همکاریهای ایران، ترکیه، مصر میتواند در بازگردادن ثبات منطقهای مثبت باشد
مصاحبه از رامین ندیمی- کارشناس امور دفاعی و نظامی
متن حاضر مصاحبه ای با دکتر رئوف شیبانی سفیر سابق ایران در سوریه در زمینه تحولات منطقه ای و چگونگی ایجاد ثبات در منطقه می باشد.
س. پیشرویهای اخیر محور مقاومت (دمشق ـ تهران ـ حزبالله) در سوریه موجب افزایش احتمال پایان جنگ داخلی سوریه با پیروزی دولت بشار اسد شده است. آیا قدرت گرفتن این محور میتواند باعث نگرانیهای جدی امنیتی برای رژیم صهیونیستی شود؟ واکنشهای تلآویو به این موقعیت جدید چه میتواند باشد؟
ج. موفقیتهای میدانی در سطح منطقه بهویژه در سوریه و عراق و بهویژه شکست و ناکامی تروریسم در تحقق اهدافش با آزادی شهر ابوکمال موجب شد تا حضور و ساختار نظامی و حکومتی داعش متلاشی شود. این تحول یک نقطه عطف در صحنه رویدادهای سوریه به شمار میآید. همزمان، ما شاهد نشست سران سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در بندر سوچی هستیم که به اعتقاد من این نشست نیز نقطه عطفی از دیدگاه تحولات سیاسی محسوب میشود. البته همکاری مشترک ایران، روسیه و ترکیه در مدیریت تحولات میدانی و نظامی سوریه یک همکاری مؤثر و مفید بوده و دستاوردهای خوبی به همراه داشته است که از جمله آنها مبارزه جدی با تروریسم و بازگرداندن آرامش به سوریه و منطقه بوده که ضرورت هرگونه گفتمان و راهحل سیاسی برای مناقشه سوریه است. در مجموع، با نگاه به روند حاضر متوجه میشویم که بهطور طبیعی در اردوگاه رژیم صهیونیستی نگرانیهایی نسبت به این روند پدید خواهد آمد. بهویژه آنکه شرایط سوریه بهسوی آرامش و ثبات در حال حرکت است و بیشترین موفقیتها در این روند متوجه محوری است که عنوان و اعتبار مبارزه با تروریسم را حمل میکند و مسئولیت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه را برعهده دارد. اغلب کارشناسان اعتقاد دارند که رژیم صهیونیستی مایل است که در محیط پیرامونی خود، بحرانهای مدیریتشدهای را داشته باشد. بالطبع، این نوع تحولات در حال شکلگیری با رویکرد رژیم صهیونیستی نسبت به کشورهای همسایه خود انطباق دارد. به سخن دیگر، حرکت کنونی در سوریه به سمت بازگرداندن ثبات و آرامش است، ولی رژیم صهیونیستی تمایل و موافقتی با ثبات و آرامشی که خود در طراحی و مدیریت آن نقش نداشته باشد، ندارد و چنین ثباتی را یک تهدید برای خود قلمداد میکند. بعید نیست که با از میان رفتن شکل قدیمی داعش، ما شاهد تلاش رژیم صهیونیستی و آمریکا برای تغییر کاربری داعش و یا در کنار آن، اقداماتی در راه استمرار بیثباتی و ناآرامی در سوریه باشیم تا به دو هدف دست یابند: نخست، مانع از پیشرفت پروژه مشترک محور مقاومت و روسیه در منطقه شوند. و دوم، برای خود زمان بخرند تا بتوانند تحولات را با اهداف و نگرش خود طراحی نمایند. رژیم صهیونیستی و آمریکا در قبال بحران سوریه دچار فقدان استراتژی هستند، به دلیل آنکه طراحیهای اولیه آنها برای بحرانسازی و بهدست آوردن نتایج مطلوب از این بحرانها به بنبست رسید و عملاً امکان نیافتند تا فوراًَ استراتژی جایگزینی را تدوین کنند. از اینرو، آنها صرفاً در پی خرید زمان بیشتر هستند. البته به دلیل نوع تعاملی که روسیه با بازیگران و شرکای بینالمللی خود دارد، روسها تلاش زیادی میکنند تا آمریکاییها و اسرائیلیها را در اداره تحولات منطقه شریک نمایند و سعی کنند آنها را از طرف متنازع به یک طرف شریک تبدیل نمایند. روسها در این تلاش تا حدودی درمورد آمریکاییها موفق بودهاند و توانستهاند گفتمان مشترکی را با آنها آغاز کنند، اما هنوز از