سیاست خارجی واقع گرایانه پاکستان در قبال بحران خاورمیانه


سیاست خارجی واقع­گرایانه پاکستان در قبال بحران خاورمیانه 

پاکستان به عنوان کشوری نسبتا جوان که به تازگی هفتاد سالگی تاسیس خود را جشن گرفت، نقش مهمی در معادلات منطقه ای و بین المللی پیدا کرده است. مناقشه تاریخی این کشور با هندوستان و افغانستان در رابطه با منطقه کشمیر و خط دیورند موجب شده است که سیاست مداران و فرماندهان نظامی این کشور در جستجوی متحدان منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی برآیند. در این راستا مناسبات دیپلماتیک نسبتا پایدار با کشورهای حوزه خلیج فارس بویژه عربستان سعودی برای رهبران سیاسی و نظامی این کشور مهم انگاشته شده و برخورداری از ارتش قدرتمند بویژه تجهیز آن به تسلیحات هسته-ای، اهمیت این کشور را در معادلات دیپلماتیک منطقه ای افزایش داده است. به همین دلیل در حال حاضر نقش این کشور در مناسبات و بحران های منطقه ای که عربستان سعودی نیز درگیر آن است، می تواند به عنوان عامل به هم زننده موازنه قدرت مهم تلقی گردد. تاریخچه سیاست خارجی این کشور گویای آن است که دستگاه دیپلماسی پاکستان غالبا با سیاست واقع گرایی به مصاف بحران های منطقه ای و فرامنطقه ای رفته است. یافته ها نشان می دهد که پاکستانی ها کوشیده اند نه تنها در بحران های پیرامونی هزینه  چندانی پرداخت نکنند، بلکه امتیازات بسیاری را نیز بدست آورند. به یاد داریم که با تهاجم شوروی به افغانستان در 1979، پاکستانی ها به عنوان محور ائتلاف ضدکمونیسم، بهره های سیاسی و اقتصادی کلانی را از قِبل هم راهی با کشورهای غربی و عربی بدست آوردند. کما این که این کشور با دامن زدن به نهضت طالبان و سپس حمایت از ائتلاف ضد این گروه، بار دیگر از موهبت  مالی و اقتصادی لشکرکشی غربی ها به افغانستان در 2001 برخوردار شدند.

با آغاز بهار عربی در سال 2011 و سقوط متوالی نظام های چند کشور عربی، پاکستانی ها بسیار محتاطانه عمل نمودند. در این فراز آنها سعی کردند سیاست خارجی شان را با دیپلماسی متحد قدیمی شان عربستان سعودی به نحوی تراز نمایند که دسترسی این کشور به بازار کار پر رونق و انرژی ارزان سعودی ها لطمه نبیند. با آغاز جنگ داخلی در سوریه و سپس یمن که به دنبال خود موجب تشدید رقابت های منطقه ای میان کشورهای عربستان سعودی، ایران، ترکیه، مصر و قطر گردید، رهبران پاکستان سعی نمودند این کشور را از افتادن در کام بحران ها دور نگه دارند. هرچند که آمد و شد متوالی مقامات بلندپایه عربستان سعودی به اسلام آباد حاکی از آن بود که پاکستان به جبهه ائتلاف ضد بشار اسد نزدیک شده و به مانند گذشته در کنار عربستان سعودی ایستاده است. به باور عموم کارشناسان در نظام سیاسی پاکستان- که عملا دوحزبی است-، حزب مردم این کشور متمایل به ایران است و حزب مسلم لیگ متحد سنتی عربستان سعودی شناخته می شود. پس از پیروزی حزب مسلم لیگ به رهبری نواز شریف در انتخابات سراسری سال2013، فرصت مناسبی برای سعودی ها ایجاد شد تا کشور هسته ای پاکستان را به جرگه ائتلاف علیه سوریه، ایران و حزب الله بکشاند. این در حالی بود که پیش از آن دولت تحت حاکمیت حزب مردم در قبال بحران سوریه احتیاط به خرج می داد. زیرا از حساسیت بالای همسایه ایرانی خویش نسبت به جانبداری این کشور از سعودی ها و کشورهای غربی آگاه بود. اما با به قدرت رسیدن نواز شریف، این کشور به نحو محسوسی به عربستان سعودی و جبهه ضد بشار اسد نزدیک شد. تشکیل ائتلاف ضد حوثی ها در یمن به رهبری عربستان سعودی، می توانست پاکستان را وارد یک جنگ منطقه ای کند. اما علی رغم درخواست های مکرر سعودی ها، دولت پاکستان با هزینه فایده نمودن این خواسته، نشان داد که از سیاست واقع گرایی دست نخواهد کشید. نواز شریف در اقدامی حساب شده موضوع مشارکت نظامی در جنگ یمن را با پارلمان در میان گذاشت و  پارلمان نیز با آرای قاطع از دولت خواست سیاست بی طرفی را در پیش گیرد. با این وجود نواز شریف با هدف دل جویی از سعودی ها، حمایت سیاسی دولت متبوع خویش را از مخالفان بشار اسد و قطعنامه شورای امنیت مبنی بر تحریم تسلیحاتی حوثی ها اعلام کرد و متعهد شد در صورت تهدید حاکمیت عربستان سعودی و حرمین شریفین، با تمام توان در کنار سعودی ها بایستد. 

