بریکس:
ظرفیتها، چالشها و آسیبها
مقدمه
در شرایطی که آمریکا بعد از حوادث 11سپتامبر به یکجانبهگرایی در نظام بینالملل روی آورده است، کشورهای در حال توسعه، همچون گروه بریکس، در پی ایجاد نظم نوینی مبتنی بر ساختاری چندقطبی با اولویت گذار از دوره سرمایهداری غربی در نظم بینالملل هستند.
در حقیقت، گروه بریکس را میتوان یک باشگاه اقتصادی با گرایشات سیاسی و حتی فرهنگی تمدنی دانست. کشورهای گروه بریکس فقط کشورهای بالقوه در حال توسعه محسوب نمیشوند، بلکه قطبهای اصلی ساختار چندقطبی آینده جهان هستند. پرسشی که این نوشتار در صدد پاسخ بدان میباشد، آن است که بریکس کنونی برای دستیابی به چنین جایگاهی و معماری نظم نوین جهانی آنگونه که سران آن ادعا میکنند، تا چه اندازه آمادگی دارد؟ با چه چالشهایی مواجه است؟ چه تهدیداتی را باید از سر بگذراند؟
بریکس چیست؟
بریکس نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی تشکیل شدهاست. در ابتدا این گروه بریک نام داشت، اما پس از پیوستن آفریقای جنوبی، به بریکس تغییر نام یافت.
اولین اجلاس گروه بریک در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۹ در یکاترینبورگ روسیه با حضور لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، دمیتری مدودف، مانموهان سینگ، و هو جینتائو بهعنوان نمایندگان کشورهای برزیل، روسیه، هند، و چین برگزار گردید. در این اجلاس کشورهای عضو بریک بر موضوعاتی نظیر روشهای بهبود وضعیت اقتصادی و اصلاح نظام مالی جهان متمرکز گردیدند. همچنین این کشورها در خصوص برقراری روابط پولی و تجاری نزدیک با یکدیگر و ایفای نقش مؤثر و بیشتر در امور اقتصادی جهان به بحث و تبادل نظر پرداختند. در سال ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی تلاشهای فراوانی به منظور عضویت در گروه بریک از خود نشان داد. در نهایت، وزرای امور خارجة کشورهای عضو در نشستی که در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰ در نیویورک برگزار گردید، با عضویت آفریقای جنوبی موافقت کردند تا بریک به بریکس تغییر نام یابد. از جمله اهداف این گروه می توانیم به ارتقاء فرصتهای دسترسی به بازار؛افزایش سرمایه گذاری و تجارت متقابل و ایجاد محیط دوستانه تجاری برای سرمایه گذاران و کارآفرینان در کشورهای عضو؛ارتقاء و تنوع بخشی به همکاری های تجاری و سرمایه گذاری در راستای افزایش ارزش افزوده میان کشورهای عضو؛تقویت سیاست های هماهنگ کلان اقتصادی و ایجاد انعطاف پذیری در برابر شوکهای اقتصادی؛افزایش رشد اقتصادی به منظور کاهش فقر و بیکاری و ارتقاءسطح حمایت های اجتماعی؛تلاشهای منسجم برای تضمین کیفیت بهتر رشد اقتصادی از طریق تسریع توسعه اقتصادی نوآورانه مبتنی بر تکنولوژی های پیشرفته و توسعه مهارت؛ اشاره نماییم.
توانمندیهای گروه بریکس
الف) ظرفیتهای اقتصادی
همه کشورهای عضو گروه بریکس به غیر از روسیه، در رده کشورهای در حال توسعه یا اقتصادهای در حال ظهور هستند. این پنج کشور در طول سالهای گذشته بهسبب اقتصادهایی با رشد پرشتاب و نفوذ گسترده در مسائل جهانی و منطقهای از دیگر کشورها متمایز بودهاند. این گروه بیش از 40 درصد جمعیت جهان و 25 درصد مساحت جهان را دربرگرفته اند. این گروه در سال 2015 نزدیک 53/22 درصد از تولید ناخالص جهانی را به خود اختصاص داده و در طی ده سال گذشته بیش از 50 درصد به رشد اقتصاد جهانی کمک کرده اند. در حالی که امروزه از پنج اقتصاد برتر جهان، چهار اقتصاد متعلق به دولتهای توسعهیافته غرب، یعنی آمریکا، ژاپن، آلمان، و فرانسه است و فقط یک کشور در حال توسعه یعنی چین، که رتبه دوم را دارد، حائز شرایط عضویت در این باشگاه انحصاری است. اما طبق برآورد گروه بانکداری و سرمایهگذاری بینالمللی «گلدمن ساکس»، در سال 2050 (1429 شمسی) آمریکا تنها قدرت غربی حاضر در گروه پنجتایی قدرتهای برتر جهان خواهد بود. آمریکا، هند، برزیل، و روسیه با فاصلهای زیاد، بعد از چین قرار خواهند گرفت. گروه گلدمن ساکس همچنین معتقدند که تولید ناخالص ملی چهار کشور در حال توسعه برزیل، چین، هند، و روسیه تا سال 2032 (1411 شمسی) معادل سهم کشورهای پیشرو صنعتی امروز خواهد بود و هرچند آمریکا از رکود فعلی نجات خواهد یافت، اما در تغییری فاحش در سلسلهمراتب قدرت جهان در یک اقتصاد جهانی ادغام خواهد شد.