آن شرایط مطلوب مورد نظر مسکو که عملاً آمریکا را از یک موضع متضاد به یک همراه در ایجاد ثبات و امنیت در منطقه تبدیل کنند، فاصله دارند. اما رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود خیلی با روند جاری منطبق و موافق نیست، و تلاش برای گام برداشتن این رژیم در مسیر ثبات منطقه ثمری نخواهد داشت. یکی از دلایل وجود رژیم صهیونیستی، حاکم بودن رژیمهای ضعیف و ناکارآمد در منطقه بدون برخوردار بودن از توان دفاعی و نظامی، و نیز درگیر بودن چنین حکومتهایی در بحرانهای پیدرپی برای منحرف شدن از اصل مسئله منطقه یعنی مسئله فلسطین و تجاوزات و اشغالگریهای رژیم صهیونیستی، بوده است. رویکرد دیگر مسئلهساز رژیم صهیونیستی در رابطه با ایجاد قومیتها و کشورهای کوچک با عناوین قومیتی و نژادی است که این رژیم در کنار ایجاد ناآرامی و بیثباتی در منطقه پیگیری میکند.
س. ظرف ماهها و هفتههای اخیر شاهد افزایش اظهارنظرها پیرامون آنچه «کریدور زمینی ایران» از عراق و سوریه به جنوب لبنان و نیز افزایش حضور نظامی ایران و حزبالله در مرز جولان اشغالی بودهایم، تصور میکنید چنین موضوعاتی میتواند چه واکنشی را از سوی رژیم صهیونیستی به دنبال داشته باشد؟
ج. موضوع کریدور زمینی یا ارتباط جمهوری اسلامی ایران با حلقههای دیگر مقاومت از طریق زمینی از منطق بالایی برخوردار نیست و من آن را تنها یک بهانه قلمداد میکنم. درواقع، آنچه اکنون در منطقه روی میدهد یک سلسله تغییرات ژئوپلیتیک است که همین موضوع عامل اصلی نگرانی رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهد. اکنون در دنیا دسترسی به سلاح امری ساده محسوب میشود، نمونه این ادعا سادگی مسلح شدن گروهی مانند داعش و یا در عین حال، گروههای مقاومت در برابر تروریستها و تکفیریها است. وقتی به شرایط حوثیهای یمن مینگریم، درمییابیم که آنها در محاصره کامل هستند و حتی امکان ارسال دارو و غذا برای این مردم وجود ندارد، اما حوثیها با حداقل امکانات در برابر سختترین حملات وحشیانه ائتلاف تحت رهبری سعودیها علیه ملت پابرهنه و مظلوم ایستادگی میکنند. مسئلهای که مهم به نظر میرسد، هویت یافتن و شکل گرفتن حلقههای مقاومت است. برای جمهوری اسلامی ایران حضور فیزیکی در این جبههها اهمیت و ضرورت ندارد. ایران به دنبال حضور فیزیکی در این کشورها نیست و اصولاً این نوع حضور هیچ جایگاهی در دکترین نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران ندارد. ایران خواهان رویکردهای مشابه قدرتهای استعماری نیست که نفوذ خود در دیگر کشورها را با استفاده از حضور نظامی به دست میآورند. نفوذ جمهوری اسلامی ایران از نوع معنوی است. صرف اینکه حاکمیتهای مبتنیبر اراده ملتها در این کشورها شکل بگیرد، به مفهوم تأمین منافع و مصالح مشترک جمهوری اسلامی با این کشورها است، و این موضوع منافع رژیم صهیونیستی را تهدید خواهد کرد. با شکست خوردن پروژههای اسقاط نظام حکومتی و تغییر رژیم در سوریه، و ابقاء حاکمیت برپایه اراده مردم سوریه که ما از دیرباز و ابتدای بحران سوریه خواستار آن در چهارچوب یک راهحل سیاسی بودیم، منافع جمهوری اسلامی ایران نیز تأمین میشود. بودن یا نبودن چند سرباز ایرانی در سوریه تغییر جدی را ایجاد نخواهد کرد. از اینرو است که رژیم صهیونیستی از بهانههایی مانند حضور فیزیکی و ارتباط زمینی جمهوری اسلامی با محور مقاومت استفاده میکنند تا نگرانی خود را از موضوع اصلی که همان تغییر ژئوپلیتیکی جاری در منطقه که از یمن شروع میشود و به بحرین، جمهوری اسلامی ایران، عراق، سوریه و درنهایت به فلسطین خواهد رسید، نشان دهند.
