عادیسازی سیاست امنیتی ژاپن و چشمانداز بازیگران منطقهای و بینالمللی
مقدمه
ژاپن سومین اقتصاد جهان و هشتمین قدرت نظامی جهان ازنظر بودجه نظامی است. این کشور که ازنظر نظامی و امنیتی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم بهدلیل قانون اساسی تحمیلی (ماده 9 قانون اساسی) از بازیگری مستقلانه در روندهای امنیتی جهان منع شده بود، تا سالهای اخیر در نقش دولتی «غیرعادی» در روابط بینالملل تعریف میشد. اتخاذ استراتژی صرفاً اقتصادی و واگذار کردن تأمین امنیت ملی به ایالات متحده سبب طرح ژاپن در نقش کشوری منفعل در سیاست بینالملل و درعینحال، بیخطر برای همسایگان آن (چین، کره جنوبی، کره شمالی، سایر کشورهای جنوبشرقی آسیا، روسیه و غیره) شد.
اگرچه ژاپن با این سیاست خارجی منزوی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و با اتکا به چتر امنیتی آمریکا توانست از بحرانهای امنیتی منطقهای و بینالمللی بهسلامت بیرون بیاید، محیط امنیتی پویای شرق آسیا (متأثر از تهدیدات قدرت رو به افزایش چین و تهدیدات هستهای و موشکی کره شمالی) و فراتر از آن در سطح نظام بینالملل (افول هژمونی آمریکا و خیزش چین و تغییر در ماهیت تهدیدات و کنشگران تهدیدساز) باعث تغییر رویه رهبران این کشور در راهبردهای امنیتی شد. درهمینراستا و در پاسخ به نگرانیهای منتج از محیط امنیتی پویای شرق آسیا و فراتر از آن، ژاپن اصلاحاتی در سیاستهای امنیتی خود انجام داد که باعث فاصله گرفتن این کشور از سیاست خارجی وابسته و درعینحال، نزدیک شدن به سیاست خارجی فعال شد.
افزایش بودجه نظامی، تأسیس شورای امنیت ملی و ارائه نخستین استراتژی امنیت ملی (دسامبر 2013)؛ ازمیان برداشتن محدودیتهای صادرات اسلحه (آوریل 2014)؛ تفسیر «بند صلح» قانون اساسی (ژوئیه 2014)؛ تقویت بازدارندگی ازطریق گسترش نقشها، مأموریتها و قابلیتهای نیروهای دفاع از خود فراتر از چهارچوب اتحاد دوجانبه امنیتی ایالات متحده و ژاپن؛ دیپلماسی فعالانه بهخصوص در حوزههای امنیتی؛ و افزایش همکاریهای امنیتی با استرالیا، هند و چندین کشور جنوبشرقی آسیا از مهمترین تغییرات سیاست خارجی و امنیت ملی ژاپن بهشمار میرود.
اصلاحات امنیتی با شاخصهای فوق نمایانگر تلاش ژاپن برای قدرتگیری مجدد و نقشآفرینی گستردهتر در صحنههای سیاسی منطقهای و بینالمللی است که این امر از منظر کشورهای مختلف معانی متفاوتی میتواند داشته باشد. اهمیت این مسئله و پیامدهایی که واکنش کشورهای موافق و مخالف را در صحنههای منطقهای و بینالمللی بههمراه دارد، ما را بر آن داشته است که نگاههای موافق و مخالف درباره تحولات امنیتی ژاپن را بررسی و تحلیل کنیم. درهمینراستا، در این نوشتار، درصدد پاسخگویی به این سؤال هستیم که نگاه کشورهای همسایه و متأثر از تحولات امنیتی ژاپن به این تغییرات چگونه است. در پاسخ به این سؤال تلاش میشود که نگاه پنج کشور چین، کره جنوبی، کشورهای جنوبشرقی آسیا، ایالات متحده آمریکا و درنهایت، روسیه تبیین شود. در تشریح این نگاه تلاش میشود که در عین توجه به ابعاد مادی و معنایی همزمان حافظه تاریخی کشورهای منطقه و همچنین روندها و رویدادهای جاری لحاظ شود. علت تأکید بر حافظه تاریخی در کنار سایر عوامل جاری و مادی نقشی است که رویدادها و خاطرات گذشته بر جهتگیری کنونی آنها درمورد تحولات ژاپن دارند؛ بهعبارتدیگر، اگر خروجی یک دستگاه سیاست خارجی را سیاستهای اعلامی و عملی بدانیم، ورودیهای این دستگاه نیز ترکیب ادراکات و روندهای بیرونی هستند. لذا منطقی بهنظر میرسد که در عین توجه به تحولات کنونی ژاپن، نگاهی به گذشته و حافظه تاریخی سایر کشورها درمورد این کشور داشته باشیم.