ب) ظرفیتهای سیاسی
منابع قدرت به دو دسته: محسوس و نامحسوس تقسیم میشود. منابع محسوس: موقعیت جغرافیایی، وسعت سرزمین، منابع ملی، قدرت اقتصادی، توان نظامی، جمعیت. منابع نامحسوس: شیوه رهبری حکومت (مستقل، خودکامه، و فاسد). روحیه ملی، انضباط و لیاقت در ادارات دولتی و نیروهای مسلح.
این مقدمه کوتاه، اهمیت گروه بریکس را در عرصه قدرت سیاسی در کنار عوامل اقتصادی یادشده وقتی روشن میسازد که بدانیم نزدیک به 25 درصد مساحت جهان و 42 درصد از جمعیت جهان را این قدرتهای اقتصادی نوظهور به خود اختصاص دادهاند. از مجموع پنج کشور عضو گروه بریکس، دو کشور روسیه و چین اعضای دائم این شورا بوده و سه کشور دیگر از متقاضیان حضور دائم در این جمع هستند.
ناگفته مشخص است که افزایش قدرت کشورها فقط منوط به مشارکت در نهادهای سیاسی جهانی نیست. عضویت مؤثر در سازمانهای اقتصادی نیز در عصر جهانی شدن اقتصادها و امنیتی شدن اقتصاد بسیار مهم است. از این رو، این کشورها خواستار انجام اصلاحات در نهادهای مالی برتون وودز (بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول) و افزایش نقش کشورهای در حال توسعه در این مؤسسات نیز هستند.
عزم این گروه از بازیگران جهانی در تغییر ساختارهای نهادین نظم جهانی و همچنین اظهارات مقامات بلندپایه اعضای این گروه در تغییر معماری نظم جهانی خود دلیلی است بر باور داشتن توان تغییر شرایط جهانی به نفع کشورهای عضو که از آن بهعنوان روحیه در ادبیات سیاسی یاد میشود. همچنین همانگونه که میدانیم یکی از مقولههای اقتصادی که تأثیر سیاسی اجتماعی فراوانی بر قدرت سیاسی کشورها دارد، رشد طبقه متوسط در آن جوامع است. صدها میلیون تن از مردم کشورهای بریکس به صفوف کسانی که درآمدی بین شش هزار دلار (4100 یورو) تا سی هزار دلار در طول دهه گذشته داشتهاند، پیوستهاند. از این رو، گروه بریکس را میتوان یک باشگاه اقتصادی با گرایشات سیاسی دانست. کشورهایی که بریکس را تشکیل دادهاند فقط کشورهای بالقوه در حال توسعه محسوب نمیشوند، بلکه قطبهای اصلی ساختار سیاسی چندقطبی جهان هستند.
چالشهای فراروی گروه بریکس در ایجاد نظم نوین جهانی
به رغم ظرفیتهای بسیار کشورهای نوظهور اقتصادی، گام گذاشتن در مسیری مشترک و ایفای نقشی هماهنگ برای معماری نظم نوین جهانی برای بریکس به هیچ وجه آسان نیست. کشورهای عضو این گروه هرچند جزء اقتصادهای نوظهور به حساب میآیند، اما دیدگاههای آنان نیز موجب تفاوت در اهداف، راهبردها و انتظارات اعضا در زمینههای مختلف بهخصوص در بسترهای اقتصادی و سیاسی گردیده است. چالشهای سیاسی و اقتصادی که در زیر اشاره میشود، موانعی است که بریکس باید برای رسیدن به موفقیت بیشتر و نقش برتر در اقتصاد و سیاست جهانی از سر راه خود بردارد.