تصور من بر این است که با رفتن داعش، همچنان ما شاهد استمرار سیاستهای خصمانه رژیم صهیونیستی خواهیم بود. نشانههای چنین سیاستهایی برضد ایران با روی کار آمدن دولت ترامپ و با تلاش برای برهم زدن برجام و کلید خوردن برنامه ایرانهراسی آشکار شد، و با آغاز پروژه «امنیتسازی» در منطقه به ابتکار دولت ترامپ و رژیم صهیونیستی و کارگذاری متحدان و دنبالهروهای آمریکا در منطقه ادامه یافته است.
س. به نظر میرسد یک طرح مشترک با حضور آمریکا، عربستان سعودی و ائتلاف تحت رهبری ریاض و نیز رژیم صهیونیستی برضد حزبالله لبنان در حال تکوین و اجراست. با پذیرفتن این پیشفرض، آینده اوضاع امنیتی در لبنان و منطقه را چگونه میبینید؟
ج. از دیدگاه من، اینگونه طرحها از ناحیه مثلث آمریکا، عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی، به منزله واکنش انفعالی به پیروزیهای محور مقاومت ازجمله حزبالله در تحولات منطقه بهویژه ریشهکن کردن گروه تروریستی داعش است. بر این اساس، این مثلث، در حال نشان دادن واکنش به این موفقیتها است و سعی میکند فشارها را بر حزبالله و محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران افزایش دهند. هدف آنها از این کار، پوشاندن ضعفهای خود، و نیز درگیر کردن محور مقاومت در مسائل جانبی است. در دورهای، سعودیها تلاش کردند تا صفت «مقاومت» محور را مورد حمله قرار دهند و این عنوان را از این حرکت سلب کنند، اما اکنون بخش عمدهای از مردم لبنان بر ضرورت مقاومت تأکید دارند. اکنون و برخلاف گذشته، معادله مقاومت ـ مردم ـ ارتش ازسوی دولت لبنان بهعنوان یک ضرورت در دستور کار قرار گرفته است و در آینده نیز میباید چنین باشد. دولتهای لبنان مشاهده کردند که حزبالله در رأس جبههای توانست خطرات بالفعلی که در مرزهای لبنان در حال شکلگیری و ریشه دوانی بود را از میان بردارد. در همین حال، شاهد هستند که ارتش لبنان با همکاری مقاومت موفق شد تا بسیاری از خطراتی که هویت و موجودیت طوائف لبنانی را مورد تهدید قرار میداد را برطرف کنند. این شواهد نشان میدهند که روند حاضر به سود مقاومت در حرکت است، و عربستان سعودی به همین دلیل آقای سعد حریری بهعنوان یک شخصیت تأثیرگذار در تحولات لبنان را به ریاض فراخواندند تا ایشان در این موفقیتها شریک نباشد. آقای سعد حریری با همراه شدن با حزبالله و جریانات همسو با مقاومت موجب شدند تا نخستوزیر و رئیسجمهور در لبنان تعیین شوند و لبنان روی آرامش به خود ببیند، و از این رهگذر، حزبالله و مقاومت بتوانند با آرامش خاطر از داخل کشور به مسائل خارج از لبنان بپردازد و خطرات جدیتر متوجه لبنان را در آن عرصهها از میان ببرند. حزبالله نیز آقای سعد حریری و دولت وی را در این موفقیتها شریک میداند، اما این موضوع مطلوب عربستان سعودی نبود. عربستان با فراخوانی حریری به ایشان گوشزد کرد که حرکت وی در راستای اهداف ریاض نیست، و اصولاً بهوجود آوردن یک محیط آرام برای حزبالله در لبنان هدف سعودیها نبوده است. بدین سبب بود که آنها آقای سعد حریری را به استعفا مجبور کردند.
