تداوم بحران
مقدمه
سوریه که تا پایان سال 2010 یکی از کشورهای باثبات و تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه بهشمار میرفت، از ابتدای سال 2011 به یکی از بیثباتترین، رخنهپذیرترین و محوریترین کانونهای کشمکش و رقابت منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. بحران سوریه تاکنون فرازونشیبهای متعددی را طی کرده است. این بحران بهدلیل کثرت و تنوع بازیگران تأثیرگذار در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی به یکی از غامضترین و پیچیدهترین بحرانهای خاورمیانه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون تبدیل شده است. بحران سوریه که امروزه بیش از هفت سال از آن میگذرد یکی از عمیقترین و طولانیترین بحرانهای منطقه نیز بهشمار میرود. هدف نوشتار حاضر بررسی علل تداوم بحران سوریه و تبعات آن است؛ ازهمینرو پس از بررسی دلایل تداوم بحران سوریه به پیامدهای آن در سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی پرداخته میشود.
دلایل تداوم بحران سوریه
مایکل برچر، نویسنده کتابهایی همچون «بحران، تعارض و بیثباتی» و «بحران در سیاست جهان» شاخصها و نشانههای شدت یک بحران را شامل تعداد بازیگران، میزان مداخله قدرتهای بزرگ، اهمیت ژئواستراتژیک، میزان عدم تجانس طرفهای درگیر، موضوع بحران و بروز یا عدم بروز خشونت میداند. در بحران سوریه تمامی این شاخصها وجود دارند. در بحران سوریه بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی متعددی حضور دارند. بحران سوریه از لحاظ میزان مداخله بازیگران در درجه بالایی از سختی و شدت قرار دارد و مداخله قدرتهای بزرگ در بحران سوریه آشکار است. برجستگی جغرافیایی ـ راهبردی سوریه نیز در حد بالایی است؛ زیرا موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک سوریه بسیار حائز اهمیت است. عدم تجانس میان طرفهای درگیر در بحران سوریه نیز در سطح بسیار بالایی قرار دارد. در بحران سوریه هم میتوان از مسائل سیاسی و هم مسائل نظامی نام برد. بحران سوریه از حیث خشونت نیز در زمرۀ سختترین بحرانهای بینالمللی قرار دارد. درواقع بحران سوریه و تحولات داخلی آن یک جنگ تمامعیار است. این جنگ داخلی بیش از نیم میلیون نفر کشته برجای گذاشته است. همچنین بیش از یک سوم تأسیسات و زیرساختهای این کشور نابود شده است.
از بین شاخصهای فوق، تعدد و کثرت بازیگران، نقش عمدهای در تداوم بحران سوریه داشته است. درحقیقت برداشتها و دیدگاههای مختلف، تعارض و تضاد منافع، تصلب مواضع میان بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی تأثیرگذار در سوریه و توازن قوای نیروهای داخلی ناشی از حمایتهای همهجانبه بازیگران منطقهای و بینالمللی از گروههای داخلی طرفدار خود، بحران این کشور را به بحرانی عمیق و پیچیده تبدیل کرده است.
ازآنجاکه تغییر جهت سیاست خارجی سوریه بهسوی هریک از بازیگران منطقهای و بینالمللی بر وزن ژئوپلیتیکی و قدرت آنها تأثیرگذار خواهد بود، ازاینرو هیچکدام از بازیگران، حاضر به عقبنشینی از حمایت از متحدان داخلی خود نیستند این امر موجب ایجاد موازنه نیروهای داخلی و تداوم بحران در سوریه شده است.
از زمان شکلگیری بحران در سوریه هریک از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به حمایت و پشتیبانی از طرفهای درگیر در منازعه داخلی سوریه پرداختهاند. درهمینراستا، آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا بههمراه بازیگران منطقهای ازجمله عربستان سعودی، قطر، ترکیه و رژیم صهیونیستی با اتخاذ سیاستهای مختلف ازجمله حمایت گسترده و همهجانبه مالی، تسلیحاتی و آموزشی از مخالفان نظام بهخصوص گروههای سلفی تندرو توانستند موازنه نیروهای داخلی سوریه را به نفع معارضان دولت سوریه تغییر دهند. ازهمینرو، وضعیت میدانی نیروهای داخلی سوریه تا اواسط سال 2015 میلادی به سود گروههای مسلح سلفی مخالف نظام بود و مناطق متعددی ازجمله رقه، دیرالزور، حلب، ادلب، جسرالشغور و تدمر به دست آنان سقوط کرد؛ این امر دولت سوریه را در وضعیت بسیار خطرناکی قرار داد.
