ریاست فوندرلاین بر کمیسیون اروپا؛
چالشها و الزامات تصمیمگیری
مقدمه
با برگزاری انتخابات پارلمان اروپا، دور جدیدی از حکمرانی اروپایی آغاز شده است و چهرههای جدیدی در رأس نهادهای مختلف اتحادیه اروپا قرار خواهند گرفت. فوندرلاین در مقام رئیس جدید کمیسیون اروپا، در 1 نوامبر 2018 (10 آبان 1398) رسماً سمت خود را از ژانکلود یونکر تحویل خواهد گرفت؛ بااینحال، قبل از تکیه زدن بر کُرسی ریاست، با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم خواهد کرد.
از دید بسیاری از شهروندان اروپایی، اکثریتی که او در نقش رئیس کمیسیون اروپا بهدست آورده است اکثریت قابل قبولی نیست. بنابراین، او با نوعی بیاعتمادی مردمی در این جایگاه حضور یافته است. این امر که او نتوانست آزمون محبوبیت را با موفقیت پشتسر بگذارد و درحالیکه به 374 رأی نیاز داشت، فقط اندکی بیشتر از آن یعنی 383 رأی را بهدست آورد، بحثهای مشروعیت را به بازار داغ بدبینیهای عمومی در اروپا درمورد «اتحادیه فراملی اروپایی» و «نخبگان خائن سیاسی» میافزاید. درهرحال، ازاینپس هیئت جدیدی از مقامات قدرت را در اختیار خواهند داشت و بیشک، در ابتدا ایجاد هماهنگی بین آنها بسیار دشوار خواهد بود.
ازسویدیگر، فوندرلاین علاوهبر مشکلاتِ نقشش، درحالی قدرت را بهدست میگیرد که اتحادیه اروپا با چالشهای بیسابقهای در داخل و خارج مواجه است. برخی پروندهها (مانند: برگزیت) باید بهسرعت بهسرانجام برسند و در برخی دیگر (مانند: مهاجرت و پناهجویی و استمرار بحران اقتصادی در برخی کشورهای اروپایی) باید ابتکارعملهایی ارائه شود که برسر تمامی آنها جدالی بین دیدگاههای 28 یا 27 عضو اتحادیه پدیدار خواهد شد؛ درنتیجه، آرزوی فوندرلاین این است که بهترین برنامهها را ارائه دهد، قدرت اجرای آنها را داشته باشد و تحقق یکایک آنها را نظارهگر شود.
با این مقدمه، نوشتار حاضر به بررسی برنامههای جدید اروپایی با ریاست اورسلا فوندرلاین در کمیسیون اروپا اختصاص یافته است. ابتدا برخی اولویتهای او که به پارلمان ارائه شدهاند معرفی، و گستره قدرت او در آنها ارزیابی شده است که چهار موضوع مهم، یعنی معضل گذار انرژی، سیاست اجتماعی، مهاجرت، و تصریح مجدد اصول حقوقی را شامل میشود. سپس چالشهای پیشِ روی او و درآخر، انتقادات از او، و وارد بودن یا نبودن این نقدها بر طرحهای او مورد توجه قرار گرفته است.
1. چهار اولویت اورسلا فوندرلاین
آغازبهکار فوندرلاین در صحنه اروپایی، تولدی بسیار دشوار بود و اولین سخنرانی او نیز با توجه به طرح وعدههای جاهطلبانه، رویکردی غیرواقعبینانه را از او نشان داد. فوندرلاین در سخنرانی خود سیاستهایی را به پارلمان اتحادیه اروپا معرفی کرده است که پارلمان باید به این برنامهها رأی دهد. طبق این برنامه، چهار اولویت مهم برای فوندرلاین شامل موارد زیر است که بهاختصار توضیح داده میشود: مسئله گذار انرژی، سیاست اجتماعی، مهاجرت، و تصریح مجدد اصول حقوقی.(1)
الف) گذار انرژی
حزب سبزها در پارلمان اروپا توانست به موقعیتی جدی و اثرگذار دست یابد؛ امری که نشان میدهد نهفقط دغدغههای محیطزیستی در اروپا به موضوعی سیاسی تبدیل میشود، بلکه دیگر نمیتوان این معضل را نادیده گرفت. یکی از نخستین اولویتهای فوندرلاین نیز موضوع حمایت از محیط زیست و بحثهای آن، ازجمله گذار انرژی و توسعه پایدار است. البته او در این مورد با این اتهام روبهروست که ویترینی برای جلب آراء حمایتی حزب سبز برای خود چیده و بهنوعی شعار محبوب و بهروزِ آنها را تقلید کرده است.
