخصی از کنشگری امنیتی و راهبردی آن در خاورمیانه ندارد و صرفاً روابط خود را با این متحد ناتویی مدیریت میکند، بهگونهایکه آینده شراکت راهبردی دو متحد سنتی در منطقه با ابهام استراتژیک و عدم قطعیتهای زیادی مواجه است. در گزارش حاضر، مؤلفههای تعیینکننده در روابط معاصر آمریکا و ترکیه و نیز نقش راهبردی ترکیه در سیاست خاورمیانهای آمریکا تحلیل و ارزیابی میشوند و درنهایت به این سؤال پاسخ داده خواهد شد که آیا سیاست واشینگتن درقبال آنکارا، خروج از خاورمیانه و احاله مسئولیت به متحدان خود است یا تداوم و تقویت حضور راهبردی آن در معادلات آتی خاورمیانه.
روابط آمریکا و ترکیه؛ چرایی واگرایی راهبردی در غیاب تهدید مشترک
بعد از جنگ جهانی دوم، ترکیه به متحد راهبردی آمریکا تبدیل شد. در طول جنگ سرد، همکاریهای نزدیک امنیتی آمریکا و ترکیه نقش بسزایی در مهار گسترش کمونیسم و تهدیدات شوروی در جبهه شرقی ناتو داشته است؛ تهدید وجودیای که بهرغم اختلافات مختلف همواره به شراکت راهبردی بین دو کشور تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل داده است. باوجوداین، اتحاد راهبردی واشینگتن و آنکارا در گذشته ضرورتاً شراکت آنها را در آینده تضمین نمیکرد. با ازبین رفتن تهدیدات شوروی، تحولات سه دهه گذشته بهویژه بعد از رویکار آمدن حزب عدالت و توسعه به رهبری رئیسجمهور اردوغان نشان میدهد که باید در ماهیت روابط راهبردی دو متحد سنتی که در متن جنگ سرد شکل رفته بود بازاندیشی کرد. فرض محوری بسیاری از تحلیلگران آمریکایی نزدیک به کاخ سفید این است که آنکارا بهظاهر در نقش متحد ناتویی در جرگه اتحاد امنیتی غرب باقی مانده است، اما دیگر شریک راهبردی آمریکا نیست و همکاری امنیتی دو کشور بسیار محدود و مشروط به محیط استراتژیک خاصی است.
اما منابع بحران در روابط راهبردی دو کشور کداماند؟ واگرایی در روابط دو کشور تحت تأثیر چه متغیرهایی بوده است؟
برای واشینگتن چند عامل کلیدی وجود دارد که منافع، سیاستها و دیدگاههای واگرای آن را با آنکارا برجسته میکند: نخست، تصمیم و اقدام ترکیه به خرید سامانه موشکی اس ـ400 از روسیه است که در مقابل کنگره آمریکا تحویل جنگدههای افـ35 به نیروی هوایی ترکیه را به حالت تعلیق درآورده است؛ دوم، نارضایتی راهبردی آمریکا از عدم همراهی ترکیه با ائتلاف بینالمللی علیه داعش به رهبری آمریکاست که آنکارا در نقطه مقابل، متحدان میدانی آمریکا یعنی کردهای یپگ را مورد حملات عملیاتهای نظامی خود در سوریه قرار داده است. اختلافات اساسی دو کشور بر سر کردهای سوریه، بهویژه بعد از تصمیم ترامپ به خروج نیروهای آمریکایی از شرق فرات، درحالحاضر، به مهمترین منبع مناقشه بین واشینگتن و آنکارا تبدیل شده است؛ سوم، عدم همراهی آنکارا با سیاستهای ضد ایرانی واشینگتن بهویژه حمایت ترکیه از برنامه هستهای ایران و عدم همراهی با تحریمهای یکجانبه ترامپ بعد از خروج از برجام است؛ عامل چهارم ناظر بر بازداشتهای گسترده شهروندان آمریکایی و اروپایی ازسوی ترکیه در دوره بعد از کودتای نافرجام ژوئیه 2016 است که اختلافات در پرونده کشیش برانسون به اوج خود رسید و حتی با آزادی وی شاهد تلطیف اظهارات مقامات دو کشور در این موضوع نبودهایم. درنهایت، چند عامل دیگر مربوط به ماجراجوییهای ترکیه در منطقه وجود دارد که مانع از بازاندیشی واشینگتن در عادیسازی روابط با آنکارا میشود؛ ازجمله: اقدام آنکارا به حضور نظامی در دریای سرخ و خلیج فارس، مسئله اخوان المسلمین و تشدید تنش در روابط ترکیه و مصر، سیاستهای تقابلگرایانه ترکیه در موضوع مناقشه رژیم صهیونیستی و فلسطین و بهویژه عدم همراهی آنکارا با طرح معامله قرن ترامپ، و همچنین مسائل حقوق بشری در داخل ترکیه که واشینگتن آن را به تلاش اردوغان برای تحکیم قدرت داخلی مرتبط میسازد.
