اتحادیه اروپا و ناتو از وابستگی تا استقلال


 
 
 
 
 
اجلاس اخیر ناتو در ورشو و تصمیم این پیمان در استقرار چهار گردان از نیروی جدید برخوردار از جنگ‌افزارهای پیشرفته در لهستان، لتونی، استونی، و لیتوانی مورد توجه تحلیلگران مسائل بین‌الملل قرار گفته است. این تصمیمی است که با هدف اعمال فشار بیشتر بر روسیه و محدود کردن کنش‌های این کشور در شرق اروپا صورت گرفته است. این هدف ناتو مورد توجه روسیه نیز قرار گرفت و سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در واکنش به تصمیمات این اجلاس، به «تلاش‌های ناتو برای سیاه‌نمایی روسیه با هدف توجیه گسترش ساختار نظامی خود» اشاره کرد.

به‌نظر می‌رسد تصمیمات ناتو در اجلاس اخیر ورشو از منظر منافع و اهداف آمریکا قابل توجیه باشد؛ ازجمله: تلاش آمریکا برای تقویت حضور نظامی خود در مرزهای روسیه؛ هویت‌بخشی به ناتو با برجسته‌سازی تهدید روسیه؛ نشان دادن تعهد مستمر آمریکا در حفظ امنیت متحدان اروپایی خود و یا محدود کردن آنچه کنش‌های هژمونی‌طلبانه روسیه خوانده می‌شود. دراین‌راستا، باراک اوباما در سخنانی پیش از آغاز نشست ناتو در ورشو، از رهبران ناتو خواست که در مقابل روسیه به‌دلیل آنچه «تصرف» شبه‌جزیره کریمه خواند، محکم بایستند.

سؤال اینجاست که دلایل همراهی کشورهای مهم اروپایی به‌ویژه آلمان و فرانسه با اهداف و برنامه‌های  ناتو در اعمال فشار بر روسیه در اجلاس اخیر این پیمان چه بوده است. این سؤال از آنجا اهمیت می‌یابد که قدرت‌های اصلی اتحادیه اروپا یعنی آلمان، فرانسه و ایتالیا، با توجه به همجواری ژئوپلیتیکی با روسیه و پیوندهای گسترده سیاسی و اقتصادی با این کشور، با وجود انجام کنش جمعی برای اعمال تحریم اقتصادی روسیه بعد از تحولات بحران اوکراین، همواره خواهان مدیریت منازعات با روسیه بوده‌اند. این کشورها بر این اعتقادند که روسیه بیش از حد برای منزوی شدن یا چشم‌پوشی کردن بزرگ است و ثبات و امنیت اروپا بستگی به ایجاد روابط خوب با روسیه دارد. برخی از سیاستگذاران اروپایی هم استدلال می‌کنند که همکاری با روسیه برای حل چالش‌های بین‌المللی چون جنگ داخلی سوریه و بحران امنیتی- تروریستی ضروری است.

همراهی کشورهای مهم اروپایی با اهداف ناتو در اعمال فشار بر روسیه تک علتی نیست؛ اول اینکه، به‌هر‌روی، کشورهای اروپایی خود را با بازیگری مواجه می‌دانند که از منظر آنها به‌لحاظ نظامی جسورتر از پیش شده است و دیگر آنکه، کشورهای حوزه بالتیک و لهستان با سابقه سلطه شوروی نگران نیات روسیه هستند و نگرانی آنها از مانورهای نظامی روسیه در مرزهای اروپا فزونی یافته است. به‌نظر می‌رسد که نگرانی کشورهای اروپای شرقی از روسیه به عاملی مهم برای اقناع کشورهایی چون آلمان برای اعمال فشار بیشتر بر روسیه بدل شده است. نکته اخیر از آنجا اهمیت می‌یابد که قوام پروژه اروپا و جلوگیری از واگرایی بیشتر آن تا حدود زیادی به همراهی کشورهایی چون لهستان بستگی خواهد داشت. درضمن، بسیاری در اتحادیه اروپا، درمورد تلاش‌های اخیر روسیه برای گسترش نفوذ خود در اروپا ازطریق استفاده از رادیو و تلویزیون‌های اینترنتی و تلویزیون روسیه و حمایت این کشور از برخی احزاب سیاسی اروپایی به‌ویژه احزاب دست‌راستی ضداروپا و یا شکاک به آن ابراز نگرانی کرده‌اند.

با وجود اهمیت علل فوق، به‌نظر می‌رسد مواجهه کشورهای اروپایی به‌ویژه رهبران اتحادیه اروپا با شرایط عدم قطعیت موجود در فضای سیاسی و امنیتی اروپا به‌خصوص بعد از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا را باید از مهم‌ترین دلایل همراهی آنها با اهداف ناتو دانست. در این چهارچوب، با توجه به عدم قطعیتی که در فضای اقتصادی و سیاسی پروژه اروپا به‌ویژه پس از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا حاکم است، در کوتاه‌مدت، وابستگی اتحادیه اروپا به ناتو فزونی خواهد یافت. ناتو در ماه‌های اخیر به عامل مهمی برای مدیریت برخی بحران‌های اتحادیه اروپا ازجمله در حوزه امنیتی و پناه‌جویی بدل شده است. درضمن، با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، با توجه به نقش برجسته این کشور در عملیات فرامرزی این اتحادیه، وابستگی اتحادیه اروپا به ناتو در حوزه عملیات فرامرزی فزونی خواهد یافت. نکته قابل تأمل دیگر آنکه، عامل وجود روسیه‌ای «ازنظر نظامی جسورتر» از منظر اروپا، به عاملی برای موفقیت کنش‌های جمعی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به‌ویژه در حوزه‌های سیاست انرژی و سیاست خارجی و امنیتی مشترک و درنتیجه، جلوگیری از تضعیف بیش از پیش پروژه اروپا بدل شده است.

باوجود‌این، در چهارچوب یکی از سناریوهای محتمل پیشِ روی اتحادیه اروپا، با خروج انگلستان به‌عنوان مهم‌ترین مدافع ایده‌های فراآتلانتیکی از این اتحادیه، در میان‌مدت و بلندمدت، امکان تضعیف فرهنگ فراآتلانتیکی و تقویت ایده‌هایی چون تشکیل ارتش واحد اروپایی به رهبری کشورهایی چون آلمان و فرانسه دور از ذهن نخواهد بود؛ ارتشی که درصورت تشکیل، احتمالاً موجبات تضعیف ناتو را فراهم خواهد کرد و سناریویی که درصورت روی‌کار آمدن رئیس‌جمهوری با جهان‌بینی انزواجویانه‌تر امکان تحقق بیشتری خواهد داشت. درضمن، در چهارچوب این سناریو، با تضعیف ناتو و با کاهش احساس ترس روسیه از این پیمان، امکان مدیریت مسالمت‌آمیز مناقشات فعلی روسیه و اتحادیه اروپا نیز فراهم خواهد شد.