بههمینجهت حامیان نظام سوریه با اتخاذ تدابیر و تاکتیکهای جدید توانستند نقش مهمی در تغییر معادلات و موازنه داخلی نیروها به سود ارتش سوریه ایفا کنند. دراینمیان، با ورود نظامی روسیه، تحولات داخلی سوریه شتاب بیشتری به خود گرفت و ارتش سوریه در کنار نیروهای حزبالله لبنان و نیروهای مردمی سوریه به کمک مستشاران ایرانی، توانست درجهت بازپسگیری مناطق تحت کنترل گروههای تروریستی موفقیت زیادی کسب کند.
لکن بعد از هر بار که ارتش سوریه و متحدانش توانستهاند در عرصه نبرد داخلی درمقابل تروریستها موفقیت جدیدی کسب کنند، ایالات متحده و همپیمانانش سعی کردهاند با راهاندازی جنگ روانی و حملات موشکی علیه پایگاههای نظامی ارتش سوریه، معادلات میدانی و موازنه نیروها را به سود مخالفان نظام تغییر دهند. حملات موشکی ادواری رژیم صهیونیستی، حمله موشکی آمریکا به پایگاه هوایی الشعیرات و حمله اخیر آمریکا، فرانسه و انگلیس به مواضع نظام سوریه درهمینراستا قابل تحلیل و ارزیابی است.
درواقع غرب و حامیان منطقهای آن، پیروزی نظام سوریه و همپیمانانش بر تروریستها را شکست سنگینی برای خود قلمداد میکنند؛ ازهمینرو خواهان پایان جنگ به سود ارتش سوریه و متحدانش نیستند و درمقابل بهدنبال ایجاد توازن قوا هستند. موازنه نیروها باعث میشود که بازی حاصلجمع جبری صفر را ایجاد کند که به سود هیچکدام از طرفها نیست. در این وضعیت باید گفت دولت مرکزی همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد؛ ولی درگیریها با گروههای مسلح شورشی در مناطق مختلف نیز همچنان ادامه خواهد داشت.
هنگامیکه هیچیک از طرفهای درگیر در بحران سوریه نتوانند به پیروزی سرنوشتسازی برسند، وضعیت جنگ داخلی سوریه ادامه مییابد؛ شرایطی که از سال 2011 تا 2018 بر سوریه حاکم بوده است. در این وضعیت، موازنه نیروها همواره بین طرفهای درگیر درحال تغییر و تحول است. در این حالت، جنگ در سوریه بهصورت فرسایشی ادامه مییابد و جریانهای داخلی درگیر در این بحران بهتدریج تضعیف میشوند.
پیامدهای تداوم بحران سوریه
تازمانیکه طرفهای داخلی درگیر از ورود به فرایند سیاسی امتناع ورزند و نتوانند همدیگر را بهطور کامل شکست دهند، بحران ادامه خواهد یافت. بحران و جنگ داخلی سوریه درصورت فقدان راهحل سیاسی و عدم دستیابی طرفین به پیروزی قاطع نظامی، سرنوشت و آیندهای جز ادامه منازعه و تداوم بحران نخواهد داشت. دراینمیان، متضرر اصلی ادامه جنگ و بحران در سوریه مردم این کشور خواهند بود که باید ویرانی، کشتار و آوارگی را همچنان تحمل کنند. یکی از تبعات داخلی بحران برای سوریه، ظهور القاعده و گروههای تروریستی همچون جبهه النصره، داعش، احرارالشام، جیشالاسلام و شکلگیری چندین ائتلاف از گروههای سلفی جهادی افراطی بوده است. پیامدهای داخلی دیگر ناشی از تداوم بحران نیز عبارتند از: تضعیف ارتش سوریه، تخریب بیشتر زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، افزایش کشتار، افزایش تعداد آوارگان و پناهجویان، و فقر بیشتر مردم میباشد.
تداوم بحران سوریه علاوهبر پیامدهای داخلی، تبعات متعددی برای بازیگران منطقهای خواهد داشت. در سطح منطقهای این بحران موجب کاهش همکاری میان بازیگران منطقه و افزایش اختلاف بین بازیگران تأثیرگذار در بحران سوریه شده است. افزایش تنش و منازعه در سطح منطقهای، تشدید اختلافات ایدئولوژیک و فرقهای در سطح منطقه، گسترش تروریسم و اقدامات تروریستی در منطقه بهویژه در ترکیه، لبنان و اردن، افزایش ناامنی در کشورهای منطقه، تسری بحران به مرزهای کشورهای دیگر ازجمله عراق و لبنان، گسترش پدیده مهاجرت و بحران آوارگان، شکلگیری صفبندی جدید منطقهای، شکلگیری مسابقه تسلیحاتی، خارج شدن مسئله فلسطین از اولویت جهان اسلام، و مسائل دیگر در منطقه نیز از دیگر پیامدهای بحران سوریه در سطح منطقهای است.
