ارزیابی مواضع ترکیه در قبال تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا
ترکیه در قبال خیزش های مردمی اخیر چه مواضعی داشته و عامل تعیین کننده این مواضع چیست؟
تحولات و خیزش های فراگیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا که روز به روز ابعاد جدیدی می یابد، رویکردهای متفاوتی را از سوی کشورهای دنیا به دنبال داشته است. در این بین مواضع کشور ترکیه در قبال تحولات اخیر قابل تامل به نظر می رسد. مواضع و رویکرد ترکیه نسبت به کشورهای درگیر متفاوت بوده به طوری که از بی تفاوتی و سکوت تا اتخاذ موضع قاطع در قبال خیزش های مردمی در نوسان بوده است. از این رو برخی ترکیه را به تناقض در سیاست گذاری خارجی متهم می کنند. به نظر می رسد متغیر منافع ملی و نسبت آن با تحولات در کشورهای مذکور مهمترین عامل اتخاذ مواضع متفاوت طی این تحولات بوده است. در مطلب حاضر ضمن مرور مواضع این کشور نسبت به تحولات در کشورهای تونس، مصر، لیبی و سوریه به ارزیابی آنها خواهیم پرداخت.
تحولات و خیزش های فراگیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا که روز به روز ابعاد جدیدی می یابد، رویکردهای متفاوتی را از سوی کشورهای دنیا به دنبال داشته است. در این بین مواضع کشور ترکیه در قبال تحولات اخیر قابل تامل به نظر می رسد. مواضع و رویکرد ترکیه نسبت به کشورهای درگیر متفاوت بوده به طوری که از بی تفاوتی و سکوت تا اتخاذ موضع قاطع در قبال خیزش های مردمی در نوسان بوده است. از این رو برخی ترکیه را به تناقض در سیاست گذاری خارجی متهم می کنند. به نظر می رسد متغیر منافع ملی و نسبت آن با تحولات در کشورهای مذکور مهمترین عامل اتخاذ مواضع متفاوت طی این تحولات بوده است. در مطلب حاضر ضمن مرور مواضع این کشور نسبت به تحولات در کشورهای تونس، مصر، لیبی و سوریه به ارزیابی آنها خواهیم پرداخت.
تونس اولین کشوری بود که خیزش های مردمی در آن آغاز شد و در نهایت به پیروزی انقلابیون انجامید. این مسئله برای ترکیه غیر منتظره بود، از این رو تنها نقش نظاره گر را ایفا کرد. به این معنی که از هیچ کدام از طرفین حمایت نکرد و تنها پس از ترک قدرت از سوی زین العابدین بن علی، با صدور بیانیه ای آمادگی خود را برای حمایت از خواسته های دموکراتیک مردم اعلام نمود. این موضع انفعالی ترکیه در قبال تحولات تونس را می توان ناشی از عمق و ناگهانی بودن تحولات در تونس دانست که به سر درگمی ترکیه انجامید و این کشور را از اتخاذ موضعی قاطع بازداشت. از طرف دیگر اگرچه روابط دو کشور از سال 2002 رو به بهبود نهاد اما باید گفت تونس از لحاظ اقتصادی شریک استراتژیکی برای ترکیه به شمار نمی رفت، از این رو عدم وجود منافع مشخص در تونس عاملی برای انفعال ترکیه به شمار می رفت.
واکنش ترکیه به بحران مصر قاطع تر بود. به طوری که این کشور از معترضان حمایت کرد و موضع سرسختانه ای نسبت به حسنی مبارک اتخاذ نمود. برای مثال نخست وزیر ترکیه در اول فوریه در جمع اعضای حزب خود به طرفداری از مخالفان، از خروج حسنی مبارک حمایت کرد و در ادامه نیز بر آن اصرار ورزید. به نظر می رسد مهمترین عامل اتخاذ چنین موضعی رقابت دیرینه ترکیه با مصر در خاورمیانه بوده است. ترکیه که نفوذ مصر در منطقه را رو به ضعف می دید تلاش کرد تا با سیاست قاطع و حمایت از روند دموکراتیک در مصر خود را بازیگری فعال و قدرتمند در منطقه نشان دهد. از این رو گرچه روابط اقتصادی مصر و ترکیه از تونس بیشتر بوده و تجارت سالانه آنها 2/3 میلیارد دلار بر آورد شده اما ترکیه از تحول در مصر خرسند بوده و چالش در مصر را به فرصتی برای خود جهت نفوذ در منطقه تبدیل کرده است.