ترکیه فهرستی نیز از نارضایتیهای غیرقابل اغماضی در برابر رویکردهای آمریکا دارد که بهراحتی قابل حل نیستند. مسئله نخست به تنش اخیر روابط دو کشور در پرونده کشیش برانسون و تحریمهای اعمالی آمریکا علیه ترکیه برمیگردد که موجب افت شدید ارزش لیر و تشدید فشارهای اقتصادی علیه آنکارا شد، بهگونهای که اردوغان آن را وضعیت «جنگ اقتصادی» آمریکا علیه ترکیه نامید. ازسویدیگر، اساساً اختلافات امنیتی دو کشور به سال 2003 و حمله آمریکا به عراق برمیگردد که موجب تشدید مسئله کردی منطقه بهعنوان مهمترین تهدید امنیت ملی ترکیه شده است. از سال 2014، شراکت راهبردی آمریکا با کردهای سوریه، حزب دموکراتیک سوریه بهویژه شاخه نظامی آن، یگانهای مدافع خلق (یپگ)، و توجهی به دغدغههای امنیتی ترکیه درخصوص گسترش نفوذ سرزمینی آنها در مرزهای شمالی سوریه، نقطه عطفی در گسست پیوندهای راهبردی بین دو کشور قلمداد میشود که تا به امروز تداوم داشته است. همچنین عدم همراهی دولت اوباما با ترکیه در تغییر دولت بشار اسد (2011) در سوریه از دیگر منابع تعیینکننده در تشدید بیاعتمادی آنکارا به سیاستهای آمریکا در منطقه بوده است. تلقی از کودتای نافرجام 15 ژوئیه 2016 بهعنوان یک توطئه آمریکایی ازسوی رهبران ترکیه و عدم استرداد فتحالله گولن در نقش عامل اصلی کودتا به همراه طرح پرونده فساد اقتصادی هالک بانک و رضا ضراب در دادگاه فدرالی نیویورک که بهنحوی مقامات دولتی کابینه اردوغان را درگیر کرده است نیز از دیگر منابع تنش بین دو کشور از نظر آنکاراست. عوامل مذکور نشان از یک واقعیت دارد که منابع همگرایی راهبردی دو کشور درحال تضعیف و منابع واگرایی درحال تشدید است که دورنمای بازتولید منافع، ارزشها و اهداف راهبردی مشترک بین واشینگتن و آنکارا را تیرهوتار مینماید.
جایگاه ترکیه در سیاست خاورمیانهای آمریکا
همه ماجرا از پایان جنگ سرد و بهدنبال ازبین رفتن تهدید مشترک امنیتی بین دو متحد راهبردی شروع شد. ترکیه بعد از فروپاشی شوروی به بحران نقشآفرینی راهبردی برای غرب و بهویژه آمریکا دچار شد. بهرغم تلاشهای مستمر رهبران ترک، اما آنکارا ناتوان از بازیابی جایگاه راهبردی سنتی خود در سیاستهای منطقهای آمریکا بوده است. در دهه 1990، اتاق فکر واشینگتن بر این باور بود که ترکیه میتواند الگوی مطلوبی برای تسریع در فرایند دموکراتیزاسیون و توسعه اقتصادی جمهوریهای تازهاستقلالیافته آسیای مرکزی باشد تا دوباره به دامن ساختارهای روسی بازنگردند. ازسویدیگر، توسعه روابط امنیتی ترکیه با رژیم صهیونیستی این برداشت را میان استراتژیستهای آمریکایی بهوجود آورد که اتحاد راهبردی سهگانه «آمریکا، ترکیه و رژیم صهیونیستی» میتواند به نظم درحال ظهور امنیتی در شرق مدیترانه و شامات شکل دهد. همچنین مساعی جمیله ترکیه با اعراب و رژیم صهیونیستی در دوره حزب عدالت و توسعه، آمریکاییها را بر این باور داشت که ترکیه میتواند پیشرو و متولی صلح و ثبات منطقهای آمریکایی در خاورمیانه باشد. اضافه کنیم که در دوره بوش پسر، ترکیه «مدل» اصلی پیشبرنده پروژه لیبرال دموکراسی آمریکایی در منطقه بهمنظور تقابل با گسترش بنیادگرایی اسلامی در جهان اسلام شناسایی شده بود.