با این مقدمه، در بخشهای بعدی تلاش میشود که نگاه پارهای از کشورها تشریح، و درنهایت، جمعبندی از این بحث ارائه شود.
1. اقتصاد گرم، سیاست سرد: تشریح نگاه چین به تحولات امنیتی ژاپن
نوشتار و بسیاری از سنتهای مذهبی، ادبی و هنری ژاپن دراصل از چین سرچشمه گرفته و برهمینمبنا، این کشور با ژاپن دارای زمینههای اشتراک بسیاری است. با وجود این مسئله، از زمان پایان جنگ جهانی دوم، موضوعات مربوط به اقدامات ژاپن در طی این جنگ همچنان منبع تنشهای دیپلماتیک بین ژاپن و چین بوده است. گذشته منفی و خاطرات تلخ مردم چین از همسایه خود ازیکسو، و اتحاد ژاپن و آمریکا ازسویدیگر سبب شده است که پکن نگاه مثبتی به تحولات ایجادشده در راهبرد امنیتی همسایه خود نداشته باشد و با نگاه بدبینانه و نگران همواره از رویه جدید در سیاست خارجی توکیو انتقاد کند. از منظر چینیها، تلاشهای رهبران تندرو (نظیر: آبه) با هدف احیاء جایگاه امنیتی ژاپن و همچنین تقویت هژمونی آمریکا در منطقه شرق آسیا بهعنوان یک متحد استراتژیک درحال انجام است؛ برهمینمبنا، تغییرات جدید، تهدید اساسی برای چین تلقی میشود.
جدیدترین سند تأییدکننده نگرانی چینیها از نیات ژاپن، برنامههای میانمدت دفاعی ژاپن و دستورالعمل برنامه دفاع ملی در سال 2019 است که در آن ازیکسو، بهوضوح چین تهدید قلمداد شده و ازسویدیگر، به نحوه پاسخ (افزایش بودجه نظامی) و ضرورت پاسخ به این تهدیدات اشاره شده است. از نگاه چین، مفروض قرار دادن بهعنوان یک تهدید علیه امنیت ملی ژاپن و ضرورتهای امنیتی مطرحشده در برنامه دفاع ملی سبب میشود که این کشور به اختلافات سرزمینی سریعتر از پیش پاسخ دهد و بر حفظ داراییهای خود قاطعانهتر ایستادگی کند؛ امری که چندان خوشایند چین نیست. خروجی این نگاه بدبینانه چین به تحولات امنیتی ژاپن شکست تمامی طرحهای همکاریهای امنیتی و اقتصادی و ازجمله ایجاد منطقه آزاد تجاری بوده است.
2. ایالات متحده آمریکا؛ از سواری رایگان تا شراکت برابر
از زمان جنگ جهانی دوم، مهمترین رابطه امنیتی ژاپن با آمریکا بوده و به باور بسیاری از تحلیلگران، اتحاد با ایالات متحده محور سیاست خارجی و امنیتی ژاپن است. برهمینمبنا، تمامی جهتگیریها و تغییرات در سیاست خارجی این کشور با درنظر داشتن اتحاد امنیتی با ایالات متحده انجام میشود. مرور روابط دو کشور نشان میدهد که اگرچه تاکنون پیمان امنیتی (1951) میان دو کشور توانسته است که امنیت ژاپن را در منطقه تأمین نماید، در سالهای اخیر، تمایل طرفین به افزایش نقش ژاپن در پیمان امنیتی و کاستن از بار آمریکا در آن بوده است. تمایل آمریکا برای پایان دادن به «سواری رایگان» ژاپن که از دوره ریاستجمهوری اوباما آغاز و در دوران ترامپ و سیاست خارجی وی به اوج خود رسیده، سبب ترس از رهاشدگی در میان ژاپنیها شده است. پیامد این مسئله تلاش بیشتر ژاپن برای حفظ پیمان امنیتی ازطریق پرداخت بهای بیشتر و ایفای نقش فعالانهتر در روابط دوجانبه بوده است. در همین راستا میتوان ادعا کرد که تغییرات و اصلاحات در ساختار امنیتی ژاپن با حمایت و فشار آمریکا و با استقبال این کشور درحال انجام است. از این منظر، تغییرات امنیتی ژاپن نهتنها تأمینکننده منافع آمریکا در روابط دوجانبه بوده، بلکه دیگرمنافع استراتژیک را نیز بههمراه داشته است؛ منافعی چون: کمک به مهار چین، استفاده از ظرفیتهای ژاپن در مقابله با تهدیدات کره شمالی، تشکیل زنجیرهای از متحدان و نقش مرکزی ژاپن در مدیریت این زنجیره، استفاده از ظرفیتهای ژاپن برای مهار تهدیدات غیرسنتی (نظیر: دزدی دریایی) و یا تهدیدات سایبری برای آمریکا.