به نظر می رسد که سیاست خارجی واقع گرایانه پاکستانی ها بار دیگر در بحران خاورمیان بویژه در جنگ های سوریه و یمن رخ نموده است. در حالی که نام پاکستان در شمار ائتلاف ضد اسد و ضد حوثی  قرار دارد، این کشور با فاصله گرفتن از کانون های بحران به روابط دیپلماتیک مبتنی بر حسن هم جواری با جمهوری اسلامی ایران آسیبی نزده و از سوی دیگر با قرار گرفتن در کنار ائتلاف به رهبری عربستان سعودی، ادامه برخورداری از کمک های اقتصادی و دریافت انرژی ارزان از سوی سعودی ها و متحدانش را ممکن کرده است. در واقع پاکستان با در پیش گرفتن سیاست مبتنی بر واقع گرایی از مناسباتش با ایران به عنوان کشوری که با آن 900 کیلومتر مرز مشترک دارد، نکاسته و در عین حال روابطش را با ائتلاف کشورهای عربی به رهبری عربستان چنان ارتقا داده که خود را به عنوان یک شریک منطقه ای به کشورهای عضو انتلاف قبولانده است. پاکستان کشوری است که با داشتن میلیون ها کارگر در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و مشارکت در برنامه های نظامی این کشورها، چهره یک دوست قابل اعتماد و البته منفعت جو را از خود نمایانده است. 

سیاست  واقع گرایی تاریخی این کشور موجب شده که رهبران پاکستان علی رغم ورود به مناقشات و رقابت های منطقه ای، هزینه های مادی و معنوی بسیار کمی بپردازند و در مقابل امتیازات سیاسی و اقتصادی فراوانی از قِبل همراهی دیپلماتیک با کشورهای عربی بویژه عربستان سعودی بدست آورند. به نظر می رسد هراس تاریخی این کشور از هندوستان موجب شده که رهبران پاکستان سیاست خارجی این کشور را بر اساس فرصت طلبی و واقع گرایی استوار کنند. کارنامه سیاست خارجی این کشور از بدو تاسیس در 1948 تا کنون حاکی از آن است که بر خلاف فلسفه تاسیس این کشور، باورهای آرمان گرایانه در دیپلماسی این کشور جای چندانی ندارد. تجربه نشان داده که پاکستانی ها حاضرند برای کسب امتیاز و حداکثر بهره سیاسی و اقتصادی از دیگر بازیگران منطقه ای و بین المللی، با عهدشکنی و چرخش های صد و هشتاد درجه ای در سیاست خارجی ، حتی نزدیکترین دوستانشان را قربانی کنند. کما این که این سیاست را با پشت کردن به گروه طالبان در سال  2001 اعمال نموده و در اقدامی عجیب به ائتلاف بین المللی علیه طالبان پیوستند.