باوجوداین، دولت اوباما بهویژه بعد از وقوع انقلابهای عربی (2011) خط بطلانی بر این ایده کشید. مشاوران راهبردی کاخ سفید تقریباً به این نتیجه رسیدهاند که برخلاف بینش راهبردی گذشته آنها، ترکیه قادر به گسترش نفوذ ساختاری در آسیای مرکزی، برعهده گرفتن نقش رهبری در خاورمیانه، گسترش صلح و دموکراسی آمریکایی در منطقه و نقشآفرینی سازنده بهعنوان یک مدل سیاسی مطلوب در تحولات جهان اسلام درجهت منافع و اهداف راهبردی آمریکا نبوده است. چنین برداشتی موجب تضعیف اهمیت و جایگاه راهبردی ترکیه به رهبری رئیسجمهور اردوغان برای آمریکا شده است و اگر گفتگوهایی میان رهبران دو کشور وجود دارد، بهدلیل اهمیت موقعیت ژئوپلیتیکی ترکیه برای اهداف منطقهای آمریکا بهویژه در خاورمیانه و دریای سیاه است.
با عنایت به مقدورات ملی و محذورات محیطی کنشگری منطقهای ترکیه، اساساً این کشور رقیبی برای آمریکا محسوب نمیشود؛ اما میتواند با ورود به ائتلاف راهبردی رقیب با محوریت روسیه و ایران، اهداف و سیاستهای آمریکا را به چالش بکشد. رؤسایجمهور بوش، اوباما و ترامپ تمایل تاکتیکی برای بهرسمیت شناختن دغدغههای امنیتی ترکیه بهمنظور بهرهبرداری از موقعیت ژئوپلیتیکی این کشور و بهویژه پایگاه هوایی اینجرلیک از خود نشان دادهاند، اما در سطح راهبردی، دیدگاه منسجمی درخصوص احاله مسئولیت وکنشگری راهبردی آنکارا در راستای پروژههای منطقهای آمریکا ارائه ندادهاند. نقش نیمبند و صرفاً پایگاهی ترکیه در عملیاتهای هوایی ائتلاف بینالمللی علیه داعش به رهبری آمریکا و واکنش نشان ندادن به عملیاتهای شاخه زیتون و سپر فرات ارتش ترکیه در شمال سوریه گواهی بر این مدعاست.
متولیان دستگاه دیپلماسی دولت ترامپ بر این باورند که اتخاذ رویکرد جدیدی در روابط با ترکیه و بازتعریف نقش و جایگاه این کشور در سیاستهای خاورمیانهای آمریکا ضروری است. از نظر این گروه، روابط دو کشور از شراکت راهبردی به وضعیت «آنتاگونیستی» تغییر پیدا کرده است. ترکها و آمریکاییها منافع ملی و اولویتهای منطقهای خود را بهگونه متفاوت وگاه متعارضی تعریف کردهاند که در آن، فضای همگرایی راهبردی بسیار محدود و مشروط به شرایط خاصی است. آمریکا درحال یافتن آلترناتیوهایی برای موقعیت ژئوپلیتیکی ترکیه بهویژه پایگاه اینجرلیک است که تاکنون در اردن و عراق مطرح شده است. در چنین نگاهی، ترکیه در نقش متحد ازدسترفتهای تصویرپردازی شده است که بدون توجه به اهداف یا منافع آمریکا بهدنبال نقشآفرینی در تحولات خاورمیانه بهمنظور تثبیت موقعیت راهبردی خود در نقش قدرت منطقهای است.
دراینراستا، توصیه مشاوران روابط خارجی کاخ سفید به دولت ترامپ این است که از تلاشهای دیپلماتیک و تدابیر ترغیبی بهمنظور متقاعد کردن رهبران ترکیه برای حمایت و همراهی ایالات متحده دست بردارند و درمقابل، بهمنظور تغییر رفتار ترکیه، اقدامات تنبیهی را در دستور کار قرار دهند. بهلحاظ عملیاتی، این نگاه در قالب اقداماتی همچون طرح آلترناتیوهایی برای پایگاه هوایی اینجرلیک، تعلیق تحویل جنگندههای افـ35، اعمال تحریمهای اقتصادی و اقناع اتحادیه اروپا به همراهی با محدود ساختن روابط تجاری با ترکیه، تشدید فشارهای حقوق بشری و همچنین تداوم همکاریهای راهبردی با نیروهای کردی یپگ بهمنظور حصول اهداف آمریکا در سوریه مطرح شده است.