گروه سبزهای پارلمان اروپا، علیرغم اینکه عنوان کردهاند گفتگوهایی «سازنده» با فوندرلاین داشتهاند، از حمایت او سرباز زدهاند. حمایت گروه لیبرال ازسوی حزب «جمهوریبهپیش» مکرون برای فوندرلاین ضروری بوده و او به آن دست یافته است. باوجوداین، آراء او کافی نیست؛ درنتیجه، فوندرلاین دستبهدامن مرکل شد و صدراعظم آلمان در ورشو کوشید حزب لهستانی قانون و عدالت (پیآیاس)[1] را متقاعد کند از فوندرلاین حمایت کند. این حزب لهستانی با درخواست مرکل موافقت کرده است.(2)
بااینحال، اینکه فوندرلاین با هوشمندی موضوع اصلی سبزها را با پیشنهاد «توافقِ سبز اروپایی» یعنی رویکرد مشترک اروپایی برای «نجات سیاره زمین» در پاسخ به تغییرات آبوهوایی مطرح کرده است، موجب خواهد شد گروه سبزها مقاومت خود را ازدست بدهند و بهتدریج تسلیم او شوند. اولویت او در حوزه محیطزیستی، خروج از استفاده از کربن، مالیات بر تولید گاز مونوکسید کربن، و کنشگری علیه ضایعات پلاستیکی است. سبزهای آلمان و فرانسه حامیان این طرحها هستند، خواه رهبر آنها فوندرلاین باشد، خواه دیگری؛ اما سبزهای استراسبورگ چندان از برخی نکات برنامه فوندرلاین رضایت ندارند. بااینحال، بیشک او توانسته است بنیانی برای همکاری خانواده سیاسیاش با حامیان محیطزیست ایجاد کند که ثمره آن در سالهای آتی بهبار خواهد نشست.
همانطور که گفته شد، در فرانسه، حامیان مکرون از این برنامه رضایت دارند؛ اما دوستان سیاسی فوندرلاین در حزب راست میانه فرانسه، یعنی «جمهوریخواهان» چندان از این برنامه راضی نیستند. دراصل، مشکل چهرههای سیاسی در تقلید شعارهای احزاب دیگر همین است که از فلسفه حزب خود دور میشوند، بهویژه درمورد مسائل آبوهوایی که بورژوازی و صنعتگران چندان دلخوشی از آن ندارند.
