سناریوهای جانشینی در عربستان پس از ملک عبدالله
سناریوهای جانشینی در عربستان پس از ملک عبدالله
شنبه 4 بهمن 1393
موضوع جانشینی در سیستم سیاسی عربستان سعودی مسئله بسیار مهمی در سال های اخیر بوده است. بویژه بعد از بیماری همزمان ملک عبدالله و شاهزاده سلطان (برادر ناتنی و ولیعهد متوفی وقت) در سال 2010، این مسئله ابعاد چالشی به خود گرفت و در طی چند سال اخیر، کارشناسان و تحلیلگران از رقابت های پیدا و پنهان و همچنین بحران سخن به میان آوردند. گرچه نمیتوان هر نوع رقابت که منجر به یک بحران در تعیین جانشین شود را نادیده گرفت، اما به دلیل عواملی چون حفظ اجماع و بیعت، حفظ قدرت در شاخه آل سعود در مقابل دیگر شاخههای فرعی، وجود مکانیسمهایی چون منشور عبدالعزیز و هیئت بیعت، باعث شده تا علیرغم بحران خیز بودن تعیین جانشینان بعدی، این مسئله در روند طبیعی خود صورت بگیرد.
سنت انتقال افقی قدرت از برادر به برادر در عربستان باعث شده تا همزمان شاهزادگان متعددی در صف جانشینی قرار داشته باشند. موضوعی که علاوه بر رقابت خیز بودن، منجر به این شده که شاهزادگان اکثرا در سنین بالا قرار داشته باشند و از این حیث اختلاف سنی اندکی بین برادران باقی مانده و نوادگان وجود داشته باشد. در مقطع اخیر و با فوت ملک عبدالله، مسئله جانشینی مجددا در فضای سیاسی عربستان مطرح شده است که شناخت جناحبندیهای موجود، برادران باقی مانده و نوادگان میتواند خطوط جانشینی را قابل فهمتر و سناریوهای پیش روی عربستان را مشخصتر سازد.
عمدهترین جناحبندیهایی که در درون شاخه آل سعود وجود دارد، عبارتند از:
1-گروه هفت سُدَیری که همگی از «حصه بنت احمد السدیری» مهمترین همسر عبدالعزیز هستند (فهد، سلطان، نایف، عبدالرحمن، ترکی، سلمان و احمد)، که با مرگ فهد، سلطان، نایف از یکسو و خارج نشینی ترکی، تبدیل به گروه سه سدیری با فرزندانشان شده است.
2-گروه شَمَریها یا جناح ملک عبدالله (برخی برادران ناتنی چون، مشعل، بندر، مقرن و فرزندان عبدالله که در دو سال اخیر پستهای بسیار مهم و تعیینکنندهای را صاحب شدهاند)، که مشعل و بندر عملا به دلیل کهولت سن و بیماری از چرخه خارج شدهاند و با مرگ عبدالله، این مسئله خطر به حاشیه رانده شدن پسرانش را نیز به دنبال دارد. مسئلهای که در مورد فرزندان دیگر ملوک سعودی همچون سعود، خالد، فهد و سلطان تا حد زیادی عملی شده است.
3- گروه الفیصل (فرزندان ملک فیصل همچون سعودالفیصل، خالد و ترکی الفیصل).
این سه جناح اصلیترین گروههای صاحب قدرت در ساختار سیاسی عربستان میباشند. در میان برادران باقیمانده (13 برادر)، سلمان (ولیعهد کنونی، وزیر دفاع و معاون اول شورای وزیران)، مقرن (ولی ولیعهد و معاون دوم شورای وزیران)، احمد (وزیر کشور مستعفی و مشاور پادشاه)، عبدالرحمن (معاون سابق وزارت دفاع)، از شانس و بخت بیشتری برای پادشاهی و ولیعهدی برخوردار هستند.
برادران دیگر همچون (مشعل، بندر، متعب، نواف، عبدالاله، مشهور، ممدوح، ترکی و طلال) به دلیل کهولت سن، بیماری، داشتن مادران غیر سعودی، فقدان تجربههای مدیریتی کافی، مقبولیت و محبوبیت و مغضوب دربار بودن، شانس محدودی برای رسیدن به قدرت دارند، هر چند نباید هر گونه احتمالی را از نظر دور داشت، چرا که مقرن با وجود اینکه از مادری یمنی متولد شده است، اما در چند سال اخیر پستهای مهم و حساسی را برعهده داشته است.
در این چارچوب و با فرض مرگ ملک عبدالله، سلمان بن عبدالعزیز پادشاه خواهد شد و مقرن بن عبدالعزیز برادر ناتنیاش به مقام ولیعهدی خواهد رسید. بنظر میرسد که بحث اصلی و در واقع چالش اصلی بر سر تعیین پست «ولی ولیعهد» است که یا به برادران خواهد رسید و یا تصمیم بر این خواهد شد تا نوادگان را در این خط بگنجانند.