اولویت آنکارا؛ تثبیت موقعیت ترکیه در جایگاه قدرت منطقهای
رهبران ترکیه برخلاف خواست آمریکا در تداوم شراکت راهبردی بهمنظور اجرای پروژههای منطقهای واشینگتن، بهدنبال تثبیت موقعیت منطقهای خود هستند تا فضای راهبردی برای شکلدهی به محیط ژئوپلیتیکی مناطق مجاور و بیشینهسازی نفوذ اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی ترکیه را فراهم سازند. دراینراستا، حتی آنکارا در مواقعی معترض نظم بینالمللی و منطقهای آمریکایی بوده است و بهمنظور تأمین منافع راهبردی منحصربهفرد خود، در مقابل سیاستهای واشینگتن بهویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا قرار گرفته است. جهتگیریهای واگرایانه در تحولات بعد از انقلابهای عربی بهویژه در مصر، سوریه، سرزمینهای اشغالی، شراکت راهبردی با روسیه، مسئله کردی منطقه و رویکردهای تقابلگرایانه در برنامه هستهای و تحریمهای ایران از نمونههای بارز چنین رویکردهای تقابلگرایانهای ازسوی آنکارا در برابر منافع واشینگتن در خاورمیانه است.
درحالیکه ترکیه هنوز بهظاهر متحد ناتو و آمریکا قلمداد میشود، رهبران آکپ به عضویت در اتحادیه اروپا و همراهی با اهداف سیاست خارجی آمریکا در منطقه پشت کردهاند. تعهدات راهبردی آنکارا به پروژههای نظامی ـ امنیتی ناتو بهشدت سست شده است. رهبران ترکیه آینده خود را در جایگاه قدرت منطقهای و کنشگر تعیینکننده در تحولات مناطق مجاور بهویژه خاورمیانه و شمال آفریقا میبینند که نیازمند بازیگری نسبتاً مستقل از متحدان غربی است. دراینراستا، آنکارا مجبور به قاعدهمند ساختن روابط خود با قدرتهای بزرگ، مدیریت روابط با ایران و شیخنشینهای خلیج فارس و همچنین قطبهای ایدئولوژیکی منطقه و در رأس آنها اسلام وهابی در برخوردهای دورن بلوکسنی است. برایناساس، ظرفیتهای ایدئولوژیکی اخوان المسلمین بهمنظور بیشینهسازی نفوذ معنایی عاملی اساسی در تثبیت موقعیت منطقهای ترکیه است. ترکیه بدون اخوان المسلمین برای نمایش قدرت خود، قادر به کنشگری راهبردی در منطقه نخواهد بود، هرچند بسیاری در داخل مخالف چنین بینشی هستند. بنابراین، تلقی از ترکیه بهعنوان عضو ناتو و فهم جهتگیریهای راهبردی آن در قالب سیاستهای خاورمیانهای آمریکا معنای سنتی خود را ازدست داده است.
درحالحاضر، تحت تأثیر عدم قطعیتهای بیثباتساز منطقه و راهبردهای سیاست داخلی حزب حاکم برای مسلط ساختن بنیانهای فکری و حکومتی خود، دکترین امنیتی و نظامی ترکیه براساس تحولات کانونهای بحران همسایگان جنوبی (سوریه ـ عراق) و مسئله فراگیر کردی هدایت میشود؛ بدینمعنا که الزامات امنیت داخلی و تلاش برای گسترش حوزه نفوذ منطقهای در مناطق دارای خلأ قدرت به چگونگی همکاریهای امنیتی و سیاستهای راهبردی ترکیه شکل میدهد. آینده روابط راهبردی این کشور با آمریکا بهشدت مشروط به توازی منافع امنیتی و ژئوپلیتیکی دو کشور در محیط استراتژیک مشترک (خاورمیانه و شمال آفریقا) است؛ ازاینرو، براساس فرهنگ نوین راهبردی ترکیه، رویکرد محوری این کشور مبتنیبر حفظ موازنه در تداوم روابط راهبردی با آمریکا و روسیه و تلاش برای تثبیت موقعیت منطقهای خود ازطریق ائتلافسازیهای ایدئولوژیکی درونمنطقهای خواهد بود.