بااینحال، خوششانسی فوندرلاین این است که حمایت از محیطزیست و پرونده آبوهوایی با گذر زمان، بهتدریج خود را به تمام کشورهای اروپایی تحمیل خواهد کرد و احزاب راست و سرمایهداری ناگزیرند حمایت خود را از بقای سیاره اعلام کنند؛ درنتیجه، چه بهتر که در فضایی که سرانجام اجبار برای تحقق این برنامهها پیش خواهد آمد، اتحادیه اروپا بتواند بهشیوهای معقول قبل از همه، سرپرستی پروندهای را که هیچگونه مرزی نمیشناسد برعهده بگیرد. البته این مسئله نیازمند شجاعت و پایداری است.(3)
بحث دیگر در حفظ محیط زیست، توسعه پایدار بهعنوان یکیاز مهمترین دیدگاههای مشترک سیاست اروپایی است؛ اما با گذشت سه سال از توافق پاریس، هنوز اتحادیه اروپا به پیشرفت چشمگیری در هدف حفظ ثبات درجه دمای جهانی یا کاهش آن به زیر دو درصد نرسیده است. هدف اتحادیه اروپا برای کاهش انتشار کربن تا چهل درصد تا سال 2030 نیازمند تلاشهای هماهنگ عظیمی است که هنوز حرکت بهسمت آنها آغاز نشده است. علاوهبراین، همانگونه که پیشازاین شورای اروپا اشاره کرده است در جهانی که بزرگترین منابع انتشار گازهای گلخانهای کشورهای آسیایی هستند، اتحادیه اروپا نمیتواند برای این مبارزه بهتنهایی وارد عمل شود.(4)
ب) طرح سیاست اجتماعی
طرح سیاست اجتماعی فوندرلاین، شامل بررسیهای رفاهی و درنظر گرفتن سقفی برای حداقل حقوق میشود. او برخی از مطالبات مهم سوسیالیستها، سوسیال دموکراتها و همچنین مکرونیسمها را بهعنوان اولویتهای خود موردتوجه قرار داده است؛ ازجمله: نظامهای اروپایی حقوق حداقلی؛ بیمه بیکاری؛ برنامههایی برای جوانان بیکار؛ عمق بخشیدن به اتحادیه اقتصادی با کمک بودجه منطقه یورو؛ و ایجاد نوعی انعطافپذیری هوشمند در کاربست اتحادیه پولی.(5) مهمترین وعده او این است که فقط در صد روز اول تصدی ریاست کمیسیون، ابزاری قانونی برای ضمانت اینکه هر کارگر در اتحادیه اروپا حقوق حداقلیِ عادلانهای دریافت کند ارائه خواهد داد.(6)
بااینحال، قانونگذاری برای حقوق در محدوده صلاحیت و توانایی اتحادیه اروپا نیست و کشورهای عضو در این موضوع بسیار متفاوتاند. مسئله دیگر این است که شواهدی برای اثبات اینکه قوانین حقوق و دستمزد میتواند بیکاری را کاهش دهد و درنتیجه، رفاه عمومی را بالا ببرد در دسترس نیست، ضمنآنکه حقوق حداقلی هرگز نمیتواند در همه کشورها مشابه باشد. بنابراین، چالش بزرگی برای یافتن قوانین مشترک جهت تعیین حقوقهای حداقلی گوناگون با توجه به اعضای گوناگون با اقتصادهای گوناگون وجود دارد. شاید بتوان گفت ارتباطی بین حقوق حداقلی و میانگین تولید ملی هر کشور وجود دارد و این ارتباط میتواند کلید ارائه ابتکاری باشد؛ اما مسئله این است که آیا پارلمان اروپا با این طرح که دخالتی در امور ملی است موافقت خواهد کرد.(7)
علاوهبر مشکلات فنی برای اجرای طرحها، فوندرلاین با مقاومت خانواده حزبیاش نیز روبهروست. هضم تمامی این امور چپگرا برای دوستان سیاسی فوندرلاین (گروه سوسیالیستهای مسیحی یا دموکرات) بسیار دشوار است. رئیس گروه محافظهکاران در پارلمان اروپا شاکی است که «فوندرلاین در پارلمان اروپا هیچ اقدامی برای حمایت از موضعگیریهای گروه راست میانه (اتحاد مسیحی دموکرات) نکرده است؛ پس او نامزد سوسیالیستها و مکرونیستهاست».(8)
