ماهنامه امنیت بین الملل شماره 48
تحولات عربستان - فروردین 1402
روابط جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی در سایه تحولات جدید
سمتوسوی روابط عربستان با بریتانیا در متن تحولات جدید منطقهای
جایگاه افغانستان پساجمهوریت در سیاستخارجی عربستان سعودی
هند و عربستان سعودی؛ از همکاری تقویتشده تا مشارکت راهبردی
منابع جدید همگرایی و واگرایی روابط عربستان و آمریکا در دوره بایدن؛ چشمانداز برای ایران
روسیه؛ محوریت تنوعبخشی به شرکای عربستان
چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان و ابتکار کمربند و راه چین
روابط جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی در سایه تحولات جدید
ـ بررسی روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی برای حوزه تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور اهمیت دارد زیرا عربستان سعودی به دلایل زیر یک بازیگر مؤثر در سطح منطقهای و بینالمللی محسوب میشود که کنشهای آن به دلیل نزدیکی جغرافیایی و سایش سیاستی بر سیاست خارجی کشور تأثیرگذار است: 1. نقش عربستان سعودی در امنیت منطقهای؛ 2. موقعیت جغرافیایی راهبردی؛ 3. جایگاه در جهان اسلام و عرب؛ 4. حضور و نفوذ در نهادهای بینالمللی و منطقهای؛ 5. تأثیرگذاری در بازار نفت؛ 6. ثروت این کشور.
ـ در سالهای اخیر عربستان سعودی در حوزههای مختلف شاهد تغییرات و روندهای بوده است که مهمترین آنها عبارتاند از: الف) توسعه محوری؛ ب) تمرکز بر فناوریهای نوین؛ ج) سیاست کاهش تنشهای پیرامونی، د) تداوم بازیگری در بازار انرژی؛ ه) سیاست تنوعبخشی به شرکای بینالمللی در عین تداوم شراکت راهبردی با آمریکا.
ـ روابط دو کشور جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی در شرایط کنونی به غیر از متغیرهای کلاسیک ژئوپلیتیکی و هویتی، تحت تأثیر متغیرهای جدید قرار دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: 1. متغیر تداوم «سیاست کاهش تنشهای پیرامونی» در دو کشور؛ 2. متغیر تلاش برای غلبه دادن دید توسعهمحور به دید امنیتمحور؛ 3. متغیر تداوم بازیگری میانجیگرایانه چین، 4. عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی؛ 5. متغیر سیاست داخلی؛ 6. متغیر فناوریهای نوین و نوظهور؛ 7. متغیر رسانههای وابسته تأثیرگذار.
ـ چهار سناریو ممکن برای روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی میتوان بیان کرد: سناریو اول، تداوم تنشزدایی؛ سناریو دوم، تداوم تنشزدایی در عین تنشهای موضعی؛ سناریو سوم؛ تداوم تنشها کنونی؛ سناریو چهارم، تشدید تنشها.
ـ مهمترین راهبردهای ناظر به متغیرهای نوین در روابط دو کشور عبارتاند از: 1. طراحی ایده و ابتکار عمل در بهبود روابط؛ 2. تداوم دیپلماسی میانجیگرانه؛ 3. ایجاد فضای اعتماد؛ 4. همکاری در مسائل منطقهای؛ 5. تسهیل تبادلات تجاری و اقتصادی؛ 6. تبیین حساسیتهای سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران به مقوله عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی از طریق مذاکرات مستمر.
سمتوسوی روابط عربستان با بریتانیا در متن تحولات جدید منطقهای
ـ قدرت اقتصادی ناشی از درآمدهای نفتی، نفوذ ایدئولوژیک ناشی از رهبری جهان اسلام و رابطه نزدیک با ابرقدرتها بهخصوص بهواسطه نقش این کشور در خرید تسلیحات نظامی از غرب، عربستان را به یکی از مهمترین بازیگران این منطقه تبدیل نموده است.
ـ جهتگیری سیاست خارجی عربستان در سالهای اخیر در واکنش به تغییرات سیاسی و امنیتی در منطقه غرب آسیا، رقابتهای منطقهای، نیازهای امنیتی و اقتصادی، نقش پادشاهی جدید عربستان در امور داخلی و خارجی شکلگرفته است.
