رویکرد ترامپی آمریکا در بحران سوریه


اگر گفته باشیم که  ترامپ بزرگترین  شگفتی جهان سیاست است، اغراق نکرده ایم. فردی که با هیچ مدل و تئوری سیاسی قابل تحلیل و پیش بینی نیست. زمان هر چه می گذرد بر عمق پیچیدگی رفتار سیاسی ترامپ بیشتر پی می بریم. فردی که جهان سیاست را از منظر خاص خودش می بیند و نسخه پیچی های خود را به دنیای سیاست عرضه می کند. هیچ دولت، سازمان بین الملل و گروههای سیاسی مصون از سیاست های خطرناک نیست. امروز کردهای سوریه اسیر رویکرد ترامپی شدند. کردهای سوریه که قوی ترین و منسجم ترین شریک آمریکا در بحران سوریه محسوب می شدند و نقشی بی بدیل در پایان خلافت سرزمینی داعش در سوریه ایفا کردند. اما انگار این اتفاقات و واقعیت ها جایی در پسینه ذهنی ترامپ ندارد. شریک و متحد از نگاه ترامپ سوای بر آنچه در سپهر جاری سیاست مطرح است؛ تعریف شده است. ترامپ در عین ناباوری و خلاف انتظار، پشت کردها را طی معامله ای با دولت ترکیه خالی کرد و فضا را برای ورود نظامی ترکیه به شمال سوریه موسوم(روژوا) فراهم ساخت. مقصود تبیین وضعیت موجود در اوضاع سوریه و حمله ترکیه نیست، بلکه نکته در جهت گیری ترامپ و پیامدهای این رفتار بر فضای امنیتی خاورمیانه است.

اینکه ترامپ دنبال چه راهبردی است و برنامه و قصد واقعی اش از خارج ساختن نیروهای آمریکایی در سوریه چیست؟ آیا باید مشعوف شد و یا اینکه نگران اتفاقات بعدی شد. جالب بودن موضوع از این جهت هم قابل تحلیل است که ترکیه گرچه با چراغ سبز خود ترامپ وارد سوریه شد اما وزارت خزانه داری آمریکا ترکیه را به خاطر تجاوز به شمال سوریه مشمول تحریم قرار داد. رویکرد هم تایید و هم مخالفت ترامپ محل تامل است. ترامپ از یکسو مدعی است که هیچ تعهدی به کردها در حراست از امنیت شان نداده و آنها خودشان مسئول تامین امنیت شان است؛ از سوی دیگر ترکیه را به تحریم اقتصادی و نظامی تهدید می کند. واقعا چه چیزی در مخیله ترامپ می گذرد و این فرد دنبال چه اهدافی است؛ روشن و مشخص نیست. اگر قصدش تنبیه اقتصادی ترکیه است؛ چرا ابتدا رضایت و همراهی اش را با ورود نظامی ترکیه به شمال سوریه نشان داد. در سوی دیگر اگر اهداف انسانی را دنبال می کند و واقعا دلش برای کردهای سوریه و امنیت منطقه می سوزد؛ چرا دفعتاً اقدام به خروج نظامی از سوریه کرد و چتر امنیتی را از سر مردم کردهای شمال سوریه برداشت.

نکته تامل برانگیز دیگر این است که ترامپ با سیاست خروج اش از سوریه، بهترین هدیه را به دولت مرکزی سوریه داد. بدون شلیک حتی یک گلوله ارتش سوریه، امنیت و کنترل بخش هایی از مناطق شمال شرق سوریه را در اختیار گرفتند جایی که سالها پا به این منطقه نگذاشته بودند. از منظری باید تصمیم خروج ترامپ از سوریه، ترکیه، روسیه و دولت سوریه را برای اولین بار در میدان نبرد کنار هم قرار داد. دولت ترکیه در توافقی با روسیه، موافقت شان را با حرکت نیروهای ارتش سوریه به پشت مرزهای ترکیه با سوریه در نوار جنوب شرقی جهت تضمین امنیت منطقه ای و عقب رفتن جریان های کردی اعلام کردند؛ با این اتفاق کردهای سوریه بار دیگر تنها ماندند. این جریان که امیدوار به حمایت از واشنگتن برای تشکیل دولت خودمختارشان در منطقه موسوم به روژوا بودند؛ اما امروز قربانی بازی بزرگ قدرت های بزرگ( معامله ترکیه با آمریکا) شدند. ترکیه که دیر زمانی بر گزینه ای غیر از حذف اسد از قدرت در بحران سوریه رضایت نمی داد امروز با در نظر گرفتن تهدید قریب الوقوع تر و بزرگ تر(کردها) به صورت دو فاکتو به پذیرش حضور اسد در قدرت و کنترل سرزمینی ارتش این کشور رضایت داده اند.

برآیند این اتفاقات گویای یک چیز است. استراتژی ترامپ(اول آمریکا) در وهله اول باعث فاصله گیری نزدیک ترین متحدان آمریکا مثل ترکیه شده و از سوی دیگر این رویکرد در صحنه عمل یعنی تقابل آمریکا با جهان است. بی تردید ترامپ با این ایده از سوریه نیروهای خود را خارج نکرده که دولت اسد موقعیت سیاسی و نظامی قوی تر پیدا کند. ترامپ دنبال کاهش هزینه های بیرونی آمریکاست و رویکرد حمایت گرایانه اقتصادی اش(Protectionism) که سود اقتصادی از بیرون برای داخل را پیگیری می کند؛ باعث شده  امروز در صحنه بحران سوریه؛ ناخواسته دولت سوریه از سیاست خروج آمریکا منتفع شود.  بدین رو رویکرد خود محوری آمریکا باعث شده  که پیش بینی دقیقی از فردای سیاست آمریکا نشود و ممکن است هر کشور اعم از دوست و شریک قربانی سیاست ترامپ شود. در این شرایط این رسالت بر دوش قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله ایران، ترکیه، روسیه و چین قرار دارد که اولا با ایجاد همگرایی مانع از یک جانبه گرایی بیشتر آمریکا شده و در ثانی فضای امنیتی منطقه را با همکاری های مشترک به سمتی سوق دهند که کمترین تنش را از تصمیم های عجولانه و شتاب زده بگیرد.