ج) مهاجرت
اولویت سوم مسئله مهاجرت است که به شکاف عمیقی در بین اعضای اتحادیه اروپا دامن زده است. رئیس آیندۀ کمیسیون اروپا ادعای حمله به معضل مهاجرت را هم دارد. فوندرلاین اعلام کرده است سیستم «دوبلین»، یعنی نظام اروپایی مدیریت درخواست پناهجویی را اصلاح خواهد کرد. این نظام از سال 2015 درست زمانیکه بیش از یک میلیون پناهجو در مسیر رفتن به اتریش، آلمان، فرانسه، و کشورهای اسکاندیناوی، به مدیترانه، یونان، ایتالیا، اسپانیا، و مالت رسیدند، کارایی خود را ازدست داده بود.(9)
فوندرلاین که در آن زمان از سیاست «درهای باز» آنجلا مرکل حمایت میکرد کوشید به نوعی تقسیم پناهجویان در سراسر اتحادیه اروپا برسد که این هدف محقق نشد. اگرچه شمار پناهجویان از آن زمان بهشکل قابل ملاحظهای کاهش پیدا کرده، مشکل به قوت خود باقی است. مشکل اصلی اتحادیه پناهجویان و نوع تقسیم آنها نیستند، بلکه تقسیم و شکاف موجود بین دو دیدگاه اروپایی است که ایده نخست خواهان سیاست درهای باز اتحادیه اروپا رو به جهان و استقبال از آن تحت شرایط تعریفشدهای است و دیدگاه دوم تلاش دارد اتحادیه را از هرگونه تهدید خارجی مصون نگاه دارد و در مقیاسگستردهتر از هرچیز که «بیگانه» است پروا میکند و درهای اتحادیه را رو به همه مخصوصاً رو به مسلمانان و سیاهپوستان میبندد. کارشناسان اروپایی امیدوارند رئیس آینده کمیسیون اروپا بتواند راهی برای آشتی دادن این دو دیدگاه و حل مشکل شکاف اروپایی بیابد.(10)
د) تصریح مجدد اصول حقوقی
درنهایت، اولویت چهارم فوندرلاین تبیین ارزش بنیادین اصول حقوقی برای اتحادیه اروپاست. این موضوع با توجه به فرایندهای قضایی فعلی که کمیسیون اروپا درگیر آنهاست حساسیت ویژهای دارد. برخی از این پروندهها بهدلیل نقض اصول اتحادیه اروپا علیه لهستان و مجارستان هستند. دراینراستا، اگر نمایندگان حزب قانون و عدالت (پیآیاس) لهستان یا حزب فیدز[2] مجارستان تصور کردهاند که با رأی دادن به فوندرلاین، او را از تصمیم خود درخصوص تعقیب فرایند قضایی منصرف خواهند کرد، در خطر خودفریبی هستند.(11)
به باور بسیاری، ارزشهای اروپایی و حکومت قانون، یا حمایت از سبک زندگی اروپایی که در سخنرانی فوندرلاین پررنگ شد، برای کمیسیون اروپای فعلی هدفی سترگ و دشوار است؛ لذا تردیدی نیست که در اتحادیه پسابرگزیت 27 یا 28 عضوی، همچنان بهعنوان چالشی مهم باقی خواهد ماند.(12)
همزمان با این ابتکارعملهای قانونی، فوندرلاین درمورد احتمال تعمیق شکاف شرق و غرب اتحادیه نیز نگران است. با توجه به اینکه در کشورهای اروپای شرقی این احساس گسترش پیدا میکند که «فقط اتحادیه اروپا را نمیخواهیم» یا « از ما دست بردارید»، پرسش اینجاست که آیا نبودِ حتی یک چهره از اروپای شرقی در هیئت آتی رهبران اروپایی تصادفی است.(13)
2. سیاست اقتصادی و سیاست خارجی