در خصوص نوادگان باید گفت بسیاری از آنها خود اینک در سنین بین 50 تا 70 سال قرار دارند، از سالها تجربه در دولت برخوردار میباشند و در صورت ایجاد فضا و ورود به قدرت، عملاً پست ولیعهدی را در سالهای آتی و متعاقب آن به پادشاهی رسیدن را تجربه خواهند نمود. در این میان فرزندان عبدالله، سلمان، و نایف از بیشترین شانس و اعتبار در آینده برخوردار هستند و تا حدی کمتر فرزندان سلطان، فهد و فیصل.
مهمترین این شاهزادگان عبارتند از:
فرزندان عبدالله (متعب: وزیر گارد ملی، مشعل: امیر مکه، ترکی: امیر ریاض، عبدالعزیز: معاون وزیر خارجه)؛
فرزندان نایف (محمد: وزیر کشور، سعود: امیر منطقه شرقی) ؛
فرزندان سلمان (فیصل: امیر مدینه، محمد: مشاور ویژه ولیعهد، سلطان: رئیس عالی جهانگردی)؛
فرزندان سلطان (بندر: رئیس مستعفی استخبارات، خالد: معاون سابق وزیر دفاع، فهد: امیر تبوک)؛
فرزندان فهد (محمد: امیر سابق منطقه شرقی، عبدالعزیز: رئیس دیوان ریاست کابینه).
در این میان رقابت اصلی میان متعب بن عبدالله، وزیر گارد ملی، و محمدبن نایف، وزیر کشور، است که هر دو ضمن داشتن نفوذ و اعتبار در میان شاهزادگان، از ارتباطات بسیار خوبی با آمریکاییها برخوردارند. در این میان متعب بن عبدالله به سان پدرش دارای گرایشهای اصلاحطلبانه است و رئیس جشنهای سالیانه سعودی به نام «الجنادریه» است. در مقابل محمد بن نایف همچون پدرش نایف دارای گرایشهای محافظهکارانه و البته عملگرایانه است و ارتباطات بسیار خوبی را با نهادهای وابسته به وهابیت داراست.
در این چارچوب سناریوهای انتخاب پادشاه، ولیعهد و ولی ولیعهد به احتمال زیاد به قرار زیر خواهد بود:
سناریوی اول: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و متعب بن عبدالله «ولی ولیعهد» شوند. هدف اصلی ملک عبدالله در این سالها عملیاتی کردن این سناریو بود. تحقق این سناریو باعث خواهد شد تا علاوه بر ورود نسل جدید شاهزادگان به خط جانشینی، به دلیل بیماری سلمان، زمینهها برای ولیعهدی متعب فراهم شود و در این رهگذر جناح سدیری هم به حاشیه رانده شود.
سناریوی دوم: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و احمد «ولی ولیعهد» شوند. از آنجا که بر اساس منشور عبدالعزیز تا زمانی که برادران پادشاه زنده هستند، قدرت به نوادگان نمیرسد، تحقق این سناریو را ممکن میسازد. بخصوص که احمد برادر تنی سلمان بوده و از سلامت جسمی و تجربههای مدیریتی برخوردار است و در جناح سدیریها نیز قرار میگیرد.
سناریوی سوم: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و محمد بن نایف «ولی ولیعهد» شوند. اگر چه به دلیل قدرت جناح عبدالله هم در دیوان پادشاهی به واسطه حضور خالد التویجری و هم هیئت بیعت به واسطه مشعل بن عبدالعزیز رئیس این شورا، تحقق این سناریو تا حدی سخت است، اما هدف دیگر سلمان، به قدرت رساندن محمد بن نایف هم به دلیل قرار داشتن در جناح سدیریها و هم داشتن تجربهها و فراستهای بن نایف است.
سناریوی چهارم: سلمان «پادشاه»، احمد «ولیعهد» و محمد بن نایف «ولی ولیعهد» شوند. تا حد فراوانی میتوان گفت که هدف اصلی سلمان تحقق چنین سناریویی است، اما به دلیل عواملی که در سناریوی سوم گفته شد، تحقق آن دشوار است، بخصوص با توجه به نفوذ فرزندان عبدالله در سالهای اخیر.
سناریوی پنجم: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و پست «ولی ولیعهد» یا خالی بماند یا حذف شود. این سناریو در صورتی تحقق پیدا میکند که زمینههای اجماع و بیعت بر سر این پست حاصل نشود و یا منجر به تشدید رقابتها شود.