ـ رقابت منطقهای با ایران تأثیرات خود را بر ورود عربستان به بحران سوریه و جنگ یمن و در مقابل بهبود روابط با رژیم صهیونیستی نشان داده است. اصلاحات داخلی و برنامه توسعه اقتصادی نیز تحت رهبری ولیعهد جدید تأثیرات خود را بر سیاست خارجی از طریق تأمین منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در بهبود روابط با دیگر بازیگران مهم جهانی مثل چین و روسیه گذاشته است.
ـ پیوندهای تاریخی، منافع مشترک در بسیاری از مسائل منطقهای، تغییرات ساختاری در روابط بینالملل، نوع نگاه هیئت حاکمه جدید عربستان به تحولات بینالمللی و همچنین خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا زمینه را برای استمرار و بهبود روابط سیاسی میان دو کشور فراهم نموده است. هرچند در این میان چالشهایی مثل وضعیت حقوق بشر در عربستان در این زمینه وجود دارد.
ـ اگرچه عربستان شریک مهم تجاری بریتانیا محسوب میشود اما خیلی در این حوزه در مقایسه با دیگر شرکا بریتانیا نباید اغراق کرد. در این میان، آنچه در روابط دو کشور قابلتوجه است روابط نظامی و امنیتی بهخصوص خرید تسلیحات است.
ـ نکته مهم و مشترک دو کشور در قبال ایران اینکه هم بریتانیا و هم عربستان سعودی با رویکرد 1+5 در بحث برنامه هستهای ایران ـ یعنی بدون در نظر گرفتن نقش ایران در منطقه در گفتگوها ـ مخالف هستند. از منظر بریتانیا، رفتار ایران در منطقه از دیگر عوامل تهدید نظم بینالمللی و تأثیرگذار بر پرونده هستهای ایران است. سعودیها نیز افزایش نقش ایران در منطقه را تهدیدی برای اهداف راهبردی خود میدانند. بهویژه، آنها نگران نقش نظامی فزاینده ایران و گسترش نیروهای نایب مورد حمایت ایران هستند.
ـ نیاز عربستان به ثبات در بازارهای نفتی، کنار گذاشته شدن عربستان از اولویتهای تأمین نیازهای امنیتی از سوی آمریکا، درک عربستان از اینکه سیاست انزوا و مهار ایران به نفع ریاض نبوده است، فرورفتن عربستان در باتلاق یمن، نیاز عربستان به ثبات برای پیشبرد چشمانداز 2030 بهخصوص تأمین امنیت پروژههای اقتصادی و فناورانه در دریای سرخ و در مقابل، نیاز ایران به کاهش فشار حداکثری غرب، تلاش ایران برای جلوگیری از سرعت توسعه روابط میان کشورهای عربی بهخصوص عربستان بار رژیم صهیونیستی و همینطور نقش دیپلماسی فعال چین برای تسهیل امنیت انرژی و ثبات در بنادر عربستان در دریای سرخ در راستای پیشبرد پروژه جاده ابریشم ازجمله دلایلی بودند که دو کشور ایران و عربستان را بهسوی کاهش تنشها سوق داد.
ـ روابط طولانیمدت عربستان با بریتانیا، نیاز بریتانیای جهانی به تعامل با کشورهای تأثیرگذار در مناطق مهم جهان، روابط امنیتی و بهخصوص نقش بریتانیا در کاهش اشتهای ظاهراً سیریناپذیر ریاض برای خرید تسلیحات، حمایت کامل بریتانیا از عربستان در قبال جنگ یمن، همکاری اطلاعاتی دو کشور در قبال تروریسم، کسب سهم اقتصادی از پروژههای بلندپروازانه عربستان ازسوی شرکتهای بریتانیایی، نیاز بریتانیا به امنیت بازار انرژی و نقشی که عربستان در تأمین این امنیت میتواند ایفا کند، نشاندهنده تمایل و کسب منافع ملی برای هردو کشور در استمرار و بهبود روابط در سالهای پیشِروست.
جایگاه افغانستان پساجمهوریت در سیاستخارجی عربستان سعودی
ـ عربستان سعودی از سال 2015 بدینسو سیاست خارجی محافظه حفظ وضع موجود را کنار گذاشته و سیاستخارجی فعال، جسورانه و تهاجمی را در منطقه و جهان دنبال کرده است. تغییر ارزش نفت و تحولات منطقهای و جهانی دو عامل اساسی این تغییر در سیاستخارجی سعودی بوده است.