ادعای خروج آمریکا از خاورمیانه و نقش ترکیه
برخلاف رویکرد دولت اوباما که مذاکره، مدیریت مناقشات منطقهای، و وارد کردن تمام کشورها به فرایند مسئولیتپذیری در معادلات منطقهای، منطق کنشگری آمریکا در خاورمیانه بود، دولت ترامپ بهدنبال بیشینهسازی قدرت و پیشبرد قدرت اول آمریکا یا «اول آمریکا» است و بیشتر دولتهای منطقه بهعنوان ابزاری درنظر گرفته میشوند که بتوانند بیشترین سود و منافع مادی و مالی را به نظام اقتصادی ایالات متحده تزریق نمایند. بنابراین، متحدی که نتواند منافع راهبردی ایالات متحده در خاورمیانه را تأمین کند، جایگاهی در سیاستهای منطقهای دولت ترامپ و تقسیم نقشهای راهبردی نخواهد داشت. علاوهبر رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی تکیهگاه و محور اصلی راهبرد دولت ترامپ برای خاورمیانه است که اجزاء آن، مهار ایران، روند صلح رژیم صهیونیستی ـ فلسطینیان و فروش تسلیحات آمریکایی به متحدان خاورمیانهای است. دراینمیان، بهنظر میرسد که کاخ سفید درمورد آینده روابط راهبردی با آنکارا سردرگم است. اینکه ترامپ اعلام کرد بعد از نابودی داعش لزومی به تداوم حضور آمریکا در منطقه نیست و در تماس تلفنی با اردوغان قرار شد که با بازماندههای داعش ترکیه مبارزه کند، این به معنای احیاء اهمیت راهبردی ترکیه در سیاستهای خاورمیانهای آمریکا نیست، بلکه نشان از نگاه احاله مسئولیت و هزینه مبارزه با تکفیریها به ترکیه ازسوی کاخ سفید دارد؛ یا وقتی کنگره از تصمیم خود مبنیبر فروش سپر موشکی پاتریوت به ارتش ترکیه خبر میدهد، هدف جلوگیری از حرکت ترکیه به سمت روسیه و ممانعت از استقرار اس ـ400 در خاک این کشور است. سفر چند هفته بعد جان بولتون به آنکارا و طرح شروط دوازدهگانه به ترکیه برای مبارزه با داعش، عدم حمله به کردهای سوریه و رد درخواست ترکیه به ایجاد منطقه حائل در شمالشرقی فرات که با مخالفت آنکارا مواجه شد، تأییدی بر این استدلال است.
اساساً اتاق فکر رئیسجمهور اردوغان به این برداشت رسیده است که ترکیه دیگر از جایگاه راهبردی در سیاستهای خاورمیانهای آمریکا برخوردار نیست. برایناساس، آنکارا بهمنظور خروج از انزوای راهبردی، تثبیت موقعیت منطقهای خود بهویژه در کانونهای بحران منطقه و همچنین مقابله با تهدیدات امنیت ملی خود بهدنبال یافتن آلترناتیوهای راهبردی در ائتلافسازیهای منطقهای برای تداوم کنشگری راهبردی است. محور روسیه و ایران بهلحاظ ژئوپلیتیکی، و رهبری شبکه اخوان المسلمین بهلحاظ ایدئولوژیکی در اولویت چنین آلترناتیوی قرار دارند. از سال 2013 (تحولات پارک گزی) و بهویژه بعد از کودتای نافرجام 15 ژوئیه 2016، چنین برداشت تهدیدی میان رهبران حاکم ترکیه شکل گرفته است که آمریکا پروژه «عبور از اردوغان» را کلید زده است و تحرکات امنیتی آمریکا در حمایت از کردهای سوریه و همچنین ایجاد بحرانهای اقتصادی در راستای تغییر رژیم حاکم در ترکیه است. ازسویدیگر، موج قابل توجهی از آمریکاستیزی در جامعه مدنی ترکیه شکل گرفته است که بهنحوی سیاستهای تقابلگرایانه اردوغان با آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی را تقویت میکند. این برداشت به بسیاری از رفتارهای سیاسی اردوغان در روابط با آمریکا شکل میدهد که بهطور اجتنابناپذیری موجب تشدید شکاف راهبردی بین ترکیه و متحدان غربی شده است. برایناساس، درصورت خروج آمریکا از خاورمیانه، ترکیه از آن استقبال خواهد کرد؛ زیرا در ارزیابی نهایی از تداوم حضور آمریکا ازسوی آنکارا، هیچیک از دستور کارهای منطقهای ترکیه با راهبردها و اهداف واشینگتن همگرایی ندارد.
