اروپا و حمایتگرایی:
از مواجهه با رقبای نوظهور تا مقابله بهمثل با همپیمان قدیمی
با رویکار آمدن ترامپ، بحث از سیاستهای حمایتگرایی اقتصادی در میان اروپا و آمریکا بسیار پررنگ شده است. ویلبر راس، وزیر تجارت آمریکا براینباور است که این کشور باید از تولیدات داخلی خود حمایت کند. او سیاستها و مشوقهایی صادراتی را دلیلبر وجود مازاد تراز تجاری برای برخی از کشورها دانسته است و اروپا، چین، و ژاپن را متهم میکند که فقط در حرف، از تجارت آزاد حمایت میکنند و درعمل، سیاستهایی را در راستای حمایت از تولیدات داخلی خود درپیش میگیرند. درطرف مقابل، سران کشورهای اروپایی، آمریکا را به نقض تجارت آزاد متهم کردهاند.
کشمکشها دراینخصوص سبب شده است اعضای اتحادیۀ اروپا توافقنامههایی را در نوامبر گذشته امضا کنند که مطابق با آن اروپا تلاش خواهد کرد در برابر رفتار آمریکا و چین مقابله بهمثل کند. از دید مرکل، صدراعظم آلمان، اگر قرار باشد آمریکا به قراردادهای دولتی اروپا دسترسی داشته باشد، باید به آنها هم اجازه دسترسی به قراردادهای دولتی در آمریکا داده شود. از دید اروپا، این امر میتواند مصداق کنونی تجارت آزاد و منصفانه باشد. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز با انتقاد از چین، وضعیت رقابت تجاری در عرصۀ بینالملل را قانون جنگل دانسته و درخواست ایجاد محدودیتهایی را برای تجارت آزاد چین، و کسب اطلاعات فنی این کشور از صنایع انرژی، بانکداری، و فناوری اروپایی مطرح کرده است. این اظهارات موجب نمایان شدن شکاف بیشتری میان اعضای اتحادیۀ اروپا شده است؛ زیرا برخی حامی سیاستهای حمایتی هستند و برخی دیگر با تحقق این امر مخالفند. کشورهای فرانسه، آلمان و ایتالیا که خود صنایع بزرگی دارند، موافق مسدود کردن سرمایهگذاری چین در اروپا هستند که بهنوعی سیاست حمایتی است، درحالیکه کشورهای اروپای شرقی و جنوبی، وابسته به سرمایهگذاریهای چین هستند و مخالف هرگونه محدودیت بر حضور پکن هستند. دلایل بسیار دیگری نیز برای موافقت و مخالفت با سیاستهای طیف حمایتگرایی عنوان شده است. در نوشتار حاضر تلاش میشود دیدگاه کارشناسان اروپایی و نگاه آنها به حمایت از صنایع راهبردی اروپایی مورد بررسی قرار گیرد.
در چندوچون حمایتگرایی
حمایتگرایی درمقابل تجارت آزاد قرار میگیرد و هر دو سیاستهایی اقتصادی محسوب میشوند که بر روابط سیاسی و اجتماعی کشورها نیز اثرگذارند؛ درحالیکه حمایتگرایی میکوشد از محصول و تولیدات داخلی حمایت کند، یا بهعبارتی تجارت بین کشورها را ازخلال روشهایی مانند: تعیین تعرفه بر واردات کالاها، سهمیه، یا مقررات دولتیِ دیگر محدود کند، و در رقابت بینالمللی حامی صنایع محلی در مقابله با صنایع بیگانه باشد؛ تجارت آزاد به دسترسی به کالاهایی با کیفیت بالاتر و قیمت کمتر، رشد اقتصادی بیشتر، ارتقای کارایی و نوآوری، ایجاد رقابت، و تجارتی منصفانه اجازه میدهد.
کشورهایی مانند چین، مکزیک، و ژاپن متهم هستند که سیاستهایی حمایتگرانه دارند، اما براساس گزارشی از کِرِدیت سوئیس درخصوص جهانیسازی، ایالات متحدۀ آمریکا بیشترین میزان حمایت از صنایع داخلی خود را دارد. به گفتۀ بسیاری از اساتید رشتۀ اقتصاد، درک اشتباه ترامپ از ماهیت مشکلات اقتصادیِ این کشور موجب شده است او طرفدار سیاست حمایتگرایی باشد. داگلاس ایروین، محقق دانشگاه دارتموث دستورِ کار تجاری ترامپ را به ضرر رهبری اقتصادی بینالمللی این کشور میداند، بااینحال، این دستورِ کار اجرایی گشته، پیمان مشارکت فراآتلانتیکی منحل، و پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی نیز ضربههایی سنگین را متحمل شده است.