الف) تنگناهای اقتصادی
از جنبه اقتصاد داخلی هم هر یک از اعضای بریکس با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم میکنند. در هند رشد روزافزون فقر و افزایش اختلاف طبقاتی بیداد میکند؛ در چین هم شرایط مشابهی برای میلیونها خانوار ساکن این سرزمین ایجاد شده است. اگرچه چین و هند در میان کشورهای بریکس جزء کشورهای برنده اصلی قلمداد می شوند اما این موضوع به این سادگی نیست.چین و هند سریعترین نرخ رشد اقتصادی را در مقایسه با هر اقتصاد بزرگی در جهان را دارا می باشند و شهروندان اینکشورها به آینده بسیار خوشبین هستند اما نزدیک به 50 درصد مردم هند دربرابر فقر آسیب پذیر و اقتصاد چین بواسطه افزایش نرخ دستمزد و افزایش هزینه تولید روبه تحلیل می رود.هردوی این کشورها بطور خاص دربرابر تغییرات تکنولوژیک در معرض آسیب قرار دارند.بر اساس ارزیابی بانک جهانی تقریبا همه مشاغل در هند در برابر اتوماسیون در معرض خطر می باشند این موضوع برای 77 درصد مشاغل در چین نیز قابل تسری است.روسیه هنوز هم وارث بلامنازع سیاستهای اقتصاد متمرکز و تا حدودی مافیایی حکومت توتالیتر شوروی سابق بهشمار میرود. مسئله عدم توسعه اجتماعی و فرهنگی و مسئولیتپذیری نخبگان و شکل نگرفتن و قدرت نیافتن طبقه متوسط در جوامعی مانند چین و روسیه و حتی تا حدودی هند، نیز قابل توجه است. موضوع دیگری که بهعنوان پاشنه آشیل کشورهای این گروه مطرح میباشد آن است که در بخش عمدهای از این کشورها، همچون روسیه، چین، و برزیل، فساد اقتصادی وجود دارد.مانع بزرگ دیگر، رقابت فشردهای است که هر کدام از اعضای بریکس در بازار کشورهای توسعهیافته با دیگری دارند. به همین سبب، انتظار میرود بریکس در مقطع فعلی صرفاً به همکاری مشترک اقتصادی بین کشورهای عضو قناعت کند و تا عمل کردن و شناخته شدن بهعنوان یک بلوک قدرت در عرصه بینالمللی فاصله زیادی داشته باشد.
ب)تنگناهای سیاسی
طی سالهای اخیر کشورهای عضو بریکس برای بهرهگیری از توان اقتصادی خود برای افزایش نفوذ سیاسی در عرصه نهادهای بینالمللی تلاش کردهاند. اما به گفته تحلیلگران، بریکس برای تبدیل شدن به یک بلوک سیاسی تأثیرگذار در عرصه تحولات بینالمللی، نخست باید بر اختلافهای داخلی خود چیره شود.
در حقیقت، رویکردها و رفتارهای سیاسی متفاوت هر یک از اعضا در مواجهه با مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی نشان از اختلافنظرهای بنیادین این پنج کشور دارد. میتوان گفت با اینکه محور اقتصاد، این پنج کشور را گرد هم آورده، اما منافع ملی و مسائل ژئوپلیتیکی امکان اینکه اعضای بریکس به یک توافق جمعی در دیدگاههای کلی خود دست پیدا کنند را بسیار دشوار و پیچیده کرده است. آنچه موجب میشود اعضای بریکس نتوانند مانند نیروی مهم و مؤثری در صحنه جهانی عمل کنند، کمبود سازمانها نیست، بلکه ناسازگاری بنیادین این کشورهاست. آنها در بسیاری از زمینههای کلیدی با یکدیگر رقابت دارند. در آسیا، هند، و روسیه از موانع بالقوه سلطه منطقهای فرضی چین هستند. روسیه، برزیل، و هند خواهان نظام بینالمللی چندقطبیاند که خودشان بازیگران اصلیاش باشند و قصد دارند عضو شورای امنیت سازمان ملل شوند. در عوض، هدف چین تشکیل دنیایی دوقطبی است که در آن چینیها موازنهای برای قدرت آمریکاییها باشند.
جمعبندی
به رغم تأثیرات جنبههای اقتصادی آشکار بریکس، کشورهای عضو این گروه هنوز از نظر قدرت سیاسی جایگاه قابل توجهی در عرصه بینالمللی در اختیار ندارند و تلاش آنها برای تبدیل شدن به بلوک جدید قدرت، با موانع داخلی ازجمله برخی تنگناهای اقتصادی و سیاسی روبهروست. این تنگناهای سیاسی و اقتصادی منجر به ایجاد آسیبهایی از جنس عدم انسجام سیاسی و فرصتطلبی قدرتهای غربی در ایجاد اختلاف بین اعضا خواهد شد.
Your Comment