آسیبپذیریهای کشورهای توسعهیافته در جنگ سایبر اقتصادی
مقدمه
ویژگی اصلی جهان تحت نفوذ فضای سایبر در اوایل قرن بیستویکم درهمتنیدگی جوامع جهانی، اطلاعات و زیرساختهای اقتصادی و بههمپیوستگی این زیرساختها به حکومت، تجارت و زندگی عمومی است. قدرت و تفوق تکنولوژیک باعث توسعه آنچه که ازسوی تحلیلگران نظامی «آسیبپذیری نامتقارن» خوانده شده گشته است؛ یعنی یک دشمن گریزپا و باهوش بهسرعت و قاطعانه در برابر قویترین و استوارترین موانع دفاعی عمل میکند و به آنها خسارات زیادی وارد مینماید. اگر کشورهای توسعهیافته در این حوزه آسیبپذیر باشند، این میتواند بهعنوان یک چالش استراتژیک مورد توجه قرار گیرد. این مقاله معطوف به کشورها و جوامع (نه اشخاص یا تجارتها) و آسیبپذیری آنها در برابر اقدام اقتصادی تهاجمی که بهواسطه فضای سایبر تسهیل شده یا از آن شکل گرفته است، بوده و درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا جنگ سایبر اقتصادی را باید بهعنوان یک مشکل استراتژیک مورد توجه قرار داد یا خیر؟ برایناساس، این یادداشت با بحث درباره جنگ اقتصادی آغاز و سپس جنگ سایبر را مورد توجه قرار میدهد و سپس به ایده ترکیبی جنگ سایبر اقتصادی پرداخته است.
جنگ اقتصادی
جنگ اقتصادی ارتباط عمیقی با تاکتیکها و عملیاتهای نظامی دارد؛ یک سطح نسبتاً اندک فعالیت همراه با خسارت و تخریب بالقوه بسیار شدید. در سراسر تاریخ توانمندترین و موفقترین فرماندهان نظامی درصدد تعیین و شناسایی نقاط ضعف و قوت دشمنان (بهاصطلاح طرفداران کلازویتس مرکز ثقل) و حمله به آن با هدف پیروزی سریع و قاطع بودهاند؛ به میزانی که یک دشمن به جنبههایی از یک اقتصاد کارآمد برای دسترسی به غذا، آب، حملونقل، مهمات و تجهیزات نظامی وابسته است میتوان با حمله به زیرساختهای اقتصادی که تولیدکننده این کالاها یا فراهمآوردنده این خدمات هستند، مزیت نظامی کسب کرد. نمونههای بسیاری از آنچه که معروف به سیاست «زمین سوخته» است در زمان جنگ قابل مشاهده است. تا اواخر قرن بیستم، تحمیل آگاهانه خسارت به غیرنظامیان چنان گسترده شد که تحت قوانین بشردوستانه بینالمللی ممنوع شد.
با وجود مرگ و تخریب حاصل از این اقدامات اما این اقدامات بهعنوان متغیرهای تاکتیکی و عملیاتی جنگ اقتصادی توصیف شده و مکملی برای تلاشهای نظامی محسوب میشوند. همچنین در جایی که هدف، استفاده از همه اهرمهای در دسترس قدرت ملی بهمنظور کسب دستاوردهای مطلوب یا حتی جایگزینی برای تهدید یا استفاده از نیروی نظامی است چنین اقداماتی در سطح استراتژیک ملی مورد توجه قرار میگیرد. جنگ استراتژیک اقتصادی در وهله اول هدفش محدودسازی توان دشمن برای جنگ ازطریق تخریب اقتصاد دشمن است. محاصره دریایی، تحریمهای اقتصادی، تهاجم تجاری و ... همه تحت عنوان جنگ استراتژیک اقتصادی قرار میگیرد.
جنگ سایبر
جنگ سایبر علیرغم توافق بسیار اندک در رابطه با ارائه تعریفی دقیق از آن درحال تبدیل به اصطلاحی با استفاده چندگانه است. برخی جنگ سایبر (یا حتی جنگ سایبر کامل و تمامعیار) را بهعنوان پارادایم جدید در منازعه بینالدولی میدانند. برخی دیگر آن را کمتر از یک رشته حکایات آشوبطلبانه که اغلب نزدیک به جهان علمی تا سیاست عمومی است میپندارند. دیدگاه میانهای نیز وجود دارد که برایننظر است که جنگ سایبر حداقل درحال تبدیل به یک جنبه از منازعه بینالدولی با چندین ویژگی متمایزکننده است و در برخی موارد موازی با جنگ متعارف و اقتصادی قابل طرح است؛ اما برخی از جنبههای جنگ سایبر مستلزم تفکر و رویههای جدید و تازه در مقایسه با جنگ بینالدولی است.