به عقیده من، در رابطه با آینده وضعیت لبنان اگر فرض را بر این بگذاریم که عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و آمریکا به دنبال مبارزه و مقابله با محور مقاومت باشند، باید انتظار بروز دروه جدیدی از تنش را در لبنان داشته باشیم. این احتمال وجود دارد که یا آقای سعد حریری بپذیرد تا کابینه جدیدی تشکیل دهد، اما در این راه کارشکنیهای جدی توسط سعودیها ایجاد خواهد شد و سقف خواستههای آنها نامطلوب و نامناسب خواهد بود که عملاً مانع تشکیل دولت میشود، و این خود به یک خلأ مؤسساتی در لبنان منجر خواهد شد. و یا اینکه آقای سعد حریری اساساً تشکیل دولت را نخواهد پذیرفت و روندی که از ریاض کلید خورده را به همان نحو و با متهم کردن حزبالله، و مطرح کردن درخواست خلعسلاح این جنبش ادامه خواهد داد، و فضای سیاسی لبنان را از داخل یا خارج از کشور متشنج نگه خواهد داشت. اینکه آیا تمامی بازیگران سیاست لبنان آمادگی وارد شدن به مرحله تشنج را دارند، و یا اینکه یکطرفه میتوان در فضای کنونی لبنان سناریوهای تنشآفرین را به دیگر بازیگران که خواهان ثبات و آرامش هستند، تحمیل نمود، روشن نیست. در مجموع بهعنوان یک کارشناس حاضر در صحنه لبنان و آشنا با این کشور، احساس میکنم که شرایط کنونی لبنان بسیار متفاوت با گذشته است و شرایط داخلی این کشور مهیا برای اجرای چنین سناریوهای یکطرفهای نیست. برخلاف گذشتهها، اکنون امکان مقاومت و ایستادگی و نیز مدیریت هوشمندانه بحرانها در لبنان وجود دارد، و رژیم صهیونیستی دیگر نمیتواند تا سناریوهای طراحی شده متعدد خود را بهصورت یکطرفه در این کشور پیاده کند. امروزه وضعیت موازنه قوا، شرایط سیاسی و برآیند نیروهای سیاسی در لبنان به گونهای است که شرایط را بسیار پیچیده کرده و امکان اجرای سناریوهای یکطرفه دیگر وجود ندارد.
س. احتمال وقوع جنگ دیگری میان رژیم صهیونیستی و حزبالله را تا چه حد محتمل میدانید و پیامدهای چنین درگیری را چگونه ارزیابی میکنید؟ حامیان ائتلافی این جنگ چه کسانی خواهند بود؟
ج. اکنون اوضاع به گونهای است که رژیم صهیونیستی به شدت در تنگنا قرار گرفته است، و اکنون جنبش مقاومت از نظر جغرافیایی پهنه بسیار وسیعی را به کنترل خود درآورده است. جغرافیای مقاومت زمانی به چند کیلومتر در مرزهای جنوب لبنان محدود بود، ولی اکنون عملاً به دلیل اشتباهات استراتژیک رژیم صهیونیستی و آمریکا درقبال بحران سوریه، تمامی پهنه این کشور را نیز دربرگرفته است. علاوهبر این، کسب تجربه بینظیر حزبالله و مقاومت در جنگ داخلی سوریه که شامل نبردهایی مرکب (ترکیبی از جنگهای کلاسیک و چریکی) میشد، گذشته از هزینههای آن، موجب شده تا مقاومت و نقشآفرینی حزبالله بسیار با شرایط جنگ 33 روزه متفاوت باشد. اکنون دیگر منحصر فعالیت حزبالله تنها محدود به لبنان نمیشود، و بنا به درخواستها و دعوتهایی که از حزبالله شده، این گروه بهعنوان یک بازیگر فرالبنانی مطرح شده و حتی بسیاری از ناظران معتقدند حزبالله اکنون به شکل یکی از فاکتورهای تأثیرگذار و مسئولیتپذیر در آرایش سیاسی خاورمیانه درآمده است. امروزه حزبالله به عنوان بازیگری مسئولیتپذیر در مقابل خطر تروریسم که دنیا را تهدید میکند، به نیابت از دنیا و در دفاع از دنیا از جمله اروپا و جهان عرب در برابر این تروریسم ایستادگی میکند.