البته رژیم صهیونیستی ازجمله بازیگران منطقه است که از ادامه بحران سوریه و فرسایشی شدن آن سود میبرد؛ زیرا منافع رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، تداوم بحران بدون پیروزی هریک از طرفهای درگیر است. منفعت رژیم صهیونیستی در تضعیف ارتش سوریه و گروههای اسلامگرای افراطی درگیر در بحران است. ارتش سوریه یکی از ارتشهای قدرتمند منطقه است و تهدیدی اساسی برای تلآویو بهشمار میرود. ازهمینرو، تداوم بحران و فرسایشی شدن آن ازیکسو منجربه تضعیف ارتش این کشور میشود و ازسویدیگر، گروههای اسلامگرای رادیکال نظیر داعش و جبهه النصره تضعیف میشوند که یک پیروزی بزرگ برای رژیم صهیونیستی بهشمار میرود.
بهغیر از رژیم صهیونیستی استمرار بحران سوریه و تداوم جنگ در این کشور منافع و امنیت بیشتر بازیگران منطقهای تأثیرگذار در بحران سوریه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. استمرار بحران باعث افزایش تنش در منطقه و کاهش همکاری بین بازیگران منطقه ازجمله: جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، ترکیه، قطر، اردن، عراق و لبنان میشود. با ادامه این بحران بازیگران مذکور باید همچنان به حمایت مالی و تسلیحاتی از جریانهای طرفدار خود در سوریه بپردازند که نتیجه آن تضعیف وضعیت اقتصادی این کشورهاست. افزایش سیل مهاجرت آوارگان و افزایش حملات تروریستی در کشورهای هممرز با سوریه نیز از پیامدهای دیگر ادامه بحران برای کشورهای منطقه میباشد.
در سطح بینالمللی نیز ادامه بحران سوریه موجب شکلگیری موج جدیدی از مهاجرت آوارگان و پناهندگان به کشورهای اروپایی میشود. کاهش امنیت بازیگران بینالمللی بهدنبال فعالیتهای تروریستی داعش و القاعده در قارههای مختلف از دیگر پیامدهای بحران سوریه در سطح بینالمللی است. گسترش اقدامات تروریستی گروههای اسلامگرای افراطی بهویژه در کشورهای اروپایی خود عامل مهمی است که موجب گسترش اسلامهراسی نزد کشورهای غربی میشود.
نتیجهگیری
حمایت بازیگران منطقهای و بینالمللی از طرفهای داخلی بحران سوریه به تداوم و پیچیدگی بیشتر بحران این کشور منتهی شده است. تداوم بحران در سوریه بیانگر آن است که دو طرف درگیر به دلایل مختلفی موفق به غلبه بر دیگری نبودهاند. درواقع شکاف و قطببندی شدن بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به دو جریان، حامی نظام سوریه و دیگری حامی مخالفان نظام باعث عدم موفقیت و پیروزی طرفهای بحران داخلی شده که برآیند آن تداوم بحران است. بدیهی است که مداخلات مستمر بازیگران منطقهای و بینالمللی در بحران سوریه قبل از اینکه منجربه حلوفصل این بحران و بازگشت ثبات و امنیت به سوریه گردد، این کشور را به میدان و صحنه رقابتهای خود تبدیل کردهاند. امروزه بحران سوریه نمونهای بارز از شکلگیری یک منازعه در ابعاد استراتژیکی در سیاست بینالملل و گسترش درگیریهای سیاسی و امنیتی در نظام منطقهای خاورمیانه، میان قدرتهای بزرگ و متحدان منطقهای آنهاست. این امر درصورت پافشاری هریک از بازیگران میتواند ضمن به مخاطره افتادن منافع و تحمیل هزینههای گزاف برای آنها، امنیت منطقه و چشمانداز ثبات در آن را نیز تحت تأثیر قرار دهد. درهمینراستا، اتخاذ رویکردهای منطقی و اولویت دادن به راهحلهای مبتنیبر توافق نسبی که در آن منافع و ملاحظات تمامی بازیگران رعایت شود بهتر میتواند به کاهش تنشهای فعلی و هموار کردن مسیر همکاری منجر شود.
Your Comment