معمای آینده چین و جایگاه ایران در آن؛

روایت اروپایی


این روزها روابط میان چین و ایران به‌عنوان دو قدرت قابل اعتنا در سطح منطقه‌‌ای و اراده مقامات هر دو کشور برای گسترش مناسبات چه در حوزه‌های تجارت و اقتصاد و چه در حوزه‌های دفاعی و همکاری‌های آتی در این حوزه(با تاکید بر سند برنامه همکاری‌های جامع چین و ایران)، بدون شک مورد توجه سایر قدرت‌های بزرگ از جمله قدرت‌های اصلی اروپایی و نخبگان آن‌ها قرار گرفته است. در این یادداشت تلاش شده است تا در ابتدا روایت‌های پیرامون چین از طرف نخبگان اروپایی و ادراک آن‌ها از قدرت‌یابی فزآینده و نقش‌آفرینی احتمالی آن در نظم و نظام بین‌المللی تبیین شده و در داخل هر یک از این روایات با تفکیک مساله تجارت و اقتصاد و به‌دنبال آن موضوعات دفاعی، به ادراک آن‌ها پیرامون مناسبات آتی میان چین و ایران اشاره شود.

در ابتدا باید گفت در میان نگاه متفاوت و متکثر قدرت‌های اروپایی و نخبگان آن‌ها در قبال مساله چین، مناظراتی پیرامون این موضوع شکل گرفته است که این کشور در نظام بین‌المللی هم می‌تواند بازیگری به‌دنبال دگرگونی‌ و تحول بزرگ و در واقع خواستار تحولات کلان و انقلابی در سطح نظم و نظام بین‌المللی باشد و هم می‌‌تواند سیستم موجود را مورد پذیرش قرار ‌دهد و در چارچوب سیستم موجود به تعقیب منافع خود بپردازد. بروز و ظهور این دو رفتار کاملا متفاوت بستگی به تشخیص منافع چین توسط رهبران آن و انتخاب چگونگی برخورد با تحولات بیرون از مرزهای چین است. ضمن آنکه نوع برخورد قدرت‌های اصلی از جمله آمریکا و قدرت‌های اروپایی با چین و احترام به منافع این کشور و به‌رسمیت شناختن آن می‌‌تواند در انتخاب میان این دو رفتار از طرف چین موثر باشد.

در هر صورت در نگاه و ادراک نخبگان اروپایی و از داخل مناظرات آن‌ها پیرامون چین دو روایت اصلی از کنش‌های چین در سطح سیستمی به‌وجود آمده است؛

1-در روایت اول با توجه به تحولات سیستمی مرتبط با توزیع قدرت در آن و گذار سیستم به‌سوی یک نظام تک-چندقطبی، چین با سیستم فعلی و وضعیت موجود چالش جدی ندارد و آن را مورد پذیرش قرار می‌دهد و در چارچوب این وضعیت مشارکت خود را در سطح سیستمی افزایش و با تمامی طرف‌ها روابط خود را توسعه می‌دهد؛ اروپا و قدرت‌های اصلی آن در چارچوب این روایت چین را به‌عنوان یک قدرت قابل اعتنا در ابعاد اقتصاد و موضوعات مرتبط با آن مورد پذیرش قرار داده و تلاش دارند تا به‌صورت دوجانبه و چندجانبه وارد تعامل با این کشور بر اساس یکسری قواعد و استانداردهای تدوین شده بشوند. ضمن آنکه در این روایت برای نخبگان اروپایی چین به‌عنوان عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد یک قدرت مسئولیت‌پذیر و موثر برای شراکت با آن برای حل و فصل مسائل و مشکلات جهانی همچون موضوعات مرتبط با عدم اشاعه اتمی و یا مسائل زیست‌محیطی به‌حساب می‌آید.

نکته مهم و پایانی در این قسمت آن است که با توجه به تلاطمات حال حاضر در سطح سیستمی با توجه به پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ بر آمریکا و اثرات آن بر سیستم، در چارچوب این روایت اروپا تلاش دارد تا استقلال راهبردی مدنظر برای تصمیم‌گیری و مدیریت مساله چین در قبال تنش میان آمریکا و چین را برای خود محفوظ نگه دارد و در ادامه آن وارد یکسری گفتگوهای راهبردی با چین بر سر طیف مختلفی از موضوعات می‌شود. نتیجه این روند این است که در ادامه در یک فضای نرمال شاهد شکل‌گیری یک میدان همکاری و رقابت چارچوب‌بندی شده میان طرفین خواهیم بود؛

2-در روایت دوم با توجه به همان تحولات موردنظر در سطح سیستمی، چین سیستم موجود را مورد پذیرش قرار نمی‌دهد و از توزیع قدرت در سطح سیستمی راضی نیست چرا که نمی‌تواند به‌قدر کافی منافع خود را در چارچوب آن به‌پیش ببرد و دیگر قدرت‌ها نیز با توجه به منافع خود نمی‌خواهند فضای کافی و لازم در اختیارش قرار دهند. بدین ترتیب چین در چارچوب یکسری ایده‌ها، برنامه‌ها و ابتکارات جاه‌طلبانه تلاش دارد تا تحول و دگرگونی‌های کلان را در سطح سیستمی به‌وجود آورد تا هم در ابتدا در سطح منطقه‌ای و پس از آن در سطح جهانی نفوذ و سلطه خود را بسط داده و خود را به‌عنوان یک قدرت جایگزین با هژمون کنونی مطرح کند.