3. کشورهای جنوبشرقی آسیا؛ نگاه مثبت اما نگران
اگرچه خاطره تلخ اشغال سخت بسیاری از کشورهای جنوبشرقی آسیا توسط ژاپن همچنان در اذهان عمومی مردم این کشورها باقی مانده، تلاش دولت ژاپن در بهبود روابط و همچنین اقدامات این کشور در دوران بعد از جنگ جهانی دوم در تغییر این نگرش منفی مؤثر بوده است. براساس نظرسنجی انجامشده میان کشورهای جنوبشرقی آسیا توسط اندیشکده “ISEAS” ژاپن تنها کشوری بود که بالای پنجاه درصد از پرسششوندگان در برابر این سؤال که کدام کشور در رابطه با صلح و امنیت و حکمرانی جهانی درست عمل میکند به آن رأی دادند (Okano-Heijmans, 2018: 3).
کشورهای جنوبشرقی آسیا اگرچه شرکای سنتی ژاپن در زمینه اقتصادی هستند، در سالهای اخیر و با تحولات رویداده تمایل خود را به همکاریهای راهبردی در حوزه امنیتی ابراز داشتهاند. از میان کشورهای منطقه، فیلیپین و ویتنام شدیداً درصدد تقویت روابط امنیتی خود با ژاپن هستند. موافقتنامه همکاری مربوط به مبادلات علمی در حوزه مسائل نظامی در سال 2012 میان فیلیپین، ویتنام و ژاپن (Gray, 2013: 6) نمونهای از افزایش روابط ژاپن و کشورهای جنوب شرق آسیاست.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که نگاه مثبت کشورهای شرق آسیا به روند عادیسازی سیاست خارجی ژاپن و تمایل به همکاری امنیتی با این کشور به سه دلیل: اشتراک این کشورها با ژاپن در مسئله اتحاد امنیتی با آمریکا، هراس از خیزش چین، و مسائل متأثر از آن بهخصوص در باب اختلافات ارضی ظرفیتهای ژاپن برای مهار نگرانیهای مشترک منطقهای نظیر: دزدی دریایی است؛ بنابراین، بهنظر میرسد کشورهای جنوبشرقی آسیا ژاپن را سدی در برابر نفوذ درحال رشد چین میبینند و این امر با کاهش تمایل آمریکا به پذیرش نقش امنیتی پرهزینه در شرق آسیا بیشازپیش اهمیت یافته است.
4. کره جنوبی؛ بدبینی توأم با انزجار
اگرچه کره و ژاپن بهطور سنتی در جنبههای فرهنگی زیادی ازجمله سیستم نوشتار چینی و تأثیرات فلسفی و مذهبی چین و در جنبههای راهبردی نظیر اتحاد امنیتی با آمریکا و یا در احساس تهدید درخصوص کره شمالی دارای نقاط مشترک بسیاری هستند، استعمار سخت کره توسط ژاپن در اوایل قرن بیستم باعث شده است که روابط دو کشور پس از گذشت چند دهه همچنان در سطح قابل قبولی نباشد. علت بدبینی کرهایها به صداقت ژاپن بهجز موارد مربوط به دوران جنگ جهانی دوم، رفتارهای سالهای اخیر ژاپن نظیر: اصلاحات در کتب درسی با هدف حذف جنایات ژاپن در جنگ جهانی دوم، و بازدیدهای سالیانه از معبد یاسوکانی آرامگاه جنایتکاران جنگی است. از نگاه کره جنوبی، اگرچه مقامات ژاپن تغییرات در سیاستهای امنیتی خود را بهدلیل تهدیدات هستهای کره شمالی و افزایش قدرت نظامی چین و رفتارهای تحریکآمیز آن در دریای جنوب چین میدانند، هدف نهایی از این روند رو به افزایش در حوزه نظامی احیاء ژاپن بهعنوان یک قدرت در منطقه شرق آسیاست. از دید کره جنوبی، تغییرات امنیتی دست ژاپن را برای مهار تهدید کره شمالی را باز میکند و این امر بهنوعی تأمینکننده امنیت کره جنوبی نیز هست؛ اما در بلندمدت، این تغییرات باعث اعطای نقش بیشتر به ژاپن در بازیهای امنیتی و سوءاستفاده این کشور از شرایط جدید میشود (Dalton, Michishita, Zhao, 2018: 24).از نگاه راهبردی، اختلاف میان متحدان منطقهای آمریکا امری خوشایند قلمداد نمیشود و هزینههای غیرضروری را بر نظام امنیتی مبتنیبر مرکزیت آمریکا تحمیل میکند و این درحالی است که اگر کره جنوبی نگاه مثبتتر و خوشبینانهتری به تحولات ژاپن داشته باشد، نظام امنیتی مبتنیبر مرکزیت ایالات متحده مستحکمتر از پیش عمل خواهد کرد.