برخورد اروپا با حمایتگرایی ترامپ و اقتصاد بازار چین
یکی از چالشهای مهم اتحادیۀ اروپا، نحوۀ برخورد با حمایتگرایی است. نخست اینکه با توجه به وجود تفاوت در دیدگاه اعضای اتحادیه درخصوص پذیرش و رد این امر اقتصادی، مهارتی لازم است که از هرگونه دامن زدن به اختلاف و تنش بیشتر در اتحادیه اجتناب ورزیده شود. دوم اینکه بیشک سیاستهای حمایتگرایانۀ آمریکا و تجارت فوقالعاده آزاد چین، بازارها و صنایع اروپایی را با مشکلاتی جدی روبهرو خواهند کرد. بنابراین، برخورد با این موضوع نمیتواند به زمان دیگری مؤکول شود و بسیار فوری است.
در شرایط کنونی، کارشناسان اروپایی درخصوص حمایتگرایی دیدگاههای متفاوتی دارند. برخی آن را درست، برخی دیگر نادرست، و عدۀ بسیاری آن را با توجه به رعایت شرایطی، حداقل برای صنایع راهبردی اروپایی لازم دانستهاند.
دیدگاه موافقان
گروهی که موافق حمایت از صنایع راهبردی اروپایی هستند براینباورند که در تجارت جهانی کنونی که فضای سایبری و رقابت از موضوعات بسیار حیاتی هستند، ضروری است دولتها از شرکتهای خود حمایت کنند؛ برای مثال، چین در اروپا در برخیاز بخشهای راهبردی، مانند انرژی، بندرگاهها، زیرساختهای فرودگاهی و غیره سرمایهگذاری کرده است؛ بر برخی صنایع راهبردی، بهویژه در پرتغال و یونان تسلط دارد و این خطرناک است. ازسویدیگر، چین حتی به حوزههایی بهشدت حساس برای کشورها نیز ورود کرده است؛ برای مثال، آلمان نگران بخش رباتیک و دستگاههای نیمه هدایتشوندۀ خود است و این بخش، بهشدت بر تحقیقات آتی، و پیشرفتهایی در حوزۀ حملونقل، انرژی، و فضا اثرگذار خواهد بود. درنتیجه، آلمان درصورت دست روی دست گذاشتن در برابر این تهدید راهبردی بسیار جدی، ممکن است آیندۀ خود را به چین ببازد.
پیشنهاد موافقان حمایتگرایی این است که اتحادیۀ اروپا سرمایهگذاریهای خارجی را براساس شاخصهای امنیت ملی بهدقت بررسی کند؛ برای مثال، درخصوص مونوپولی گاز روسیه، وابستگی به شرکت خارجی در بخش راهبردی بسیار چالشبرانگیز است. از دید پیشنهاددهندگان، تحتنظر داشتن سرمایهگذاری به این معنا نیست که اتحادیۀ اروپا حمایتگرا شده است، و پیشازاین آمریکا و چین نیز چنین سازوکاری را پیادهسازی کردهاند و فقط کافی است طبقهبندیای برای صنایع راهبردی تعریف شود.
برخی دیگر نیز که موافق تعریف هرچه سریعتر صنایع راهبردی اروپا، و همچنین راهبرد ژئوپلیتیکی محکم و روشنی برای قرن بیستویکم هستند، براینباورند که با توجه به وضعیت جهان و دیگر بازیگران، اروپا فرصت اندکی برای نجات خود از تشتت دارد. آنان حمایتگرایی را نه راهحلی اقتصادی، بلکه سیاسی برای حفظ اتحادیه میدانند. این یعنی درحالیکه اعضای اتحادیه مایلند با تأکید هرچه بیشتر بر سیاستهای ملی، نوستالژی فرهنگ ایمن را به خانه بازگردانند، اتحادیه میتواند و باید با سیاستهایی حمایتگرایانه این حس را در کل اروپا تزریق کند که خانۀ ایمن در اتحاد تکتک اعضای اروپاست.