ـ مهمترین نشانههای تغییرات در سیاست خارجی افغانستان عبارتاند از: 1. جایگزین کردن گفتمان ملی ـ عربی بهجای گفتمان اسلامی؛ 2. تغییر روابط عربستان سعودی و ایران؛ 3. روابط سعودی با روسیه (تعامل با دوست دشمن)، 4. گسترش روابط سعودی با چین (تعامل با دشمن دوست).
ـ افغانستان بهخاطر بیثباتی سیاسی و تغییر رژیمها و توسعهنیافتگی برای عربستان سعودی اهمیت راهبردی نداشته است؛ اما چون افغانستان یکی از تأثیرگذارترین کشورها در جهان اسلام بهویژه در غرب آسیا بوده است، همواره توجه عربستان را به خود جلب کرده است.
ـ عربستان سعودی پس از سال 2015، رویکرد متفاوت نسبت به افغانستان بهویژه طالبان اتخاذ کرده است. ریاض که در دهه نود بهعنوان متحد راهبردی و ایدئولوژیک طالبان و ازجمله سه محدود کشوری بود که حکومت طالبان را بهرسمیت شناخته است. پس از 2015، در نتیجه تغییرات اساسی در سیاست داخلی و خارجی خود، رویکرد خود را نسبت به طالبان بهگونه فاحش تغییر داده است.
ـ پس از بازگشت طالبان به قدرت، ریاض نه حکومت طالبان را بهرسمیت شناخت، نه تعامل سازنده با حکومت طالبان برقرار کرده و نه میزبان مقامات طالبان و نشستهای برای کمک برای این حکومت بوده است.
ـ در سیاستخارجی و اهداف جدید عربستان سعودی جمهوری اسلامی و تروریسم بینالمللی بهعنوان تهدید عمده معرفی شده است؛ بنابراین، سعودی برای مهار هردو در تلاش است که بدون اینکه طالبان را بهرسمیت بشناسد، روابط با حکومت طالبان ایجاد کند.
هند و عربستان سعودی؛ از همکاری تقویتشده تا مشارکت راهبردی
با روی کارآمدن ملک سلمان در ژانویه سال 2015 و مودی در سال 2014 تمرکز روی تغییر رویکردها در دو کشور قرار گرفت و یکی از وجوه آن نگاه هند به آنسوی مرزهای غربی و نگاه سعودی به اقیانوس هند است. بن سلمان با برنامههایی مانند برنامه ملی تحول 2020 و چشمانداز 2030 به چالشهای ناشی از تغییر شرایط اقتصادی جهانی پاسخ داد و این برنامه شامل گشایش اجتماعی برای اقتصاد پس از نفت است. روندهای اخیر در روابط هند و عربستان بر اهمیت این مشارکت که در حوزههای اقتصادی، امنیتی، دفاعی، راهبردی و سیاسی تأکید دارد. سعودیها از تقویت نقشپذیری ژئوپلیتیکی و اقتصادی هند در منطقه و فراتر از آن خرسند و آشکارا در پی تقویت و بهرهبرداری حداکثری از ظرفیتهای موجود در روابط هستند. همچنین، ریاض به دلیل پتانسیل بازار، ساختار جمعیتی، زیرساختها، قابلیتهای دفاعی، قدرت نرم، ارتباطات راهبردی دهلینو در کنار جایابی این کشور در راهبردهای کلان امنیتی ایالاتمتحده، بهدنبال تعمیق روابط با این کشور است. بدیهی است اقتصاد عربستان در سالهای اخیر برای جذب سرمایهگذاران، شرکتها، نیروی کار و متخصصان ماهر هندی مناسبتر از گذشته است و با برنامهای هدفمند درصدد هدایت این همکاریها به سمت حوزههایی نظیر گردشگری، مسکن، فناوری اطلاعات و غیره تحت پروژه بلندپروازانه چشمانداز 2030 است. همچنین، برنامههای توسعه هند مانند «هند مهارتی»، «هند دیجیتال»، «شهرهای هوشمند» و توسعه زیرساخت، از زمره پروژههایی هستند که سعودیها علاقهمند به مشارکت و سرمایهگذاری روی آنها هستند. ذکر این نکته ضروری است پیوند هند با عربستان سعودی برای دهلی از مناظر مختلف حائز اهمیت است که از آن زمره کاهش سطح اثرگذاری پاکستان در جهان اسلام در مسئله کشمیر و امکان اتصال با دنیای عرب از کانال عربستان سعودی است. درعینحال، هند، عربستان، امارات و ایالاتمتحده پروژه اتصال ریلی هندوعربی جهت اتصال دریایی و ریلی هند به منطقه عربی را آغاز کردهاند که از یکسو، تأکید توافق هندوابراهیمی بر امنیت دریایی را معنادار میکند و از سویدیگر، میتواند باکاهش اعتبار چابهار و یا تهدیدانگاری برای چین چالشهای جدیدی را برای منطقه فراهم آورد.