البته که رژیم صهیونیستی خواهان محو پدیده حزبالله و مقاومت است، ولی واقعیت تحمیل شده به این رژیم این است که تلآویو قادر به از میان بردن این پدیده نیست. در پاسخ به اینکه آیا رژیم صهیونیستی توانایی و امکان شروع ماجراجویی دیگری را برای مقابله با حزبالله دارد، میتوانم بگویم که تصمیمگیری برای انجام چنین اقدامی برای رژیم صهیونیستی بسیار سخت و دشوار است. اکنون میتوان صداهایی را در داخل رژیم صهیونیستی شنید که با چنین ماجراجوییهایی مخالفت دارند. با توجه به شکست سنگین و بینظیر سال 2006 ارتش رژیم صهیونیستی در برابر حزبالله، این سؤال مطرح میشود که تلآویو چگونه میتواند جنگی را آغاز کند که به همان نتایج شکستبار منجر نشود. اگر مسئولان رژیم صهیونیستی بخواهند تصمیمی عاقلانه بگیرند، هرگز دوباره به چنین جنگی وارد نخواهند شد.
حزبالله نیز تا حد زیادی به اهداف خود که همانا دستیابی به قدرت بازدارندگی است، دست یافته و دیگر رژیم صهیونیستی نمیتواند با آزادی عمل دست به حمله و تجاوز به هر نقطهای در لبنان که میخواهد بزند. همچنین در اشاره به بخشی از پرسش شما باید بگویم که مسلماً عربستان سعودی و کشورهای عربی خلیجفارس از حمله نظامی رژیم صهیونیستی به حزبالله استقبال میکنند و حتی از آن حمایت سیاسی و مالی نیز خواهند کرد و درصورت بروز چنین جنگی، ما حتماً شاهد صفی از کشورهای عربی خواهیم بود که پررنگتر از سال 2006 از عملیات نظامی رژیم صهیونیستی علیه حزبالله پشتیبانی خواهند کرد. در همین راستا، تعجبآور نیست که چندی پیش، یکی از وزرای دولت نتانیاهو اظهار کرده بود که عجیب نیست بشنویم آنچه ما به زبان عبری میگوییم، مقامات عربستان سعودی به زبان عربی میگویند.
س. موضع روسیه را در این میان و با افزایش احتمالی تنش چگونه ارزیابی میکنید؟
ج. تصور میکنم که موضع روسها در وحله نخست در برابر هرگونه تنش در منطقه یک عامل بازدارنده خواهد بود. طرح روسها در منطقه با موفقیت در حال پیشرفت است و این موفقیت نیز مرهون همکاری استراتژیک آنها با جمهوری اسلامی ایران بوده است. این همکاری تأمینکننده یک نیاز استراتژیک متقابل میان دو کشور بود که با موفقیت نیز همراه بود. این همیاری توانست بار دیگر روسها را به عنوان یک قدرت جهانی به صحنه بینالمللی و خاورمیانه بازگرداند. روسها موفق شدند پروژههایی که برعهده گرفتند از جمله مبارزه با تروریسم را با همکاری حزبالله با موفقیت به سرانجام برسانند. به همین دلایل، روسیه از هر تنشی که خارج از برنامه خود باشد و آن را به چالش بکشد، جلوگیری میکند. مسلماً درگیری نظامی میان رژیم صهیونیستی و حزبالله برخلاف این برنامه است و روسها حتماً مانع بروز آن میشوند. اما چنانچه این جنگ نامیمون رخ دهد، روسها حتماً با مسئولیت بالایی با این پدیده برخورد خواهند کرد و مانع از برهم خوردن موازنهای میشوند که در منطقه شکل گرفته و مسکو نیز از آن سود میبرد.
