حضور خاکستری ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا


مطرح شدن احتمال عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا پیش از سفر ریاست‌جمهوری به ایروان، با موجی از واکنش مثبت درمیان فعالان اقتصادی دولتی و خصوصی مواجه شد. برخی مسئولان نیز در رسانه‌های مختلف آن را فتح‌الفتوحی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی قلمداد کردند. اگرچه از نگاه کارشناسان رشته روابط بین‌الملل و اقتصاد سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی، عضویت ایران در این اتحادیه دستاوردی مهم و ارزشمند تلقی می‌شود، ولی پیش‌ازآن ضروری است با مروری بر تجارب مشابه در سراسر جهان، تهدیدات احتمالی عضویت در این اتحادیه برای جمهوری اسلامی ایران نیز بررسی شود.

به‌همین‌منظور یادداشت حاضر، به شرح مختصری از چگونگی و اهمیت شکل‌گیری همگرایی‌های اقتصادی در جهان، مهم‌ترین علل شکست همگرایی منطقه‌ای، به‌ویژه در مناطق درحال توسعه و لزوم استفاده از الگوی فرامنطقه‌ای جدیدی به‌جای الگوی درون منطقه‌ای برای تحلیل همگرایی منطقه‌ای در جهانِ درحال توسعه پرداخته است، در پایان نیز فرصت‌ها و تهدید‌های پیشِ روی جمهوری اسلامی ایران پس از عضویت در این اتحادیه مورد بررسی قرار گرفته است.

 

تاریخچه و اهمیت شکل‌گیری اتحادیه‌های اقتصادی منطقه‌ای

تشکیل همگرایی منطقه‌ای، به‌طور کلی و همگرایی اقتصادی، به‌طور خاص یکی از مهم‌ترین اقدماتی هستند که کشورها پس از جنگ جهانی دوم، به‌ویژه بعد از پایان جنگ سرد، برای بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی خود در جهان به آن روی آوردند. نکته حائز اهمیت این است که تقریبا تمامی این منطقه‌گرایی‌ها، به‌ویژه در جهان درحال توسعه، اتحادیه اروپا را به‌عنوان الگوی قرار داده و اهداف و برنامه‌ریزی‌های خود را بدون درنظر گرفتن تفاوت‌های موجود با آن مطابق کردند. در عرصه علمی و دانشگاهی نیز تحت تاثیر توسعه اتحادیه اروپا نظریه‌های کارکردگرایی، نوکارکردگرایی و بین‌دولتگرایی لیبرال برای توضیح چگونگی موفقیت همگرایی‌های منطقه‌ای شکل گرفت.

مرکوسور، ساد، آسه‌آن، سارک، شورای همکاری خلیج فارس، اکو، جامعه اقتصادی کشورهای مرکزی آفریقای جنوبی (ایکاس)، جامعه و بازار مشترک کارائیب (کاریکوم)، سازمان همکاری‌های اقتصادی آسیا‌پاسفیک، جامعه اقتصادی دولت‌های غرب آفریقا، و ده‌ها اتحادیه دوجانبه و چندجانبه در مناطق درحال توسعه شکل گرفتند. بااین‌حال، بسیاری از این اتحادیه‌ها که عمدتاً در جهان درحال توسعه تشکیل شدند نتوانستند به‌عنوان الگویی موفق در جهان ظاهر شوند و منافع کشورهای عضو را تأمین کنند. برخلاف آنچه در ادبیات امروز رایج است، صرف نزدیکی جغرافیایی، فرهنگی، دینی و غیره میان اعضای یک اتحادیه اقتصادی، موفقیت آن را تضمین نمی‌کند.

 

علت شکست همگرایی منطقه‌ای در مناطق درحال توسعه

نظریه‌‌های کارکردگرایی، نوکارکردگرایی و بین‌دولت‌گرایی لیبرال، به‌دلیل توضیح و توجه به شاخص‌های موجود در اتحادیه اروپا و تا حدی نفتا که در مناطق توسعه یافته قرار دارند نمی‌توانند موفقیت یا شکست همگرایی منطقه‌ای در مناطق درحال توسعه را توضیح دهند و ازطرف‌دیگر با کمک این نظریه‌ها نمی‌توان برای همگرایی در مناطق درحال توسعه برنامه‌ریزی کرد.

کراپول و همکارنش در کتاب «منطقه‌گرایی اقتصادی در جنوب جهانی»، دو الگو را ارائه داده‌اند: الگوی درون‌منطقه‌ای و الگوی فرامنطقه‌ای. به‌گفته‌آنان، الگوی درون منطقه‌ای توضیح دهنده چرایی موفقیت و شکست همگرایی منطقه‌ای در مناطق توسعه یافته است؛ و الگوی فرامنطقه‌ای، چرایی موفقیت و شکست همگرایی منطقه‌ای در مناطق درحال توسعه را تبیین می‌کند.

براساس الگوی درون منطقه‌ای، همگرایی اقتصادی در مناطق توسعه یافته با هدف «استخراج مزیت‌های هزینه نسبی» و «صرفه‌جویی‌های ناشی از مقیاس از طریق تجارت درون منطقه‌ای» انجام می‌شود و درمقابل در الگوی فرامنطقه‌ای هدف اصلی همگرایی در مناطق درحال توسعه را «افزایش جریانات سرمایه‌گذاری از دیگر مناطق جهان» و «دسترسی بازاری بهتر به دیگر مناطق جهان» می‌داند. در این وضعیت نقش و تأثیر عوامل فرامنطقه‌ای در موفقیت و شکست همگرایی منطقه‌ای در مناطق درحال توسعه بسیار حائز اهمیت خواهد بود.