بااینحال، سیاست تجارت آزادی که تاکنون جریان داشته، موجب شده است در برخیاز طبقهبندیهای صنایع راهبردی، چند کشور خارجاز اتحادیه نیز درگیر باشند و درنتیجه، آن صنعت منحصراً اروپایی نباشد. ضمنآنکه در برخی موارد، شناخت اینکه آیا واقعاً اروپا چنین صنعتی را بهشکل جامع و همهجانبه در جغرافیای خود دارد محل تردید است؛ برای مثال، آیا اروپا صنعت تسلیحاتی جامعی دارد که تمامی جنگافزارهای لازم برای نبرد را یکتنه آماده کند، و آیا اگر در تهیۀ لوازم یدکی به مشکل بربخورد، راهی برای تأمین آن دارد یا خیر؟
دیدگاه مخالفان
برخی دیگر حتی با وجود آنکه اقدام در شرایط فعلی را ضروری میدانند، حمایتگرایی را رد میکنند. آنان براینباورند که حتی اگر پاسخ، بله به حمایتگرایی باشد، نخست باید راهبردی بودن صنایع و سرمایهها تعریف شوند؛ بهاینمعنا که چه محصول و تولیدی راهبردی است؟ ماست، شیر، تسلیحات، ماشینسازی، فضای سایبری، نیروی انسانی، و غیره. این اغلب بحثی است که کشورها را به مسیر حمایتگرایی در همۀ بخشها میکشاند. دلیل مهم آن هم این است که کشورها معمولاً محصولاتی دارند که آنها را در طبقهبندی محصولات راهبردی خود قرار میدهند؛ برای مثال، روشن است که برق، بندرگاهها، جادهها، و غیره صنایع و کالای راهبردی محسوب میشوند، اما ممکن است کشوری، یکی از عناصر زنجیرۀ مواد غذایی خود را نیز جزئی از این محصولات راهبردی بداند.
ازسویدیگر، برخی مخالفان اظهار میکنند اساساً هرگونه شکل نظارتی درنهایت بر کارکرد اقتصاد بازار اثرگذار خواهد بود. برخی دیگر عنوان میکنند نکتۀ مهم راهبردی در اقتصاد امروز، پیشبینی آیندۀ بازارهای مختلف است و گاه حتی سرمایهگذاری یک شرکت در اروپا نمیتواند آن اندازه خطرناک باشد که بهرهمندی از تحقیقات در حوزههای دانشبنیان و آیندهنگر. از دید این گروه، پیشبینیناپذیر بودن مسیر پیشرفت، مثل افزایش اهمیت گوشیهای هوشمند در عصر کنونی، میتواند مثال خوبی برای نامطمئن بودن آینده باشد. بنابراین، حتی اگر حمایتگرایی پذیرفته و اجرایی شود، مشخص نیست که فایدۀ چندانی داشته باشد، اما معایب آن از نظر این گروه واضح است.
از دید برخی دیگر از مخالفان حمایتگرایی، اروپا باید صنایع راهبردی خود را بهبود ببخشد نه اینکه از آنها حمایت کند. این صنایع هرچه که باشند، از کشتیسازی، قطارهای سریعالسیر، خودروهای برقی، تا صنایع هوانوردی، همگی باید طوفانی از نوآوری را متحمل شوند و رقابت با رقبای نوظهوری مانند چین، هند، برزیل، کانادا، و روسیه را با آغوش باز بپذیرند. از دید این گروه، فضای رقابتی تاکنون توانسته است کشورها را به اتخاذ تصمیمهای سالمی سوق دهد؛ برای مثال، آلمان و فرانسه تصمیم گرفتند کارخانجات قطار سریعالسیر خود را درهم ادغام کنند و این امر میتواند درخصوص دیگر صنایع نیز تکرار شود یا حتی نوآوریهای دیگری برای حضور در عرصۀ رقابت اندیشیده شود. از نظر این گروه، حمایتگرایی فعلی آمریکا و چین خود به اندازۀ کافی به اروپا ضربه میزند و حمایتگرایی اروپایی ممکن است شرایط را وخیمتر کند. درعوض، اروپا باید درصدد یافتن راهحلهای جایگزین باشد و خود را همیشه بهعنوان مقصدی جذاب برای سرمایهگذاران خارجی مطرح کند.
سخن پایانی
درحالحاضر، صحبتها درخصوص حمایتگرایی یا تجارت آزاد در اروپا به بحثهایی واکنشی محدود میشوند. این واکنش به آمریکا یا چین، ژاپن و سایر نقاط جهان است. هنوز مجادلههای بسیاری لازم است تا اروپا بتواند دراینخصوص تکصدایی خود را بازیابد. بااینحال، این بحث به پویایی در حوزۀ اقتصادی و امکانسنجی تحول در این حوزه دامن زده است که خود گامی مثبت در اروپاست. دیدگاه کارشناسان میتواند بحث را به جلو ببرد و در تعریف راهبرد اقتصادی جامعتری به اروپا کمک کند. تضارب آرا دیدی کلان از فعالیتهایی اقتصادی که در سراسر اروپا جریان دارند بهدست میدهد و دیدگاههای کشورهای مختلف درمورد صنایع و تولیدات را روشن میکند. این امر انگیزهای در کشورهای ضعیفتر برای معرفی کالاهای راهبردی ایجاد خواهد کرد و به کشورهای قویتر واقعبینی بیشتری خواهد بخشید. تمامی تصمیمات درخصوص حمایتگرایی به کنش آمریکا و چین بستگی خواهد داشت و درصورت ایجاد عدم اطمینان و کمرنگ شدن اعتماد در میان اعضای اتحادیه، ممکن است به تشتت بیشتر میان آنها دامن بزند.
Your Comment