س. تصور میکنید درصورت رخ دادن چنین جنگی، ایران نیز بهطور مستقیم در آن درگیر میشود؟
ج. جمهوری اسلامی ایران بهطور مسلم از جنبش حزبالله پشتیبانی خواهد کرد. اصولاً دلیل شکلگیری مقاومت مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی است و چنانچه تلآویو مرتکب چنین خطای محاسبهای شود، بهترین فرصت برای مقاومت در جهت تحقق اهدافش به دست خواهد آمد. چنانچه وضعیت جنگی جدیدی به حزبالله تحمیل شود، مقاومت جنگ را از جایی که در نبرد 33 روزه پایان داد، از سر خواهد گرفت. اسرائیلیها مفهوم چنین سخنی را درک میکنند. قطعاً به همین خاطر یکی از مسئولیتهای جمهوری اسلامی ایران حمایت از ملتهای مظلوم و جریانهای حقطلبانهای است که به دنبال احقاق حقوق خود هستند. این سخن با صدایی بلند و ازسوی بالاترین مقام نظام، مقام معظم رهبری بیان شده است.
مسلماً پیش آمدن شرایط جنگی مطلوب جمهوری اسلامی ایران نیست. ایران در شرایط خوبی در منطقه به سر میبرد. محور مقاومت نیز از موقعیت برتری در مبارزه با تروریسم برخوردار است. در نتیجه ایران نیز از بروز تنش بیشتر در منطقه استقبال نمیکند. همانطور که بروز برخوردهای بیشتر برای برنامهها و اهداف روسیه در منطقه مطلوب نیست.
س. گزینههای پیشرو جمهوری اسلامی برای خنثی کردن طرحهای مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی، و عربستان سعودی چطور ارزیابی میکنید؟ موضع اروپا را در این میان چگونه میبینید؟
ج. اولویت جمهوری اسلامی ایران برقراری ثبات و آرامش در منطقه است. ایران خواهان آن است که هر طرح و برنامهای که در منطقه اجرا میشود در راستای ثبات و امنیت منطقهای باشد. حفظ منافع ایران در گرو ثبات و آرامش منطقه است. هر نوع بیثباتی نخست به ما لطمه میزند و این ایران است که باید هزینه آن را بپردازد. بدین سبب، امنیت ما در گرو ثبات و امنیت در منطقه است و بالعکس. بر این اساس، مسلماً رویکرد ایران همانا مانع شدن از هر نوع تنش جدید و حلوفصل تنشهای قدیمی در منطقه ازطریق راهحل سیاسی است تا بتوان به یک مرحله از ثبات و آرامش در منطقه برسیم. منافع اروپاییها نیز به طور قطع با بحران در منطقه تأمین نمیشود. آنها نیز در مذاکرات خود با ما بر این نکته تأکید کردهاند. موضعگیری و رویکرد جدید اروپاییها پس از اعلام استراتژی ترامپ در قبال برجام و پشتیبانی قوی آنها از توافق هستهای ایران بینظیر است و شاید ظرف سالهای گذشته تاکنون شاهد چنین فاصلهای میان رویکردهای آمریکایی و اروپایی نبودهایم. این بدان دلیل است که اروپاییها متوجه هستند ثبات منطقه به سود آنها است و از اینرو ما یک تطابق نظر، و دیدگاه استراتژیکی دوجانبه را با اروپاییها پیدا کردهایم و شاید بتوان آن را تجربه مراحل اولیه یک دیدگاه استراتژیک مشترک با اروپاییها نامید. اگر بشود این زمینه استراتژیک مشترک را به درستی مدیریت کرد، شاید بتوان نتایج سازنده و خوبی را از آن کسب کرد. اروپا میتواند شریک خوبی برای ما در ایجاد ثبات و امنیت در منطقه باشد. نقشآفرینی روسیه نیز اثبات کرده که میتوان بر روی رویکرد این کشور در ایجاد ثبات در منطقه حساب کرد و جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند حلقه واسطه بین روسیه و اتحادیه اروپا باشد. همچنین، همکاریهای منطقهای از جمله میان ایران، ترکیه، مصر میتواند در بازگردادن ثبات و مدیریت بحرانهای منطقهای نقش مثبتی ایفا کند. من معتقدم که در حال حاضر، منطقه در یک حالت سیال و یا گذار و یا به تعبیر دیگر در یک پوستاندازی استراتژیک به سر میبرد.
Your Comment