تضعیف سیستماتیک رویکردهای تقابلی امریکا علیه ایران
در ظاهر داستان تقابل ایران و امریکا عمق و ژرفای چهل ساله دارد اما دامنه ها و ابعاد تعارض نسبتی با چهار دهه ندارد. تضاد این دو کشور بعد از انقلاب اسلامی از ابعاد ایدیولوژیک تا طیف متنوعی از تعارض در منافع را در سطح جهانی و منطقه ای را شامل می شود. در این میان برجام اگرچه تلاش حساب شده، چشمگیر و آگاهانه ای بود برای آزمودن دیپلماسی با چاشنی چندجانبه گرایی در غلبه و حل بخشی از این تعارضات اما بدلایل عمدتا ساختاری نتوانست گامی در کاهش بلندای اختلافات بردارد.
برجام به مانعی به نام ترامپ نخورد بلکه به سد بزرگی از سازوکارهای واشنگتن در یک نظام هماهنگ و بسط یافته از چشم اندازها، ماموریت ها، راهبردها، سیاست ها، برنامه و نقش های عملیاتی در چارچوب تقابل با تهران که در طول چهل سال اخیر تکمیل شده بود برخورد کرد؛ کلیتی متشکل ساختارهای داخلی در امریکا که با نهادهای بین المللی، بازیگران فرامنطقه ای، متحدان منطقه ای همفکر، بازیگران غیردولتی و البته اپوزیسیون و گروههای معاند داخلی ایران تکمیل شده و در تلاش بود در یک زنجیزه ای از کنش ها و واکنش های استراتژیک ایران را وارد یک چرخه افول و فرسایش کند قاعدتا این مجموعه متوازن و هماهنگ بسهولت و در پی انقعاد یک معاهده ای مانند برجام دست از کار نمی کشد و از قرار تلاش می کند با رفع نقاط ضعف خود را بازتولید کند لذا شاهد بودیم اینرسی حاکم بر این نهادهای منسجم در مقابل روح برجام بشدت مقاومت کرد و این مقاومت خود را به شخصی مانند ترامپ که به طور کامل با این سازوکارها اشنا نبود تحمیل نمود تا خروج امریکا از برجام انجام پذیرد.
از انجا که برای مقاومت سیستماتیک نهفته نهادهای امریکا در نزدیکی با ایران در برجام چاره ای اندیشیده نشده بود،هوشمندانه ساختار و کارگزاران این سیستم تقابلی از انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری بهره بردند و با بد جلوه دادن برجام زمینه خروج واشنگتن را فراهم نمودند.
ساختار تقابلی نیز با سناریو سازی و برجسته کردن واکنش های ایران به نقض این معاهده جهانی توسط امریکا از جمله گام های کاهش محدودیتهای هسته ای، زنجیره ای از حوادث و ادعاهای اثبات نشده در مورد نفت کش ها و اختلال ایران در ترانزیت انرژی... در حال تقویت خود باشد.
اما انچه در ورای زنده بودن برجام اهمیت دارد و باید بر آن تمرکز کرد جلوگیری از تقویت و رفع نقاط ضعف این سیستم تقابلی است. قطعا با قدرت مضاعف گرفتن این سازوکار در امریکا، اجزای بین المللی و منطقه ای این سیستم نیز در گام بعد به تقویت خود خواهند پرداخت.
بازوهای تقویت این سیستم تقابلی سه گانه تهدید، تحریم و تقابل است. لازم است ایران هر واکنشی را که در مقابل سه گانه مذکور اتخاذ می کند با این دید عملیاتی نماید که این ساختار تمایل دارد ایران را با این ابزار به سمتی ببرد که منطق و توجیه تقویت خود را ایجاد کند و لذا ایران باید در عین پیگیری منافع خود در چاچوب های قانونی و پذیرفته شده جهانی از بردباری استراتژیک خود بی محابا فاصله نگیرد.
قطعا این سیستم نیز با همه پختگی خود دارای نقاط ضعفی است. مهمترین نقطعه ضعف ان خود ترامپ است رییس جمهوری که سعی کرده غیرقابل پیش بینی باشد و در این مسیر بعضا به افراط و تفریط گرفتار می شود.به نظر می رسد می توان از فرصتهای که ترامپ در اختیار ایران قرار می دهد بهره برد و در جهت ناکارامدی این سیستم تقابلی بهره برد.
در این راستا و با نگاه همسو، فوکویاما در سخنانی که ناظر به نقاط ضغف ترامپ در این سیستم است اعتقاد دارد: ترامپ بدلیل ناپختگی و عدم اعتقاد به سازوکارهای مترقی لیبرال نمی تواند با منطق دنیای ازاد و رهبران روشنفکر و دانای اروپایی تعامل کند ولی برعکس بدلیل نزدیکی روانشناختی به رهبران جهان کمتر ازاد در ریاض و در میان اعراب شیخ نشین می تواند به یک ستاره در ان دیار تبدیل شود.
همانگونه که این سیستم حساب ویژه بر اختلاف سلایق سیاسی داخلی کرده است و انتظار دارد با کاربرد حربه تهدید، تحریم و تقابل به عمق اختلافات داخلی در میان نخبگان و جامعه دامن زند ایران نیز با توجه به سازوکار تصمیم سازی نخبه محور در امریکا می تواند از شکاف و اختلاف نظر نخبگانی تعادل گرا و مقابله گر به نفع خود بهره ببرد.
واقعیت آن است که سایه جنگ برای همه وهمناک است تفاوتی ندارد در دو سوی معرکه چه کشورهایی با چه توانی باشند، فضای داخلی هر کشور به شدت از جنگ در هراس است. کوبیدن بر طبل تهدید و تقابل شمشیر دو لبه است همان گونه که فضای اقدام را برای طرف مقابل تنگ می کند جامعه داخلی خود را نیز حساس و ازرده می کند ایران به شرط هم صدایی داخلی می تواند از این حساسیت در جهت تضعیف سیستم تقابلی علیه خود استفاده مطلوب کند.
از سویی دیگر،ما برای تضعیف این سیستم نیاز داریم اروپا را حتی در بی عملی که از ان به کرات سراغ داریم و مصداق ان را در عملیاتی نشدن اینستکس می بینیم در کنار خود حتی نمایشی داشته باشیم. اروپای همیشه از ناامنی در خاورمیانه واهمه داشته هم بدلیل نیاز به جریان امن انرژی هم بدلیل همجواری و تسری پدیده های تهدیدساز و گسیل پناه جویان از خاورمیانه به اروپا. بنابراین در مقوله های حیاتی و استراتژیک با ایران همسویی منافع دارد که از این شرایط ایران می تواند در جهت کاهش قدرت سیستم تقابلی امریکا در منطقه و جامعه جهانی بهره ببرد.
در این میان، رویکرد متفاوت انگلستان باید مدنظر قرار گیرد. برگزیت موجب نزدیکی لندن و واشنگتن شده است لذا رفتار انگلیس در قبال ایران را نباید جدا از تقویت سیستم تقابلی دید و با واکنش های هیجانی به اقدامات این کشور مثلا در توقیف نفت کش ایرانی در جبل الطارق در جهت گام برداشتن در مسیر مطلوب امریکا سوق یافت.
Your Comment