 این روایت را می‌توان تا حدودی منطبق بر مفهومی همچون قرن بیست و یکم به‎عنوان «قرن آسیایی» با پیشتازی و محوریت کشور چین دانست که این کشور درصدد است ایده‌ها و معادلات خاص خود را چه در محیط پیرامونی و چه در صحنه جهانی اعمال کند. در این روایت شاید مسائل مرتبط با تجارت و اقتصاد در مناسبات میان چین و اروپا مناقشه‌انگیز باشد اما وجوه اصلی این مناسبات و مناقشات مرتبط با آن به مساله دفاع و امنیت و مناسبات چین در این حوزه با طرف‌های ثالث خواهد بود. اروپا شاید تمایل به حفظ استقلال راهبردی در این روایت داشته باشد اما همچنان همسویی خود را در حوزه‌های کلان و سخت‌افزاری با آمریکا با شدت بیشتری در قبال چین ادامه داده و دنیای غرب تمام منابع بالقوه و بالفعل خود را برای مقابله با این چالش بسیج خواهد کرد.

فهم و تحلیل روایت های اروپایی

چند نکته در برآیند این دو روایت لازم است برشمرده شود؛

-اکنون در مناسبات میان چین و اروپا بر طبق نظر برخی نخبگان اروپایی شاهد تلفیق این دو روایت در برخورد با مساله چین هستیم. در واقع چین برای اروپا هم یک شریک معقول و موثر در چارچوب سیستم موجود است و همزمان یک رقیب و یک چالش سیستماتیک و راهبردی محسوب می‌شود؛

-در هر دو روایت اروپا در میانه رقابت و تنش در روابط میان چین و آمریکا قرار گرفته است و با توجه به تلفیق این دو روایت به‌صورتی عینی باید دست به‌انتخاب میان هر دو طرف چه همسویی و چه غیر آن بر اساس منافع و ترجیحات خود بزنند. قدرت‌های اروپایی‌ به‌صورتی گزینشی بر طبق برخی شرایط و حوزه‌های خاص و البته در چارچوب استقلال راهبردی دست همکاری به‌سوی پکن دراز می‌کنند و یا اینکه با آمریکا به‌صورتی تمام عیار همراه شده و مایلند تا در یک جبهه ضد چینی مشارکت فعال داشته باشند.

-هر دو روایت موردنظر در یک چارچوب سیستمی تک-چندقطبی بروز و ظهور پیدا میکند و در هر دو شاهد این خواهیم بود تا الگوهای جدیدی از همکاری‌ها و رقابت‌ها میان قطب‌ها و قدرت‌های اصلی شکل بگیرد. ضمن اینکه در این فضا شاهد شکل‌گیری رقابت‌های کلان و سخت‌افزاری میان چین و آمریکا خواهیم بود با این تفاوت که در روایت اول آمریکا ممکن است با پاسخ منفی برخی قدرت‌های دیگر برای رویارویی با چین روبرو شود اما در روایت دوم آمریکا و دیگر قدرت‌های اصلی امکان دارد تا تمام امکانات خود را برای تشکیل جبهه‌ای متحد علیه چین بسیج کنند.

جایگاه ایران در معمای آینده چین

با ارائه مختصات و مشخصه‌های نگاه و ادراک نخبگان اروپایی به مساله چین در چارچوب روایت‌های طرح شده می‌توان نگاه آنان به مناسبات روبه گسترش میان چین و ایران در حوزه‌های مختلف، اشتراکات منافع، رقابت‌ها و تضادها را مورد شناسایی قرار داد. به‌طور کلی باید گفت مساله مناسبات میان چین و ایران و اراده طرفین برای گسترش این مناسبات از نگاه نخبگان قدرت‌های اصلی اروپایی عموما تلفیقی از دو روایت ذکر شده است؛

1-از منظر روایت اول، با شکل‌گیری یک الگوی همکاری و رقابت چارچوب‌بندی شده میان اروپا و چین، این مساله به سمت طرف‌های ثالث از جمله ایران نیز سرایت و سرریز خواهد کرد و در واقع مناسبات میان ایران و چین زیر ذره‌بین آن‌ها قرار خواهد گرفت. به‌عنوان مثال برای نخبگان اروپایی و از نگاه آنان، چین در حوزه اقتصادی به‌مثابه یک رقیب جدی برای حضور در بازار ایران است و از اینرو گسترش مناسبات میان چین و ایران برای اروپا دارای حساسیت است.