بنابراین در یک جمعبندی باید گفت که ضرورت ورود نسل جدید شاهزادگان و تغییر خط سنتی جانشینی که دلخواه بخش عمدهای از نخبگان سیاسی عربستان و همچنین آمریکاییها است، میتواند با توافقات پشت پرده در روزهایی که ملک عبدالله بر بستر بیماری است، محقق شود. تاخیر در تحقق چنین مسئلهای اگرچه بحران قابل توجهی را متوجه عربستان نخواهد کرد، اما قطعا ظرف سالهای آینده و با مرگ اکثریت پسران عبدالعزیز، خواه ناخواه محقق خواهد شد و مدیریت عربستان را در اختیار شاهزادگان تحصیلکرده با گرایشات اصلاحگرایانه قرار خواهد داد.
سنت انتقال افقی قدرت از برادر به برادر در عربستان باعث شده تا همزمان شاهزادگان متعددی در صف جانشینی قرار داشته باشند. موضوعی که علاوه بر رقابت خیز بودن، منجر به این شده که شاهزادگان اکثرا در سنین بالا قرار داشته باشند و از این حیث اختلاف سنی اندکی بین برادران باقی مانده و نوادگان وجود داشته باشد. در مقطع اخیر و با فوت ملک عبدالله، مسئله جانشینی مجددا در فضای سیاسی عربستان مطرح شده است که شناخت جناحبندیهای موجود، برادران باقی مانده و نوادگان میتواند خطوط جانشینی را قابل فهمتر و سناریوهای پیش روی عربستان را مشخصتر سازد.
عمدهترین جناحبندیهایی که در درون شاخه آل سعود وجود دارد، عبارتند از:
1-گروه هفت سُدَیری که همگی از «حصه بنت احمد السدیری» مهمترین همسر عبدالعزیز هستند (فهد، سلطان، نایف، عبدالرحمن، ترکی، سلمان و احمد)، که با مرگ فهد، سلطان، نایف از یکسو و خارج نشینی ترکی، تبدیل به گروه سه سدیری با فرزندانشان شده است.
2-گروه شَمَریها یا جناح ملک عبدالله (برخی برادران ناتنی چون، مشعل، بندر، مقرن و فرزندان عبدالله که در دو سال اخیر پستهای بسیار مهم و تعیینکنندهای را صاحب شدهاند)، که مشعل و بندر عملا به دلیل کهولت سن و بیماری از چرخه خارج شدهاند و با مرگ عبدالله، این مسئله خطر به حاشیه رانده شدن پسرانش را نیز به دنبال دارد. مسئلهای که در مورد فرزندان دیگر ملوک سعودی همچون سعود، خالد، فهد و سلطان تا حد زیادی عملی شده است.
3- گروه الفیصل (فرزندان ملک فیصل همچون سعودالفیصل، خالد و ترکی الفیصل).
این سه جناح اصلیترین گروههای صاحب قدرت در ساختار سیاسی عربستان میباشند. در میان برادران باقیمانده (13 برادر)، سلمان (ولیعهد کنونی، وزیر دفاع و معاون اول شورای وزیران)، مقرن (ولی ولیعهد و معاون دوم شورای وزیران)، احمد (وزیر کشور مستعفی و مشاور پادشاه)، عبدالرحمن (معاون سابق وزارت دفاع)، از شانس و بخت بیشتری برای پادشاهی و ولیعهدی برخوردار هستند.
برادران دیگر همچون (مشعل، بندر، متعب، نواف، عبدالاله، مشهور، ممدوح، ترکی و طلال) به دلیل کهولت سن، بیماری، داشتن مادران غیر سعودی، فقدان تجربههای مدیریتی کافی، مقبولیت و محبوبیت و مغضوب دربار بودن، شانس محدودی برای رسیدن به قدرت دارند، هر چند نباید هر گونه احتمالی را از نظر دور داشت، چرا که مقرن با وجود اینکه از مادری یمنی متولد شده است، اما در چند سال اخیر پستهای مهم و حساسی را برعهده داشته است.
در این چارچوب و با فرض مرگ ملک عبدالله، سلمان بن عبدالعزیز پادشاه خواهد شد و مقرن بن عبدالعزیز برادر ناتنیاش به مقام ولیعهدی خواهد رسید. بنظر میرسد که بحث اصلی و در واقع چالش اصلی بر سر تعیین پست «ولی ولیعهد» است که یا به برادران خواهد رسید و یا تصمیم بر این خواهد شد تا نوادگان را در این خط بگنجانند.
در خصوص نوادگان باید گفت بسیاری از آنها خود اینک در سنین بین 50 تا 70 سال قرار دارند، از سالها تجربه در دولت برخوردار میباشند و در صورت ایجاد فضا و ورود به قدرت، عملاً پست ولیعهدی را در سالهای آتی و متعاقب آن به پادشاهی رسیدن را تجربه خواهند نمود. در این میان فرزندان عبدالله، سلمان، و نایف از بیشترین شانس و اعتبار در آینده برخوردار هستند و تا حدی کمتر فرزندان سلطان، فهد و فیصل.