ترکها بر این باورند که درصورت خروج آمریکا از خاورمیانه، واشینگتن نقشی راهبردی به ترکیه در معادلات منطقهای واگذار نخواهد کرد. محور رژیم صهیونیستی ـ عربستان سعودی ـ امارات در رأس انتخاب راهبردی آمریکا برای احاله مسئولیت و کنشگری نیابتی ازسوی آمریکا در خاورمیانه است و این چالشی بزرگ برای ترکیه در آینده برخوردهای ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی با این محور در تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا و بهویژه رقابتهای ژئوپلیتیکی درون بلوک سنی است. ازسویدیگر، ترکیه بهخوبی میداند که خروج آمریکا از منطقه میتواند فضای کنشگری نظامی و تلاش این کشور را برای گسترش حضور نظامی در خلیج فارس، شامات و دریای سرخ بهشدت محدود سازد؛ زیرا در غیاب موازنهگری آمریکا با قدرتهای دیگر ازجمله روسیه، ایران، مصر و عربستان وارد مناقشه جدی خواهد شد؛ ازاینرو، هنوز امیدوار به جلب توجه ایالات متحده به ظرفیتهای کنشگری راهبردی ترکیه در معادلات آینده خاورمیانه است.
درنهایت باید گفت که درحالحاضر، سیاست دولت ترامپ درقبال ترکیه مبتنیبر عدم واگذاری نقش راهبردی و احاله مسئولیت به آنکارا در معادلات خاورمیانه و مدیریت روابط با این کشور بهمنظور حفظ موقعیت سنتی آن در چهارچوب امنیتی غرب و جلوگیری از گرایش راهبردی آن به سمت محور روسیه و ایران است؛ رویکردی که تحت تأثیر بیاعتمادی متقابل شکلگرفته در نیم دهه اخیر و تلاش رهبران ترکیه برای نقشآفرینی مستقل از متحدان غربی بهمنظور تثبیت موقعیت راهبردی خود در نقش قدرت منطقهای در خاورمیانه است؛ ازاینرو، زمانی میتوانیم از تأثیر سیاست آمریکا درقبال ترکیه بر آینده تداوم حضور ایالات متحده در خاورمیانه بحث کنیم که جایگاهی راهبردی برای ترکیه در سیاستهای خاورمیانهای دولت ترامپ تعریف کرده باشیم. در زمانی که کاخ سفید تعریفی برای نقش راهبردی ترکیه ارائه نداده است، رویکردهای دولت ترامپ تأثیر قابل توجهی در راستای خروج این کشور از خاورمیانه یا درجهت تداوم و استحکام حضور آن در منطقه نخواهد داشت.
آینده روابط راهبردی دو کشور نیز بهشدت به همگرایی منافع امنیتی آمریکا و ترکیه در محیط استراتژیک خاورمیانه بستگی دارد. درحالحاضر، ستونهای اصلی منافع امنیتی آمریکا شامل مبارزه با داعش، مهار ایران و پیشبرد پروژه معامله قرن رژیم صهیونیستی و فلسطین است که ترکیه تقریباً با هیچکدام از این دغدغههای آمریکایی همنوایی و همراهی ندارد. درمقابل، منافع امنیتی ترکیه ناظر بر تقابل با کنشگری میدانی و سیاسی کردهای سوریه، آینده دولت بشار اسد، موازنه در خلیج فارس برای حفظ پادشاهی قطر، و بازیابی نفوذ شبکه اخوان المسلمین است که آمریکا نهتنها وقعی به آنها ننهاده است، بلکه با حمایت راهبردی از کردها موجب تعمیق حفرههای امنیت ملی ترکیه شده است؛ ازاینرو، درصورتیکه زمینه همگرایی منافع امنیتی دو کشور در ژئوپلیتیک خاورمیانه فراهم نشود، شاهد ترمیم و احیاء شراکت راهبردی بین دو متحد سنتی نخواهیم بود.
جمعبندی و توصیههای راهبردی
از نگاه واشینگتن، ترکیه به همراه ایران در نقش کنشگر «غیر» درحال تبدیل شدن به محور برخوردها، ائتلافسازی و تأمین منافع راهبردی آمریکا در غرب آسیاست. زمان آن رسیده است که ترکیه را در جایگاه بازیگر نسبتاً مستقل از متحدان سنتی آن درنظر بگیریم؛ کنشگری که بسیاری از دغدغههای منطقهای آن با ایران همپوشانی دارد. هرچند آمال و جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی آن در میانمدت میتواند چالشی برای نفوذ ایران و جبهه مقاومت باشد، با شناخت صحیح و تغییر نگاه سنتی به آن بهعنوان یک دستنشانده آمریکایی در منطقه میتوان از ظرفیتهای آن در سیاست مهار آمریکا، تقابل با ائتلاف شوم صهیونیستی ـ سعودی ـ اماراتی و تأمین منافع امنیتی مشترک بهرهبرداری کرد.