موضع ترکیه در قبال تحولات لیبی کاملاً متفاوت بود. این کشور در ابتدا خود را بی طرف نشان داد و تمایلی به حمایت از طرفین نداشت. پس از آن ترکیه با اعمال منطقه پرواز ممنوع مخالفت کرد و تنها پس از تصویب قطعنامه 1973 از آن حمایت ضمنی به عمل آورد. ترکیه خواستار میانجیگری در قضیه لیبی بود و همچنان از اتخاذ موضعی شفاف و قاطع خودداری می کرد. این مواضع چهارم ماه می تغییر کرد و ترکیه قذافی را عامل وخامت اوضاع دانست و خواستار کناره گیری وی شد. اما عامل مواضع مبهم ترکیه چه بود؟ باید گفت لیبی از اوایل دهه 1980 یک شریک اقتصادی استراتژیک برای ترکیه به حساب می آمد و تا قبل از وقوع نا آرامی در لیبی حدود 200 شرکت ترک در این کشور فعالیت داشتند. از این رو به اذعان بسیاری از کارشناسان منافع اقتصادی مهمترین عامل موضع مبهم ترکیه در قبال لیبی بوده است. گرچه نمی توان از روابط شخصی اردوغان و قذافی نیز در این رابطه غافل شد.
سوریه نیز از کشورهایی است که از 15 مارس به مرکز تحولات مبدل شد و عکس العمل کشورهای مختلف را در پی داشت. موضع ترکیه در قبال سوریه به نوعی ارتباط با طرفین درگیری در سوریه بود. اما به هر حال بنا به دلایلی همچون برگزاری نشست مخالفان در ترکیه، باز کردن مرز برای ورود آوارگان و مخالفان و اولتیماتوم قاطع ترکیه به حکومت بشار اسد جهت پاسخ به مطالبات مردم باعث شد تا کارشناسان از آن با عنوان موضع سرسختانه ترکیه در قبال حکومت سوریه یاد کنند، از این رو انعطاف در برابر حکومت نسبت به ارتباط این کشور با مخالفان کمتر جلوه نمود. به هر حال شکی نیست که موضع صریح ترکیه در قبال سوریه غیر قابل انتظار بود. اینکه دلایل انتقاد اساسی از حکومت سوریه در کنار اتخاذ سیاست تعامل با حکومت و مخالفان چیست باید به چند نکته اشاره کرد. اول اینکه ترکیه ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که تحولات آنقدر همه گیر شده که دیگر جایی برای انفعال باقی نمی گذارد و ترکیه باید موضعی صریح و فعالانه در حمایت از خیزش ها اتخاذ کند. دوم اینکه ترکیه برای انطباق خود با اتحادیه اروپا و جهت دستیابی به منافعش در اتحادیه چنین موضع صریحی اتخاذ کرده است. و اما اگر ترکیه قصد راضی نگه داشتن طرفین ماجرا در سوریه را دارد دلیلی ندارد جز اینکه بتواند خود را با هرگونه شرایط در صورت سقوط حکومت و یا ثبات آن تطبیق دهد.
در پایان باید گفت اکثر کارشناسان معتقدند بازی ترکیه در بستر تحولات اخیر و اتخاذ مواضع متفاوت در قبال آن، در جهت دستیابی به منافع حداکثری است. به نظر می رسد فضای مانور ترکیه به دلیل برخورداری این کشور از قدرت سخت(عضویت در ناتو) و قدرت نرم(الگوی سیاسی و اقتصادی) بالاست از این رو ترکیه با در نظر گرفتن منافع ملی خود، مواضع متفاوتی را اتخاذ کرده تا شاید چالش در کشورهای نا آرام را به فرصتی برای خود مبدل کند. پس منافع ملی در نظر دولتمردان ترکیه توجیه کننده مواضع متفاوت آنها در قبال خیزش های خاورمیانه و شمال آفریقا بوده و خواهد بود.
Your Comment