علاوهبر اولویتهای فوندرلاین، برخی مسائل بهطور ضمنی خود در اولویتاند و از پرداختن به آنها گریزی نیست؛ ازجمله این مسائل تبیین سیاست اقتصادی و سیاست خارجی است. اقتصاد اتحادیه اروپا در پنج سال گذشته رشد قابل توجهی داشته است. در مقایسه با نخستین شریک تجاری اتحادیه یعنی آمریکا سرعت رشد اتحادیه کُند توصیف میشود. میانگین رشد تولید ناخالص داخلی اروپا در پنج سال گذشته 1/2 درصد در مقایسه با رشد 5/2 درصد آمریکا بوده است. این مقادیر برای رشد پایینتر جمعیت در اتحادیه اروپا و پیشبینی توقف رشد جمعیت در پنج سال آینده درنظر گرفته شده است، درحالیکه رشد جمعیت در آمریکا یک درصد است؛ درنتیجه، بهسبب این اختلاف بین جریانهای جمعیتشناختیِ دو واحد سیاسی اتحادیه اروپا و آمریکا، و بحران دیرپای یورو، امروز برتری آمریکا از هرزمانی بدیهیتر است.(14)
رهبری آمریکا در سطح اقتصاد خُرد، در فناوریهای سطح بالا و امور مالی نیز آشکار است. عبارت «گافا»[3] پنج سال قبل وجود نداشت و سیطره آمریکا بر فناوریهای سطح بالا نیز به این وضوح نبود. امروز مجموع سرمایه بازارِ[4] فقط پنج شرکت بزرگ فناوری آمریکایی (گافا بهعلاوۀ مایکروسافت) درحدود 42 تریلیون دلار است و آنها درکل، 5/801 میلیارد دلار در سال گذشته درآمد داشتهاند. درمقایسه، مجموع «سرمایه بازار» داخلی فهرست تمامی شرکتهای اروپایی در مبادلات سهام درحدود سیزده تریلیون یورو بوده است. برتری بخش فناوری آمریکا موانع بسیاری را بر سر راه رقابت شرکتهای اروپا در این حوزه ایجاد میکند؛ علاوهبراین، سیاستگذاران اروپایی را هم بهچالش میکشد تا سیاستهایی را برای تنظیم رقابت اتحادیه درنظر بگیرند که شامل انواع سیاست فضای دیجیتال یا پرداخت مالیات شرکتهای آمریکایی میشود.(15)
در حوزه امور مالی نیز مشکل مشابهی وجود دارد و پنج بانک بزرگ مستقر در آمریکا درمجموع از پنج سال قبل تاکنون سرمایه بازاری درحدود 3/1 تریلیون دلار داشتهاند. مجموع کل سرمایه بازار فهرست بانکهای اروپایی درحدود نصف این رقم است که البته فشار بالایی را نشان میدهد و بازتابی از ادامه تردیدها در بازارها درخصوص سلامت بانکهای اروپایی و الگوی تجاری آنهاست. درست پنج سال قبل، سامانه سرپرستی واحد (اساسام)[5] ایجاد شد تا اتحادیه بانکی واقعی را پدید آورد. ثبات مالی حفظ شده است، اما ظاهراً اروپا هنوز مسیری طولانی برای ایجاد فضایی سودآور برای بانکها پیشِ رو دارد.(16)
درحوزه سیاست خارجی، رهبران جدید اتحادیه اروپا باید بتوانند شهروندان را متقاعد کنند از دیدگاه جاریِ ملیگرایی فاصله بگیرند و به تمرکز قدرت، جهت تصمیمگیری سریعتر و منسجمتر اجازه دهند.[6] فوندرلاین در سخنرانی خود بسیار فراتر رفته و پیشنهاد داده است که در امر سیاست خارجی، با تقویت فعالیتهای بینملیتی و باکمک رأیگیری که دو ابتکارعمل مهم فعلی و عملی اتحادیه هستند تصمیمها گرفته شود. صرفنظر از کُندی این روند، این پیشنهاد از طرف کشورهای کوچکتر اتحادیه (یعنی دیدگاه اقلیت) و حتی اعضایی که به سیاست خارجیِ خاصی اعتقاد دارند به چالش کشیده خواهد شد.(17) ازسویدیگر، مدیریت مسئله برگزیت، مهار یکجانبهگرایی ترامپ و فشار به این اتحادیه برای همراهی و پذیرش تغییرات مدنظر، در کنار رویکرد روسیه در شرق اروپا، ازجمله مسائل پراهمیتی هستند که برای حفظ قدرت اروپایی باید مورد توجه قرار بگیرند.