باتوجه‌به‌اینکه تجارت درون منطقه‌ای یا همان وابستگی متقابل در سازمان‌های اقتصادی منطقه‌ای در مناطق درحال توسعه بسیار پایین است و ازطرف‌دیگر وابستگیشان به بازیگران فرامنطقه‌ای بالاست، تعهد چندانی به اقدام در چارچوب سازمان‌های منطقه‌ای خود ندارند و اغلب روی جذب سرمایه‌گذاری خارجی و دسترسی به بازارهای خارج از منطقه با یکدیگر به‌رقابت می‌پردازند.

این امر درنهایت منجربه اتفاقی می‌شود که اغلب در اتحادیه‌های اقتصادی رخ می‌دهد: یعنی یک بازیگر و در بعضی موراد دو بازیگر مسط در سازمان‌های موردنظر، به رمبوهای آن سازمان منطقه‌ای تبدیل می‌شوند و با ائتلاف با بازیگران فرامنطقه‌ای، ازجمله آمریکا، چین، ژاپن، اتحادیه اروپا و غیره، هم انحصار دسترسی به بازار و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را برای خود نگاه می‌دارند و هم از بازار اعضای اتحادیه برای فروش تولیدات عمده خود استفاده می‌کنند. این نقشی است که برزیل در مرکوسور، آفریقای جنوبی در ساد، و هند در سارک بازی کردند و دیگر همسایگان منطقه‌ای خود را تقریباً از تمامی منافعی که می‌توانستند از این همگرایی به‌دست بیاورند بی‌نصیب کردند.

 

عضویت ایران در اوراسیا

عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا به‌خودی‌خود برای این کشور ارزش به‌حساب نمی‌آید، و باید در چشم‌اندازی بلندمدت اقدامات لازم را برای استفاده از فرصت‌ها و دوری از تهدید‌های احتمالی لحاظ شود.

ازجمله مهمترین چالش‌هایی که متوجه منافع جمهوری اسلامی ایران در این اتحادیه خواهد بود می‌توان به توازن تجاری منفی جمهوری اسلامی ایران با اعضای اتحادیه اوراسیا اشاره کرد،به‌نحوی‌که صادرات ایران به اعضای اتحادیه در سال 2018، 918 میلیون دلار و وارداتش یک میلیارد و 775 میلیون دلار بود. مسئله بعد، ضعف زیرساخت‌های داخلی مناسب در کشور برای جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی، هم به‌دلیل تحریم‌های خارجی و هم به‌دلیل مشکلات داخلی است، درحالی‌که این مسئله، یکی از مهمترین امتیازات عضویت در اتحادیه‌های اقتصادی در مناطق درحال توسعه به‌شمار می‌آید. نکته بعدی، احتمال بسیار تبدیل شدن روسیه به بازیگر دست‌بالا در این اتحادیه و ائتلاف با بازیگران خارجی برای جذب سرمایه‌گذاری‌ها و دسترسی‌های بازاری به هزینه دیگر اعضاست که به‌صورت روندی طبیعی در تجربه عملی اتحادیه‌های اقتصادی منطقه‌ای، ازجمله مرکوسور، ساد، سارک اتفاق افتاده است.

ازسوی‌دیگر، خود اتحادیه تاکنون درخشش چندانی نداشته است. عدم تقارن قدرت اقتصادی - سیاسی روسیه با دیگر اعضا بسیار چشمگیر است. هنوز بعد از سه سال فعالیت، و حذف تعرفه‌ها و موانع، حجم تجارت درون‌منطقه‌ای بسیار پایین و درحدود 3 درصد است. علاوه‌براین، وابستگی تجاری روسیه، به‌عنوان مهمترین عضو این نهاد، تنها 5 درصد است که این مسئله احتمال تبدیل شدن روسیه به قدرت برتر در اتحادیه را به‌شدت افزایش می‌دهد. این نکات ممکن است در مرحله اول، موفقیت این اتحادیه؛ و در مرحله بعد، حتی موجودیت آن را به‌خطر بیندازند. ضمن‌آنکه به‌غیر از روسیه، دیگر اعضا نیز وابستگی زیادی برای عمل به تعهداتشان احساس نمی‌کنند و درواقع، همان اتفاقی را که در عمده همگرایی‌های اقتصادی منطقه‌ای در جهان درحال‌ توسعه افتاده است شاهد هستیم.

بااین‌حال، امتیازاتی که ایران می‌تواند با عضویت در این اتحادیه به‌دست آورد باتوجه‌به شرایط کنونی کشور، ممکن است ترازوی تصمیم‌گیری را به‌نفع استقبال از عضویت در اتحادیه سنگین کند. مهمترین امتیازاتی که تهران می‌تواند به‌دست بیاورد شامل فعال شدن نقش کریدوری جمهوری اسلامی ایران بین شمال و جنوب؛ افزایش قدرت چانه‌زنی ایران در دیگر عرصه‌ها و نهادهای بین‌المللی؛ تحریک سرمایه‌گذران داخلی و جذب سرمایه‌گذاران خارجی با‌توجه‌به ظرفیت‌های بالای تولیدی برای افزایش صادرات غیر نفتی؛ آمادگی ایران برای عضویت در سازمان تجارت جهانی؛ و تسهیل شرایط مقابله با تحریم‌های اقتصادی خواهد بود. بنابراین، نگاه ایران به روسیه و روابط با این کشور، برای تصمیم‌گیری درمورد عضویت در اتحادیه اقتصادی اوراسیا اهمیت بسیاری خواهد داشت و براینکه نیت ایران از عضویت سیاسی است یا اقتصادی و شاید هم هر دو، اثرگذار خواهد بود.