جنگ سایبر به همان میزان جنگ متعارف و اقتصادی، میتواند در سطوح مختلف روی دهد؛ برای مثال میتواند برای تنزل سطح توان نیروهای مسلح دشمن در سطوح تاکتیکی و عملیاتی بهکار رود. حداقل درحالحاضر بهطور مستدل فضای سایبر در کنار حوزههای جنگی هوایی، دریایی، زمینی و فضایی بهعنوان «پنجمین فضا و میدان جنگی» بهتر قابل فهم است. از این منظر جنگ سایبر, جدید، اما نه کاملاً جزء مجزای محیط چندوجهی که منازعات مدرن در آن در جریان است، محسوب میشود. جنگ سایبر همچنین احتمال دستیابی به اهداف سیاسی و استراتژیک را بدون نیاز به منازعه مسلحانه و ازطریق حمله به تأسیسات دولتی، نهادهای مالی، زیرساختهای حملونقل و انرژی ملی و روحیه ملی فراهم کرده است. فضای سایبر همانند جنگ اقتصادی مرزها میان نظامیان و غیرنظامیان را تیره و تار ساخته است.
در کنار شباهتها میان جنگ سایبر با جنگ اقتصادی، تمایزات مهمی نیز میان این دو وجود دارد. اول از همه اینکه دقیقتر است بگوییم جنگ سایبر مرزها میان جهان مجازی و فیزیکی را محو و ازاینطریق مشکلات فراوانی را برای پاسخ به موضوعات اخلاقی و قانونی ایجاد کرده است. دومین حوزه تمایز مربوط به توزیع قدرت و نفوذ میشود. برای ترسیم جنگ سایبر میتوان از همان توصیف «جنگ نامتقارن» بهره گرفت؛ یعنی نبردی که در آن ممکن است یکی از طرفین در جنگ متعارف ضعیف اما ازلحاظ هوش و ذکاوت قدرتمند باشد اما طرف دیگر پرقدرت و درعینحال مغرور و انعطافناپذیر باشد. سومین و آخرین تمایز مهم میان این دو مربوط به سرعت تحول تهدیدات و چالشها است. این تحول سریع تهدیدات میتواند آنقدر ناگهانی و غیرمنتظره باشند که از همان ابتدا دور تسلسل عمل و عکسالعمل در راهبرد سنتی را از کار بیندازد. در گذشته هر زمان یک طرف تکنولوژی جدید یا یک سیستم تسلیحاتی مدرن را بهدست میآورد طرف مقابل با توسعه ابتکارات خود توازن را برقرار میکرد. این چرخه عمل و عکسالعمل اغلب طی سالها روی میداد؛ فرایندی که تنها میتوان آن را بهعنوان فرایندی بسیار طولانی ـ در جایی که ابتکارات سایبر طی روزها و هفتهها روی میدهد ـ توصیف کرد.
جنگ سایبر اقتصادی
جنگ سایبر اقتصادی بهعنوان ترکیبی از جنگ اقتصادی و جنگ سایبر، دربردارنده دو ایدهای است که به دستورالعملهای متفاوت منجر میگردد. میتوان گفت که اکثریت اقتصادهای ملی در یک نظام اقتصاد جهانی درهمتنیده و بههم پیوستهاند. حتی میتوان گفت کشورهای «سرکش» یا «منفور» در هدایت جنگ اقتصادی علیه هر اقتصاد توسعهیافتهای بااحتیاط عمل میکنند؛ زیرا ترس از صدمه دیدن در این فرایند آنها را بازمیدارد. تنها استثناء ممکن دراینزمینه کشورهای استبدادی و دیکتاتوری هستند که کاملاً از فراز و فرودهای اقتصاد بینالملل کنار هستند. چنین کشورهایی، حتی اگر وجود داشته باشند، بعید است که توان بهراه انداختن جنگ اقتصادی را داشته باشند.
اما جنگ سایبر احتمال دیگری را میپروراند. اگر در فضای سایبر همانطور که اشاره شد، ابتکار عمل دست مهاجم باشد، مهاجم خبره ازنظر فنی میتواند از فضای سایبر برای سوءاستفاده از قدرت و توان کشور هدف استفاده و نه اینکه درصدد مختل کردن، شکست یا تخریب آن برآید. از این منظر، جنگ سایبر اقتصادی در مقایسه با جنگ متعارف و اقتصادی هم گزینه کمهزینه و کمخطرتری بوده و هم نمیتواند سبب خسارات فراوان به اقتصاد جهانی بههم پیوسته شود. برایناساس، جنگ سایبر اقتصادی متفاوت از «آرماگدون سایبری» یا «پرل هاربر سایبری» است که برخی مفسران ادعا میکنند که امکان وقوعش ـ هرچند اندک ـ وجود دارد.