مهمترین این شاهزادگان عبارتند از:
فرزندان عبدالله (متعب: وزیر گارد ملی، مشعل: امیر مکه، ترکی: امیر ریاض، عبدالعزیز: معاون وزیر خارجه)؛
فرزندان نایف (محمد: وزیر کشور، سعود: امیر منطقه شرقی) ؛
فرزندان سلمان (فیصل: امیر مدینه، محمد: مشاور ویژه ولیعهد، سلطان: رئیس عالی جهانگردی)؛
فرزندان سلطان (بندر: رئیس مستعفی استخبارات، خالد: معاون سابق وزیر دفاع، فهد: امیر تبوک)؛
فرزندان فهد (محمد: امیر سابق منطقه شرقی، عبدالعزیز: رئیس دیوان ریاست کابینه).
در این میان رقابت اصلی میان متعب بن عبدالله، وزیر گارد ملی، و محمدبن نایف، وزیر کشور، است که هر دو ضمن داشتن نفوذ و اعتبار در میان شاهزادگان، از ارتباطات بسیار خوبی با آمریکاییها برخوردارند. در این میان متعب بن عبدالله به سان پدرش دارای گرایشهای اصلاحطلبانه است و رئیس جشنهای سالیانه سعودی به نام «الجنادریه» است. در مقابل محمد بن نایف همچون پدرش نایف دارای گرایشهای محافظهکارانه و البته عملگرایانه است و ارتباطات بسیار خوبی را با نهادهای وابسته به وهابیت داراست.
در این چارچوب سناریوهای انتخاب پادشاه، ولیعهد و ولی ولیعهد به احتمال زیاد به قرار زیر خواهد بود:
سناریوی اول: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و متعب بن عبدالله «ولی ولیعهد» شوند. هدف اصلی ملک عبدالله در این سالها عملیاتی کردن این سناریو بود. تحقق این سناریو باعث خواهد شد تا علاوه بر ورود نسل جدید شاهزادگان به خط جانشینی، به دلیل بیماری سلمان، زمینهها برای ولیعهدی متعب فراهم شود و در این رهگذر جناح سدیری هم به حاشیه رانده شود.
سناریوی دوم: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و احمد «ولی ولیعهد» شوند. از آنجا که بر اساس منشور عبدالعزیز تا زمانی که برادران پادشاه زنده هستند، قدرت به نوادگان نمیرسد، تحقق این سناریو را ممکن میسازد. بخصوص که احمد برادر تنی سلمان بوده و از سلامت جسمی و تجربههای مدیریتی برخوردار است و در جناح سدیریها نیز قرار میگیرد.
سناریوی سوم: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و محمد بن نایف «ولی ولیعهد» شوند. اگر چه به دلیل قدرت جناح عبدالله هم در دیوان پادشاهی به واسطه حضور خالد التویجری و هم هیئت بیعت به واسطه مشعل بن عبدالعزیز رئیس این شورا، تحقق این سناریو تا حدی سخت است، اما هدف دیگر سلمان، به قدرت رساندن محمد بن نایف هم به دلیل قرار داشتن در جناح سدیریها و هم داشتن تجربهها و فراستهای بن نایف است.
سناریوی چهارم: سلمان «پادشاه»، احمد «ولیعهد» و محمد بن نایف «ولی ولیعهد» شوند. تا حد فراوانی میتوان گفت که هدف اصلی سلمان تحقق چنین سناریویی است، اما به دلیل عواملی که در سناریوی سوم گفته شد، تحقق آن دشوار است، بخصوص با توجه به نفوذ فرزندان عبدالله در سالهای اخیر.
سناریوی پنجم: سلمان «پادشاه»، مقرن «ولیعهد» و پست «ولی ولیعهد» یا خالی بماند یا حذف شود. این سناریو در صورتی تحقق پیدا میکند که زمینههای اجماع و بیعت بر سر این پست حاصل نشود و یا منجر به تشدید رقابتها شود.
بنابراین در یک جمعبندی باید گفت که ضرورت ورود نسل جدید شاهزادگان و تغییر خط سنتی جانشینی که دلخواه بخش عمدهای از نخبگان سیاسی عربستان و همچنین آمریکاییها است، میتواند با توافقات پشت پرده در روزهایی که ملک عبدالله بر بستر بیماری است، محقق شود. تاخیر در تحقق چنین مسئلهای اگرچه بحران قابل توجهی را متوجه عربستان نخواهد کرد، اما قطعا ظرف سالهای آینده و با مرگ اکثریت پسران عبدالعزیز، خواه ناخواه محقق خواهد شد و مدیریت عربستان را در اختیار شاهزادگان تحصیلکرده با گرایشات اصلاحگرایانه قرار خواهد داد.
Your Comment