 علاوه بر این برای آنان چین به‌عنوان یک قدرت مسئولیت‌پذیر و قابل اعتنا و هم به‌عنوان یک کشور دوست و نزدیک به ایران می‌تواند در مورد مساله ایران و موضوعات امنیتی پیرامون آن نقش‌آفرینی مثبت داشته باشد. این اهمیت با توجه به شرایط کنونی عموما به مسائل مرتبط با عدم اشاعه اتمی یا همان مساله برجام و یا دیگر موضوعات مرتبط با امنیت منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس بازمی‌گردد. از این‌رو در چارچوب گفتگوهای راهبردی با چین می‌خواهند تا به‎‌عنوان کشور عضو دائمی شورای امنیت و از اعضای اصلی برجام به نقش‌آفرینی خود برای حفظ ثبات و آرامش و نجات این توافق که برای هر دو طرف‌ها مهم و حیاتی است ادامه دهد.

نکته پایانی در این قسمت آن است که از نگاه نخبگان اروپایی و در چارچوب یک همکاری و رقابت چارچوب‌بندی شده میان طرفین یک وجه ایجابی و مثبت نیز در قبال گسترش مناسبات میان ایران و چین از جمله برنامه همکاری‌های جامع میان ایران و چین وجود دارد و آن این است که چین به‌عنوان یک بازیگر موثر و مسئولیت‌پذیر تلاش کند تا از طریق این چنین قراردادهایی فارغ از اجرایی شدن یا نشدن آن، از آن به‌عنوان اهرمی برای وادار کردن ایران برای حفظ تعهدات مرتبط با عدم اشاعه همچون مساله برجام و ورود به برخی حوزه‌های مرتبط با امنیت منطقه‌ای استفاده کند؛

2-از منظر روایت دوم، چین و ایران به‌عنوان یک قدرت بزرگ و یک قدرت منطقه‌ای که هر دو غیر غربی و هر دو خواستار تحول و دگرگونی در وضعیت موجود(چه کلی و چه جزئی) نیز  می‌باشند، انگیزه‌ها و اراده‌های لازم را برای توسعه مناسبات به‌خصوص در حوزه دفاعی و امنیتی را دارا هستند. در واقع قرار گرفتن چین در کنار ایران آن هم برای بسط همکاری‌ها و مناسبات در ابعاد دفاعی و امنیتی از این جهت که هر دو انگیزه‌های لازم برای ایجاد تحول و دگرگونی در نظم و نظام فعلی را دارا هستند را می‌توان در چارچوب روایت دوم سازماندهی کرد. مصداق عینی در این روایت گسترش مناسبات در ابعاد دفاعی و امنیتی در چند سال اخیر از جمله سفر مقامات ارشد نظامی کشورمان به چین و یا برگزاری رزمایش‌های مشترک در آب‌های آزاد با نیروی دریایی چین است.

این روایت از روابط میان چین و ایران در ابعاد مدنظر از این رو داره اهمیت است که وجه تک-چندقطبی در نظام بین‌الملل و همزمان با آن گسترش گفتمان چندجانبه‌گرایی در حال پر رنگ شدن است و در اینجا ایران می‌تواند یک شریک قابل اعتنا و اتکا برای چینی‌ها باشد فارغ از اینکه آمریکا و اروپا چه دستورکارهایی را در قبال ایران می‌خواهند دنبال کنند. بدینسان نگاه مثبت و خوش‌بینانه‌ای از طرف نخبگان اروپا در قبال مناسبات روبه گسترش چین و ایران نمی‌توان قایل بود چرا که در روایت دوم چین خواستار تحول و دگرگونی‌های کلان در ساختار موجود است و ایران نیز شریکی قابل اعتنا برای تلاش‌های چین در این زمینه محسوب می‌شود.

در چارچوب این روایت همانطور که ذکر شد اروپا در کنار آمریکا برای مقابله با چالش چین در برخی حوزه‌های مرتبط با فناوری‌های روز همچون فایو-جی و هوش مصنوعی که مرتبط با مسائل امنیتی است و چین برای آن‌ها در این حوزه می‌تواند چالش‌های جدی اعمال کند قرار گرفته‌ و البته مناسبات روبه گسترش میان ایران و چین مورد حساسیت آن‌ها قرار خواهد گرفت. در واقع چین برخلاف روایت اول با ارائه برخی فناوری‌های روز مرتبط با حوزه‌های دفاعی و امنیتی و حتی تلاش برای نجات اقتصاد ایران تحت تحریم‌های آمریکا از جمله خرید نفت، از نگاه اروپا نمی‌تواند آن نقش موثر و مسئولیت‌پذیرانه خود را در قبال ایران و حل مسائل و موضوعات امنیتی پیرامون ایران ایفا کند.