درواقع میتوان گفت منافع اقتصادی کشور غارتگر در نفوذ و بهرهبرداری تا در حمله و تخریب اقتصاد و زیرساختهای سایبر کشور هدف نهفته است. این امر میتواند نشاندهنده این باشد که تنها بازیگران غیردولتی بسیار متخاصم (مثل سازمانهای تروریستی) میتوانند خواستار استفاده از فضای سایبر برای صدمه زدن و ایجاد اختلال در کشورهای توسعهیافته باشند؛ زیرا این سازمانها ازنظر اقتصاد در این فرایند چیزی برای از دست دادن ندارند یا این هزینه بسیار اندک است. البته تاکنون گروههای تروریستی بیشتر علاقهمند به استفاده از فضای سایبر بهعنوان ابزاری برای تأمین مالی فعالیتهای اصلی خود تا بهعنوان فضایی برای طراحی چنین حملاتی بودهاند. بنابراین جنگ سایبر اقتصادی شاید تحت عنوان پارازیتیسم بهتر فهمیده شود؛ یعنی یک نبرد دائمی جاسوسی و سرقت مالکیت معنوی تا جنگی تمامعیار علیه اقتصاد یک کشور یا اقتصاد جهانی. اما در اینجا باید یک امکان دیگر را مورد توجه قرار داد؛ یعنی تحلیل اقتصاد ملی دشمن در درازمدت. معمولاً اقدامات اقتصادی طی ماهها و سالها تا ساعتها و روزها مورد قضاوت قرار میگیرد. برای مثال چین ازطریق تضمین اینکه زنجیره لجستیکی و عرضه آمریکا در لحظات حیاتی را میتوان از کار انداخت، زمین بازی را میچیند. چین بهمنظور نفوذ در شبکههای اصلی از سختافزارهای صادراتی که مورد بازرسی قرار میگیرند استفاده نمیکند؛ اما نرمافزارهای تخریبی خود را ازطریق آپگریدها، نگهداری و اقدامات دیگر پس از فروش نفوذ میدهد. یک نگاه بلندمدت میتواند برای کسانی که قادر به بازی طولانی با آهستگی بوده و توانایی تحلیل اقتصاد ملی را داشته باشند مفید باشد.
نتیجهگیری
برآورد ویژگی و عواقب جنگ سایبر اقتصادی بسیار مشکل است. همانطور که از نامش پیداست زمانیکه جنگ سایبر اقتصادی روی دهد شاهد ترکیبی از ویژگیهای جنگ اقتصادی با برخی ویژگیهای جنگ سایبر هستیم. برای سیاستگذاران که درصدد شناسایی چالشهای امنیتی واقعی و پیشبینی این چالشها هستند، جنگ سایبر اقتصادی یک موضوع مشکوک و مورد تردید است و درنتیجه شایستگی برای تخصیص منابع دفاعی و امنیتی کمیاب زیر سؤال است. باوجوداین، اگرچه ممکن است درحالحاضر ایده جنگ سایبر اقتصادی ارزش واکنش سیاسی تمامعیار را نداشته باشد؛ اما موضوعی است که در سالهای آینده باید در حوزه امنیتی توجه بیشتری به آن کرد.
در جهانی با اقتصادهای بههمپیوسته و درهمتنیده ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که بخشهایی از خود بازدارندگی به جنگ سایبر اقتصادی ارتباط یابد. مطمئناً این میتواند غیرعقلانی باشد که هر کشوری نظامی را که ثبات امنیتی و اقتصادیاش به آن وابسته است را تحلیل، تخریب و از میان ببرد. بازیگران غیردولتی مثل گروههای تروریستی ممکن است که جذب جنگ سایبر اقتصادی شوند؛ اما بیشتر گروههای تروریستی فضای سایبر را بهعنوان محلی برای کسب درآمد تا حوزه عملیاتی میبینند. احتمال نگرانکنندهتر این است که فضای سایبر آلترناتیوهای کمهزینه و کمخطرتر نسبت به جنگ اقتصادی و متعارف ارائه میکند. این امر را میتوان تحت عنوان پارازیتیسم معرفی کرد که براساس آن مهاجمان درصدد بهرهبرداری از اقتصاد هدف ازطریق جاسوسی و سرقت مالکیت معنوی تا تخریب و از میان بردن آن برآیند. مغشوشتر از همه ایده «جنگ طولانی» است که براساس آن نظامهای اقتصادی مهم، بهطور خاص، بهطور تدریجی ازطریق ابزارهایی تحت نفوذ قرار میگیرند و در آینده ممکن است آنها بهعنوان بخشی از یک جنگ بزرگتر تخریب شوند.
بههرحال، امکان بروز همه این احتمالات وجود داشته و کشف حملات و عوامل نفوذی لازم است. بیشتر از همه اینکه حتی احتمال ضعیف جنگ سایبر اقتصادی دلالت بر نیاز به روابط حمایتی چندجانبه و سریعالانتقالتر بین دولتها و بخشهای حیاتی اقتصاد مثل علوم و فناوری، صنعت و صنایع، بخش مالی و بانکداری دارد. درغیراینصورت اولین تلفات جنگ سایبر اقتصادی احتمالاً اعتبار یک دولت ملی و اعتماد و پیشبینیپذیری که اقتصاد ملی به آن وابسته است میباشد.
متن حاضر برگرفته از گزارشی تحت همین عنوان است که از سوی پل کومیش نوشته و موسسه چتم هاوس آن را منتشر نموده است.
Your Comment