5. روسیه؛ از اختلافات مرزی تا نگرانیهای راهبردی
مهمترین مسئله در روابط روسیه و ژاپن مسائل مربوط به اختلافات مرزی و بحث اتحاد ژاپن و آمریکاست. اگرچه این دو کشور در سالهای اخیر روابط رو به افزایشی را تجربه کردهاند، علیرغم همه تلاشها هنوز موفق به امضای معاهده صلح بر سر جزایر مورد اختلاف کوریل نشدهاند. از منظر استراتژیک، تقویت نظامی ژاپن ازیکسو ممکن است بر جهتگیری این کشور درمورد جزایر اثرگذار باشد و ازسویدیگر، با درنظر داشتن اتحاد استراتژیک ژاپن و آمریکا، تقویت نظامی ژاپن بهمنزله تقویت هژمونی آمریکا در منطقه شرق آسیا و سایر مناطق است. ترس از باز شدن پای سازمانی مانند ناتو به شرق آسیا، فعالتر شدن توکیو در بازیهای امنیتی و عرصههای نظامی بهخصوص بحث صادرات تسلیحات و ازدست رفتن منافع روسیه بهعنوان یکی از تولیدکنندگان اصلی تسلیحات، از دیگر علل شکلدهنده نگاه منتقدانه روسیه به تحولات امنیتی ژاپن است.
نتیجهگیری
سیاست اعلامی و عملی ژاپن در سالهای اخیر براساس استفاده مثبت از قدرت نظامی درجهت افزایش صلح و ثبات در سطح منطقه شرق آسیا و فراتر از آن بوده است. اگرچه عملکرد ژاپن در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در سطح جهانی نظیر کمکهای این کشور به عملیات حفظ صلح سازمان ملل متحد و یا کمکهای مالی به بحرانهای امنیتی سبب شهرت این کشور به صلحدوستی شده است، در منطقه شرق آسیا و بهخصوص در بحث روابط ژاپن با کشورهای همسایه و مستعمرههای سابق این کشور این برداشتهای ذهنی کاملاً منفی و همراه با نگرانی است. درهمینراستا، ما با دو رویه روبهرو هستیم: ازیکسو، اقدامات مثبت ژاپن در حوزههای بشردوستانه (نظیر: عملیات حفظ صلح این کشور در کامبوج و میانمار، کمک به صلحسازی در کشورهای جنگزدهای چون: عراق و افغانستان) در سالهای گذشته، تأییدکننده نیات این کشور بوده است و تقویت ابعاد نظامی میتواند تقویتکننده این اقدامات ارزیابی شود؛ اما ازسویدیگر، حافظه منفی تاریخی و استمرار پیمان امنیتی بین ژاپن و آمریکا سبب واکنشهای منفی به اقدامات خود تقویتکننده ژاپن در حوزه امنیتی و حرکت از سیاست خارجی انفعالی به فعالانه این کشور شده است.
لذا بهنظر میرسد در سالهای آتی، ژاپن انرژی بیشتری برای اقناع همسایگان مبنیبر غیرتهدیدآمیز بودن تغییرات امنیتی اختصاص خواهد داد. با درنظر داشتنِ نگرانی کشورهای همسایه در حوزههای سنتی امنیت، ژاپن تلاش بیشتری برای پرهیز از اقدامات تحریکآمیز در منطقه خواهد داشت. این اقدامات شامل روابط این کشور با آمریکا در نقش متحد استراتژیک و نیز روابط با کشورهای همپیمان در فراتر از شرق آسیا خواهد بود. از این نکته نیز نباید غافل شد که دیپلماسی فعالانهای که درحالحاضر توسط شینزو آبه درحال پیگیری است، در سالهای پیشِ رو، با هدف کاهش سطح تنشها عمیقتر و گستردهتر پیگیری خواهد شد.
Your Comment