3. چالشهای سیاسی پیشِ روی فوندرلاین
درکنار هیاهوی بسیار مخالفان، واقعیتهایی وجود دارند که بیشک مسیر رئیس آتی کمیسیون اروپا را دشوار خواهند کرد. یکی از چالشهای مهم فوندرلاین این واقعیت است که تمام قدرت نهادی فقط در اختیار کمیسیون اروپا نیست و حکومتهای ملی هم در قدرت سهیماند. بنابراین، نخستین چالش فوندرلاین متقاعد کردن حکومتهای ملی و همراستا کردن دیدگاههای آنان با اولویتهای معرفیشدۀ او است. درحالحاضر، باید گفت حکومتهای ملی در جایگاهی هستند که تصمیم نهایی را خواهند گرفت.(18)
یکی دیگر از چالشهای فوندرلاین رسیدن به مُفاهمه و تعریف حاشیه مانور خود است. او برای رسیدن به این موقعیت وظیفه بسیار دشواری دارد و باید بتواند توجه اعضای پارلمان را به خود جلب کند تا مانع رأی آنها براساس خانوادههای سیاسی، یعنی انتخاب براساس حزبشان یا انتخاب احزاب مؤتلفه با حزبشان شود؛ بهعبارتدیگر، فوندرلاین نیازمند حمایت احزابی است که ازنظر سنتی با حزب او ارتباطی نداشتهاند و باید آنها را متقاعد کند که به او رأی دهند. او ابتدا باید پرسشها را بشنود و به آنها پاسخ دهد، سپس دیدگاههای خود را درمورد اروپا مطرح کند. بهاینترتیب، حاشیه مانوری برای تفاهم خواهد یافت و اکثریت پارلمانی خاص خود را جلب خواهد کرد. با توجه به هفت گروه پارلمانی مطرح و حدود پنجاه گروه ثبتنشده این مسئله پُرزحمت است، ضمنآنکه آمارها نشان میدهند حمایت از فوندرلاین بسیار مناقشهآمیز است.(19)
درمورد پروندههای فعلی روی میز یا درجریانِ اتحادیه اروپا، چالشهای پیشِ روی فوندرلاین بیشمارند؛ اما چهار پرونده اهمیتی اساسی دارند. این پروندهها عبارتاند از: برگزیت، اصلاح سیاست کشاورزی، خطر جنگ تجاری، و موضعگیری اروپا در جهان. کمیسیون نگهبان پیمانهاست و تنها مرجعی است که حق «ابتکارعمل قانونی» را (که البته مایل است آن را با پارلمان اروپا تقسیم کند) داراست. کمیسیون مدیر سیاست اتحادیه است، ولی تصمیمگیریها همیشه منوط به کشورهای عضو هستند که در شورای اروپا گردهم آیند و در پارلمان اروپا با یکدیگر همکاری میکنند. فوندرلاین میتواند و باید اراده کند ابتکارعملهایی را مورد توجه قرار دهد که بحثهایی را بهراه بیندازند؛ اما برای رسیدن به نتیجه، او به حکومتهای ملی و احراز اکثریت در پارلمان نیازمند است.(20)
او باید تا قبل از اول نوامبر حکومتهای ملی را متقاعد کند کاندیداهایی را برای کمیسیون اروپا نامزد کنند که به او اجازه دهند هم انسجام و وحدت کمیسیون را حفظ کند و هم در رسیدن او به برنامههایش یاریاش رسانند. فوندرلاین باید به اکثریتی در پارلمان برای تأیید کمیسیون آتی اروپا برسد. بهطور کلی، او قبل از آغاز به کار ابتدا باید مسیری برای کار بسازد.(21)
چالشهای فوندرلاین در حوزه سیاست خارجی و دفاع بسیار پیچیده هستند. او که خود پیشازاین وزیر دفاع آلمان بوده است میداند که نه کمیسیون اروپا و نه پارلمان صلاحیت واقعی ورود به این دو موضوع را ندارند و ملتها هستند که به کمک دیپلماتها و نیروهای ارتشِ خود در این وادی حضور مییابند. بنابراین، رئیس جدید کمیسیون اروپا باید استادانه برای پیشبرد اهداف خود در این مسیر گام بردارد.(22)