منابع جدید همگرایی و واگرایی روابط عربستان و آمریکا در دوره بایدن؛ چشمانداز برای ایران
مقدمه
عربستان سعودی نهتنها یکی از مهمترین و اثرگذارترین کشورهای دنیای عرب و اسلام است بلکه بهواسطه رشد و توسعه داخلی از یکسو و نیز درآمدهای سرشار نفتی از سویدیگر، یکی از مهمترین بازیگران اقتصاد بینالملل است که به این کشور امکان ایفای نقشهای سیاسی مستقل را، بهویژه در سالیان اخیر، داده است. عربستان سعودی با تکیه بر دستاوردهای اقتصادی که داشته است یکی از اعضای گروه 20 است. علاوهبر این، عربستان سعودی برنامههای کلانی مانند چشمانداز 2030 را در دستورکار خود دارد که بدونشک سبب افزایش وزن سیاسی و اقتصادی این کشور در سالهای آینده خواهد شد.
ارتقای شاخصههای سیاسی و اقتصادی عربستان سعودی از آنجا اهمیت دارد که همسایه ایران است و بدون تردید در سالهای پیشِرو مهمترین همسایه عرب ایران خواهد بود. به این خاطر، شناخت و مطالعه مداوم این کشور برای سیاستگذاران ایرانی یک ضرورت انکارناپذیر است. یکی از مهمترین حوزههای شناخت و مطالعه عربستان سعودی حوزه سیاست خارجی و روابط آن با کشورهای دیگر است. نوشتار حاضر سعی دارد به مطالعه روابط عربستان سعودی بهعنوان مهمترین همسایه عرب ایران و همچنین ایالاتمتحده بهعنوان بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی ایران بپردازد؛ زیرا رابطه عربستان و آمریکا همواره دارای آثار و پیامدهای جدی برای منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران بوده است. بنابراین پرسش اصلی که نوشتار پیشِرو درصدد پاسخ به آن است این است که منابع مهم واگرایی و همگرایی در روابط دوجانبه عربستان و آمریکا چیست و این منابع چه آثار و پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران در پی دارد؟ در پاسخ به این پرسش استدلال میگردد که منابع مناقشهآمیز در روابط عربستان و آمریکا، ریاض را بهسوی عادیسازی روابط با ایران سوق میدهد. عکس این گزاره نیز صادق است.
در راستای پاسخ به این پرسش، در گام نخست، به شکل خلاصه به روندشناسی روابط آمریکا و عربستان در سالیان اخیر پرداخته میشود. در گام دوم، به آن دسته از عوامل یا موضوعاتی پرداخته می شود که روابط واشینگتن _ ریاض را در جهت مثبت یا منفی قرار میدهد و سبب همگرایی یا واگرایی در روابط آنها میشود. در گام سوم، به این موضوع پرداخته میشود که روند روابط آمریکا و عربستان سعودی چه تأثیری بر منافع و امنیت جمهوری اسلامی گذاشته است. در پایان و در بخش نتیجهگیری نیز تلاش میشود چشمانداز روابط آمریکا و عربستان از یکسو و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران از سویدیگر، مورد بررسی قرار گیرد.
روسیه؛ محوریت تنوعبخشی به شرکای عربستان
مقدمه
عربستان و روسیه بهعنوان بازیگرانی مهم در عرصه تحولات بینالمللی و منطقهای در سالهای اخیر تلاش کردند تا روابط دوجانبه خود را گسترش دهند. رویکرد متفاوت مسکو و ریاض در عرصه سیاست خارجی و همچنین نقشآفرینی این دو بازیگر در عرصه انرژی، ضمن تغییر مناسبات دوجانبه بر معادلات بینالمللی و ترتیبات منطقه نیز تأثیرگذار بوده است. عربستان در راستای تحقق منافع خود اقداماتی چون کاهش سطح تنش با پیرامون، تنوعبخشی به شرکا، پیشرفت در حوزه فناوری و بهروزآوری صنایع نظامی را در پیش گرفته است که در این چهارچوب، روسیه توانسته است در بسیاری از زمینهها به این بازیگر کمک رساند و تسهیلگر آن نهتنها در زمینه اقتصادی ـ نظامی بلکه سیاسی و فناوری هم شود. گفتنی است عربستان در زمینه انرژی در قالب اوپک پلاس و یا سرمایهگذاری در روسیه، اقداماتی انجام داده است تا تعاملات بهصورت دوجانبه در جریان باشند.
