طرح اتحاد ایران، عربستان، عراق و مصر؟ 




چند ماهی است که روابط ایران و عربستان به سردی گراییده است. احساس خطر عربستان از نفوذ ایران در بحرین، که حوزه مهمی برای امنیت ملی این کشور است، مقامات عربستان را وادار نمود تا علیه ایران موضعگیری‌هایی نمایند. حضور نیروهای عربستان در بحرین و کمک آنان به سرکوب اعتراضات مردمی در این کشور - که از ابتدا صرفا به‌جهت کسب سهمی متناسب در ساختار به‌شدت قطبی‌شده سیاسی این کشور صورت پذیرفت، اما به تدریج و با نوع برخورد حکومت بحرین، به خشونت کشانده شد -  سبب شد تا ایران نیز موضع‌گیری‌های تندی علیه بزرگترین همسایه جنوبی خود نماید.

در ایران این تحلیل بسیار پررنگ است که نظام سیاسی عربستان در مواجهه با موج بیداری عربی، به هراس افتاده و تلاش دارد به هر شیوه‌ای مانع از نزدیکی آن به ساختار سیاسی سخت و غیرمنعطف خود شود. در این تحلیل میزان بالای وابستگی عربستان به حمایت و تایید آمریکا، نشان از وابستگی این کشور به نیروهای فرامنطقه‌ای داشته، از نقاط منفی ساختار سیاسی عربستان به‌حساب می‌آید. در طرف عربستانی نیز، تمایل شدیدی بر ارتباط دادن ناآرامی‌های بحرین و یا بخش‌های شیعه‌نشین عربستان به دخالت‌ها و کارشکنی‌های ایران وجود دارد. در این تحلیل، ریشه اختلافات کنونی، به اختلافات مذهبی تقلیل پیدا کرده، به هیچ عنوان به مطالبات سیاسی و مدنی ملت‌های منطقه، به عنوان نیروی محرکه اصلی اعتراضات توجهی نمی‌شود، یا حداقل به اندازه اهمیت آن توجه نمی‌شود. در این تحلیل فاکتور اسرائیل به شدت کم‌رنگ است و نظام‌های سیاسی کشورهای عرب نمی‌پذیرند که نوع مراوده آنان با آمریکا یا رژیم صهیونیستی یکی از علل اصلی سرخوردگی ملت‌های این کشورها، خصوصا جوانان بوده است.

به هرحال، با مطالعه اغلب تحلیل‌هایی که این روزها در منابع مختلف ارائه می‌شود، به‌نظر می‌رسد این «تصور» طبیعی است که «با گذر زمان تعارضات کشورهای منطقه، خصوصا عربستان با ایران رو به افزایش خواهد گذاشت». با این‌حال شیوه برخورد نظام نوین سیاسی در مصر با موضوع «آغاز روابط با ایران»، اعتراضات نشات گرفته از عراق پیرامون سرکوب مردم بحرین، درهم‌تنیدگی بالای اقتصاد ایران و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، تعاملات دیپلماتیک اخیر ایران و کویت و برخی شواهد دیگر نشان از آن دارد که این شیوه تحلیل، انسجام و استحکام غیر قابل خدشه‌ای ندارد و کشورهای منطقه می‌توانند با تغییر در نگرش قدیمی و عادت‌شده خود، رویکردهایی نوین را در عرصه سیاست خارجی خود تجربه نموده، نه تنها در جهت ثبات منطقه گام بردارند، بلکه حتی بر استحکام پایه‌های ثبات ملی و داخلی خود نیز بیفزایند.

در این میان، طرح نزدیکی بیشتر کشورهای ایران، عربستان، مصر و عراق و تشکیل یک جبهه واحد پیرامون مسائل روز می‌تواند نگاه قابل اعتنایی تلقی شود. بن‌پایه‌های این استدلال بر این پیشفرض ها استوار است که این کشورها همگی مسلمانند، توانمندی اتحادسازی را دارا می‌باشند، نفوذ و اقتدار معنوی‌ای بر بخش‌هایی از منطقه و یا جهان اسلام دارند، و در مجموع خود می‌دانند که حتی طرح بحث نزدیکی بیشتر آنان، موقعیت کل جهان اسلام را در پویایی‌های بین‌المللی ارتقا خواهد داد، چه به آن‌که قدم‌هایی عملی نیز در راستای بهبود روابط میان خود بردارند.

این اتحاد، در کنار مزایای ذکر شده، به‌واسطه ترکیب جمعیتی خاص چهار کشور می‌تواند نگرانی‌های بی‌مورد و مغرضانه درخصوص تقابل شیعه و سنی در تحولات اخیر را نیز کاهش داده، الگویی برای اتحاد امت اسلامی فراهم آورد. در کنار این نقاط مثبت، حضور کشورهایی همچون پاکستان و ترکیه نیز اقتدار رفتاری، دیپلماتیک و عملیاتی این مجمع را افزایش خواهد داد. شروع این نزدیکی نیز می‌تواند با تمرکز بر جنبه‌های نرم‌تر سیاست، به شرح ذیل صورت پذیرد:

-تلاش برای رسیدن به موضع مشترک پیرامون حمایت از وحدت فلسطینیان

- برگزاری رویدادهای فرهنگی به‌صورت مشترک

- ارتقای سطح مناسبات فرهنگی، هنری و همچنین گردشگری میان خود

- تلاش برای هماهنگی آرا در رای‌گیری‌ها در مجامع بین‌المللی

- حمایت از سمینارها و گردهم‌آیی‌های گفتگوهای بین‌المذاهب در قالب سازمان کنفرانس اسلامی

-  و بسیاری ابتکارات دیگر.

به هرحال، در دورانی که همه در حال کشیدن خط و خطوط انشقاق، تخاصم و برخوردهای حتی نظامی در آینده هستند، شاید صحبت از امکان تعامل نزدیک و همچنین اتحاد کمی غیرمعمول به‌نظر برسد. آنهم میان کشورهایی همچون ایران و عربستان و مصر، با پیشینه دیپلماتیک پر از فراز و نشیب. با این‌حال این نکته می‌بایست برای سیاستمداران و سیاست‌سازان تمامی این کشورها واضح شده باشد که دشمنی میان کشورهایی که در منطقه حضور دارند، تاکنون هیچ منفعتی را عاید نظام‌های منطقه و یا ملت‌های آنان ننموده، هر اندازه نیز وضعیت کنونی تداوم یابد، صرفا فرصت‌سوزی‌ها را بیشتر خواهد نمود.