پیشبینیها حاکی از آن است که فشارهای ساختاری ترکیه هم در داخل و هم در معادلات منطقهای ازسوی واشینگتن بهطور قابل ملاحظهای تشدید خواهد شد، چهبسا در آیندۀ قابل پیشبینی شاهد پردهبرداری از سیاست مستقیم براندازی دولت اردوغان ازسوی کاخ سفید باشیم که ازیکسو، ازطریق تشدید بحرانهای اقتصادی و ازسویدیگر، تعمیق حفرههای امنیتی ترکیه در مرزهای جنوبی این کشور پیگیری خواهد شد. برایناساس، آنکارا بهمنظور دفع تهدید توطئه آمریکایی، خروج از انزوای راهبردی، تثبیت موقعیت منطقهای خود بهویژه در کانونهای بحران منطقه و همچنین مقابله با تهدیدات امنیت ملی خود بهدنبال یافتن آلترناتیوهای راهبردی در ائتلافسازیهای منطقهای برای تداوم کنشگری راهبردی است. محور روسیه و ایران بهلحاظ ژئوپلیتیکی در اولویت چنین آلترناتیوی است.
با توجه با اهمیت راهبردی روزافزون ترکیه بهعنوان متنفذترین و ثروتمندترین همسایه جمهوری اسلامی ایران برای کشورمان بهویژه در چنین شرایطی که منطقه شاهد صفبندیها و رویاروییهای جدید است، بیتردید وقوع هرگونه تحول ساختاری در روابط آمریکا و ترکیه پیامدهای مستقیمی بر منافع ژئوپلیتیکی و نفوذ ایدئولوژیکی ایران در منطقه و روابط دوجانبه خواهد داشت. در این بخش، با ارزیابی فرصتها و چالشهای گسست در روابط راهبردی آمریکا و ترکیه بهویژه در معادلات خاورمیانه و همچنین بررسی راهبردی پیامدهای چندسطحی ناشی از تغییر جایگاه و نقش آنکارا در سیاستهای منطقهای واشینگتن، پیشنهادها و توصیههایی را به مراکز تصمیمگیری کشور برای بهرهبرداری از فرصتها و دفع هزینههای احتمالی ارائه میدهیم. نقطه کانونی این بخش منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است.
ـ در شرایط حساس جاری که یکجانبهگرایی دولت ترامپ در موضوعات مهم بینالمللی، شکاف راهبردی در اتحاد بینآتلانتیکی بهویژه درخصوص آینده برجام، و وجود زمینههایی از شراکت راهبردی در کانونهای بحران میان محور روسیه ـ ترکیه ـ ایران بهمنظور شکلدهی به ترتیبات امنیت منطقهای شرقمحور در غرب آسیا، بسترهای ایجاد بلوک قدرت بینالمللی شامل «چین، روسیه، ترکیه و ایران» را بهعنوان دولتهایی که هزینه سیاستهای خصمانه واشینگتن را متحمل میشوند، در مقابل هژمونی شکننده ایالات متحده فراهم ساخته است، درصورت درک صحیح از ظرفیتهای ائتلافسازی و شناخت متقابل از فرصتها و هزینههای دوران گذار قدرت و ثروت بینالمللی میتوان بهسلامت از موج جدید رفتارهای خصمانه آمریکا علیه کشورمان و متحدانمان عبور کرد و سنت بدیلی را در برابر یکهتازیهای بینالمللی آن خلق نمود. خروج ترکیه از جرگه اتحاد فراآتلانتیکی و پیوستن آن به محور مهار آمریکا از الزامات شکلگیری ائتلاف جدید بینالمللی علیه آمریکاست. این مهم جز در فهم راهبردی فضای موجود، تدوین و اجرای بهموقع سیاستها و رویکردهای لازم ازسوی متولیان سیاستگذاری و مراکز تصمیمگیری کشور امکانپذیر نیست.
ـ مسئله دیگر این است که چگونه میتوان به ترکیه اطمینانخاطر داد که با اراده سیاسی وافر از پیامدهای قطع روابط راهبردی با آمریکا یعنی «تنهایی راهبردی» در امان باشد؛ زیرا ترس اصلی آنکارا انزوای راهبردی از معادلات منطقهای و بینالمللی درصورت تقابل با آمریکاست. مروری بر بزنگاههای سیاسی و میدانی سوریه نشان میدهد که حفظ ترکیه در محور همکاری روسیه ـ ایران بسیار تعیینکننده بوده است. شروع همکاریهای این «محور سهگانه» از آنجایی کلید خورد که ایران دغدغههای امنیت ملی و فضای کنشگری ترکیه را بهرسمیت شناخت. بازهم میتوان در راستای منافع بلندمدت ایران نهتنها در سوریه، بلکه در موضوعات مختلف منطقه و با طرح دستور کار جدید، هرچند مقطعی اما همراهی سیاسی ـ میدانی ترکیه را در جبهه ایران حفظ کرد. نقطه کانونی تداوم همکاریهای سهجانبه که بیشک به آینده سازِکارهای ترتیبات امنیتی و نظم درحال ظهور منطقه شکل خواهد داد، شرق فرات سوریه، مسئله فلسطین، مسئله کردی و تقابل با ائتلاف شوم سعودی و تروریسم آمریکایی در منطقه است.