4. انتقادات وارد بر طرحهای فوندرلاین
انتقادات بسیاری بر طرحهای فوندرلاین وارد شده است. مجموع این انتقادات سطوح مختلف بدبینی درمورد «قدرت ایجاد تغییر» را نمایش میدهند. از نگاه برخی منتقدان، او در رأس نهادی فراملی قدرت ایجاد تغییر را ندارد و این قدرت در دست حکومتهای ملی است و باید آنها وارد میدان شوند. از دید برخی دیگر، او قدرت ایجاد تغییر را ندارد، چون نمیتواند طرح را به حکومتهای ملی بفروشد یا بهعبارتبهتر، قدرت اقناع ندارد. از نظر سایرین، او قدرت قانونگذاری دارد، ولی نمیتواند قانونگذاری کند؛ چون قانونگذاری سخت یا بدون مذاکره موجب افزایش اختلافات شرقی _غربی اتحادیهای میشود و احتضار زودهنگام اتحادیه را رقم خواهد زد.
درنتیجۀ این دیدگاهها، سبزها از طرح محیطزیستی او حمایت نمیکنند. مخالفان پدیده مهاجرت، علیرغم شکافی که این معضل در اتحادیه اروپا ایجاد کرده است و باید در اولویتهای نخست قرار گیرد، موضوع را در سطح ملی تعریف میکنند و قائل به تصمیمگیری نهایی کمیسیون اروپا نیستند؛(23) بهاینترتیب، حتی اگر طرحهای فوندرلاین خوب هم باشند، بهدلیل نبود یا کمبود حمایت و اقبال عمومی به آنها، انتظار پیشرفتشان پیشبینی نمیشود.
انتخاب فوندرلاین در آلمان نیز با انتقادات فراوانی همراه بوده است. او در مقام وزیر دفاع آلمان قادر نبود به سیستمی برای تهیه و حفظ تجهیزات نظامی بیندیشد. آلمانیها از فوندرلاین بهسبب عملکرد سابقش در این کشور ناراضی هستند و حضور او در سمت رئیس کمیسیون را نشانهای از اتلاف وقت در اتحادیه اروپا و طرحهای سیاسی این نهاد میدانند. ازسویدیگر، اگرچه فوندرلاین مدتها در سیاست آلمان نقش داشته، در این مدت نتوانسته و یا شاید نخواسته است شبکهای از نزدیکانی را ایجاد کند که در شرایط دشوار سیاسی حامی او باشند؛ ضمنآنکه در اغلب موارد، فوندرلاین از موضعگیریهایی حمایت کرده است که برخلاف جریان محافظهکاران، در گروه پارلمانی دموکراتها و سوسیالیستهای مسیحی آلمان بودهاند؛(24) درنتیجه، امروز بهتنهایی باید برای هدفی جمعی بجنگد.
با توجه به آنچه گفته شد، کلیت انتقادات از فوندرلاین، در فضای بدبینی به اتحادیه اروپا و نخبگان سیاسی (چهرههای شناختهشده) مطرح شده است، درحالیکه به دیدگاههای منتقدانه این انتقاد وارد است که برخی واقعیتها را با توجه به کوتاهی افق دید خود نادیده گرفتهاند: نخست اینکه، انتخابات پارلمان اروپا با استقبال مردمی بینظیری روبهرو شده است؛ بنابراین، حمایت مردمی از اتحادیه همچنان وجود دارد و حیات آن برای عموم مهم است؛ دوم، فوندرلاین دیپلماتی باسابقه و برآمده از فضای دفاع و کشور اقتصاد نخست اروپاست. بنابراین، شاید در لحظه آخر، طرحهای او بتوانند راه جدیدی را برای آینده اروپا باز کنند؛ درنتیجه، حداقل عقل اقتضا میکند باید فرصتی به او برای آزمودن طرحهایش داده شود.