اگرچه عمدتاً روابط مسکو ـ ریاض در بستر اقتصادی تحلیل میشود اما باید گفت که این دو بازیگر با افزایش روابط متقابل در حوزه اقتصاد، آن را به سایر زمینهها از جمله سیاسی، امنیتی، نظامی نیز تسری خواهند داد و میتوانند معادلات منطقه را از این طریق تحت تاثیر قرار دهند. تحولات سوریه، یمن، مناسبات با تهران و واشینگتن ازجمله مواردی است که بهنظر میرسد در سایه تعمیق روابط میان روسیه و عربستان تحت تاثیر قرار گرفته است. همچنین رویکرد ریاض در خصوص مسائلی از قبیل جایگاه واشینگتن و مسکو در سپهر سیاست خارجی این کشور، نگاه به معادلات انرژی و بهبود روابط با ایران بر روابط این کشور با روسیه مهم و حائزاهمیت محسوب میشود؛ بنابراین باید گفت، تغییر رویکرد عربستان در سیاست خارجی این کشور و تنوعبخشی به شرکای خارجی و همچنین کاهش تنش با همسایگان از یکسو، رویکرد مسکو در قبال جهان اسلام و مبارزه با یکجانبهگرایی و نظم تکقطبی غربمحور بهویژه در خلال بحران اوکراین سبب میشود تا این دو بازیگر، روابط میان خود را به سمت تعمیق و اثربخشی بیشتر پیش برده، بهطوریکه این مهم بر سایر روابط و مناسبات تأثیر میگذارد.
در نوشتار حاضر، ضمن تبیین روابط میان روسیه و عربستان ازمنظر دوجانبه، منطقهای و بینالمللی، بهدنبال چگونگی تأثیرگذاری برخی از جنبههای مهم این رابطه بر معادلات منطقه و بینالملل نیز خواهیم بود تا با در نظر داشتن آنها، به جایگاه ایران در میانه معادلات این دو بازیگر مهم منطقه و فرامنطقه نیز بپردازیم.
چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان و ابتکار کمربند و راه چین
با ادغام چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی و ابتکار کمربند و راه چین، این دو کشور به معنی کلمه به مشارکت جامع راهبردی خود جامه عمل پوشاندهاند. نیازها و ظرفیتهای دو کشور مکمل هم بوده و ظرفیت همافزایی بالایی دارند. چین نشان داده است که میتواند شریک قابل اعتماد برای تبدیل اقتصاد عربستان به یک اقتصاد غیرنفتی باشد و عربستان نیز نشان داده است که با سرمایهگذاریهای هدفمند در صنعت نفت چین میتواند در بازارهای چین مزیت قابل توجهی نسبت به سایر رقبای خود ایجاد کند.
انتظار میرود چین با تعمیق روابط در میانمدت به دنبال تثبیت جایگاه خود در غرب آسیا و گسترش نفوذ خود در بازارهای این منطقه باشد. ازاینرو، نزدیکی روابط پکن و ریاض تأثیر منفی در روابط آن با تهران نخواهد گذاشت. چون تلاش چین برای تنوعبخشی به منابع واردات نفت و نزدیکی ریاض به آمریکا مانع از این است که جایگاه ایران در برنامههای پکن کمرنگ شود. هرچند بهنظر میرسد ایران تنها یکی از گزینههای چین در غرب آسیا باشد اما نمیتوان جایگاه راهبردی ایران بین سایر گزینهها که اغلب روابط نزدیکی به غرب دارند نادیده گرفت.
با اینکه نقش چین در سیاست، اقتصاد و امنیت عربستان روزبهروز از اهمیت بیشتری برخوردار میشود اما هنوز تا رسیدن به سطح تعاملات ریاض و واشینگتن فاصله زیادی دارد. نزدیکی روابط چین و عربستان و خروج آمریکا از منطقه نشان میدهد که نظم حاکم در غرب آسیا در حال دگرگونی است. سیاست غیر مداخلهجویانه پکن موردپسند تمام کشورهای این منطقه است و با ورود چین به منطقه قدرتهای منطقهای مثل ایران و عربستان دغدغههای کمتری در بیان و پیادهسازی رویکردهایی خواهند داشت که موردپسند غرب نیست.
Your Comment