ـ اگر فکر میکنیم که گسست در روابط ترکیه و آمریکا به نفع ماست، باید زمینههای وقوع این گسست را شناسایی و تحریک کنیم. تحولات سوریه و مناقشات شکلگرفته حول محور آینده کردهای منطقه میتواند زمینه اصلی وقوع درگیری بین ترکیه و آمریکا باشد. دراینراستا، جمهوری اسلامی ایران میتواند ایده دیپلماتیک جدیدی را طراحی و عرضه کند؛ ایدهای که به پشتوانه دستاوردهای میدانی موجود و آینده باشد. طرح ایده «مهار آمریکا» ازسوی رهبر انقلاب میتواند ایده کارآمدی حول محور ایجاد آرایشهای جدید سیاسی در سوریه و حتی منطقه باشد؛ ایدهای که شامل موازنهگری سه کنشگر اصلی یعنی ایران ـ روسیه و ترکیه است.
ـ در سطح سیاست داخلی، چنین بهنظر میرسد که آمریکا پروژه عبور از اردوغان و اسلامگرایی در ترکیه را کلید زده است. در چنین شرایطی، آمریکا برای حفظ ترکیه در ساخت بینالمللی خود به احتمال زیاد در راستای تغییر رژیم در این کشور حرکت خواهد کرد. نباید اجازه داد اسلامگرایانی از جنس اردوغان سرنگون شوند. اگرچه کنشگری منطقهای اردوغان هزینهساز است، رویکردهای ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی آن هرچند تاکتیکی، همپوشانی زیادی با منافع و امنیت ملی ـ منطقهای ایران دارد. نکته بعدی اینکه رویکار آمدن دولت آمریکایی در ترکیه بهمراتب هزینهسازتر خواهد بود. ازسویدیگر، همافزایی محور سهجانبه ترکیه ـ روسیه ـ ایران در تحولات منطقهای نیز دیگر موضوعیت نخواهد داشت. میتوان از ظرفیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و همچنین قابلیتهای گفتمانی در راستای حفظ حکومت اردوغان در برابر سیاستهای براندازانه آمریکا بهرهبرداری کرد.
ـ در سطح منطقه نیز ترکیۀ اردوغان عامل توازنگر در رقابت و مناقشه بین ایران و شیوخ خلیج فارس بوده است. در برهههای مختلفی هم شاهد احاله مسئولیت به ترکیه در موازنهگری علیه نفوذ و قدرت محور عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی بودهایم. با طرح دستور کارهای جدید بهمنظور شراکت راهبردی با نیروهای اخوانی در معادلات خلیج فارس، سوریه و مصر میتوان از ظرفیتهای ساختاری ترکیه در برابر راهبردهای تقابلگرایانه محور سلفی ـ صهیونیستی بهرهبرداری کرد. در حالت حداقلی میتوان به تحریک ایجاد دوگانگی در رقابت سلفی ـ اخوانی اقدام کرد تا بخشی از هزینههای تقابلی ایران در برابر سیاستهای خصمانه متحدان منطقهای آمریکا کاهش یابد.
ـ گسترش گفتگوهای راهبردی دوجانبه و اقدامات مشترک نظامی ـ اطلاعاتی در تهدیدات مشترک امنیتی بهویژه مسئله کردی و تمامیت ارضی عراق و سوریه ضروری بهنظر میرسد. تشکیل کمیتههای نظامی ازسوی ستاد کل نیروهای مسلح دو کشور میتواند هرچه بیشتر اعتماد متقابل و همگرایی راهبردی بین ایران و ترکیه را توسعه بخشد.
ـ درنهایت، تحکیم پیوندهای اقتصادی و تجاری با استفاده از پول ملی دو کشور بهجای دلار و یورو ازطریق اجرایی کردن پیمان پولی دوجانبه 2015 میتواند موجب کاهش آسیبپذیری اقتصاد دو کشور در برابر فشارهای آمریکا شود.
Contents
- United States Multilateral Strategic Coalitions in the West Asia
- United States Foreign Policy in the Middle East; Continuity and Strength of Presence
- United States Policy Toward Iraq
- United States Policy of Reducing Military Presence in Afghanistan and Negotiation with the Taliban
- United States Policy Toward Pakistan
- Turkey's Role in The US Middle East Policy; Buck Passing or Relationship Management?
Your Comment