ازسویدیگر، فوندرلاین در داخلِ هیئت جدید حکمرانی اروپایی که در آن رؤسا قدرت قانونگذاریِ سرنوشتسازی دارند، فرصتی برای نمایش شایستهسالاری و ارائه فرهنگ سیاسی کاملاً اروپایی، یعنی فرهنگ رهایی از قیمومیت و احترام به حقوق در معنای گسترده آن برای بهبود زیست سیاسی است که البته کاملاً درتضاد با رویکرد اقتدارگرایانه قهرمانان مرد سیاسی خودخواندهای نظیر ترامپ، شی، پوتین، و اردوغان محسوب میشود.(25)
نتیجهگیری
انتخاب مقام رئیس کمیسیون اروپا در بحبوحه تغییرات نظم بینالمللی، رویارویی آمریکا و چین، و کمرنگ شدن همپیمانی فراآتلانتیکی که موجب شده است اتحادیه اروپا در اندیشه ایجاد تغییر در سرنوشت خود برآید بسیار مهم است. ازنظر حقوقی و قانونی، این سمت به توانایی ابتکارعمل مجهز است و در نظریه میتواند افق دوردست آینده اتحادیه را با مطالبات امروز مردم آشتی دهد.
ازسویی، مشکلات عادی مانند حقوق حداقلی زندگی مردم را تلخ کرده است و ازسویدیگر، تغییر در روندهای پایدار کنونی، مانند اقتصاد جهانی که تیشهبهریشه محیطزیست میزند ضروری است. درنتیجه، فردی باجسارت و مقاوم برای یکپارچهسازی سیاستهای اتحادیه و بیرون کشیدن جوهرهای اروپایی از حکمرانیهای برحق ملی برای احراز این سمت لازم است.
اورسلا فوندرلاین، وزیر دفاع سابق آلمان و رئیس پیشنهادی کنونی کمیسیون اروپا، وظیفه دارد اینبار در نقش قابلهای ماهر تولد ققنوس جدیدی از خاکستر اتحادیه اروپا را سرپرستی کند. او چارهای ندارد جز بزرگ اندیشیدن و آرمانی اندیشیدن برای یافتن هنجارهایی که بتواند دیدگاههایی بسیار متضاد را با یکدیگر آشتی دهد. درعینحال، در مقطعی که اتحادیه بهعنوان وزنه سوم در رویارویی آمریکا و چین مایل است قد علم کند، فوندرلاین باید بتواند مردم اروپا را نیز از فشارهای موجود رهایی بخشد و وحدت اصیل اتحادیه را حفظ کند.
آنچه برای طرحهای فعلی فوندرلاین پیشبینی میشود قدمهای سنگین و بزرگی است که احتمال شکست آنها بالاست؛ درعینحال، اگر کوچکترین روزنهای برای تغییر و بهبود امور وجود دارد، همانطور که مردم اتحادیه اروپا با حضور پررنگ خود در انتخابات پارلمان اروپا برای نجات سیاره و اروپاگرایی نشان دادند، باید از آن بهره گرفت.
منابع
- Detlef Puhl. “Un Nouvel Élan pour L’union Européenne?”, Boulevard Extérieur, France, 2019.
- Ibid.
- Ibid.
- Karel Lannoo. “No Honeymoon for Von Der Leyen”, Centre for European Policy Studies, Brussels, 2019.
- Detlef Puhl, Ibid.
- Karel Lannoo, Ibid.
- Ibid.
- Detlef Puhl, Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Karel Lannoo, Ibid.
- Detlef Puhl, Ibid.
- Karel Lannoo, Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Detlef Puhl, Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
- Ibid.
Your Comment